سنگ شناسی
محمدرضا قاسمپور؛ ناهید شبانیان؛ علیرضا داودیان؛ سید حسام الدین معین زاده
چکیده
منطقه حرجند در شمال خاوری کرمان در پهنه ایران مرکزی و کمربند تکتونیکی کاشمر-کرمان قرار دارد. در این منطقه سنگهای گابرویی به همراه دایکهای دلریتی در داخل سنگهای رسوبی سری دسو با سن اینفراکامبرین نفوذ کردهاند. گابروها و دایکهای دلریتی ترکیب تقریباً یکسانی داشته و دارای کانیهای اصلی کلینوپیروکسن و پلاژیوکلاز و کانیهای فرعی ...
بیشتر
منطقه حرجند در شمال خاوری کرمان در پهنه ایران مرکزی و کمربند تکتونیکی کاشمر-کرمان قرار دارد. در این منطقه سنگهای گابرویی به همراه دایکهای دلریتی در داخل سنگهای رسوبی سری دسو با سن اینفراکامبرین نفوذ کردهاند. گابروها و دایکهای دلریتی ترکیب تقریباً یکسانی داشته و دارای کانیهای اصلی کلینوپیروکسن و پلاژیوکلاز و کانیهای فرعی اولیوین، آمفیبول، آپاتیت و کانیهای کدر میباشند. بافتهای موجود در این سنگها گرانولار متوسط تا ریز بلور و افیتیک تا سابافتیک هستند. ترکیب پلاژیوکلاز این سنگها در گستره لابرادوریت (An53-67) قرار میگیرد، اما بواسطه سوسوریتی شدن در گابروها ترکیب اولیگوکلاز و در دایکهای دلریتی ترکیب آلبیتی را نشان میدهند. ترکیب کانیایی کلینوپیروکسنها از نوع کلینوپیروکسنهای منیزیم-کلسیم-آهندار و از نوع دیوپسید و اوژیت بوده و توزیع Al در ساختار کلینوپیروکسنها تبلور آنها از یک ماگمای با فشار بخار آب متغیر و کمتر از 10 درصد را نشان میدهد. بر پایه ترکیب شیمیایی کلینوپیروکسنها ماگمای سازنده سنگها غالبا ماهیت تولئیتی و کمتر آلکالن داشته و از لحاظ جایگاه زمین ساختی در ارتباط با محیطهای درون صفحهای هستند. ارزیابی زمین دما-فشارسنجی کلینوپیروکسنها دمای تشکیل 1127 تا 1200 درجه سانتیگراد و فشار کمتر از 6 کیلوبار را برای این سنگ های مافیک نشان میدهد.
سنگ شناسی
حمید احمدی پور؛ حمیده صالحی نژاد؛ سید حسام الدین معین زاده؛ عباس مرادیان شهر بابکی
چکیده
توده های نفوذی بازیک راویز- شان آباد در غرب رفسنجان، بخشی از نوار ولکانو- پلوتونیکی دهج-ساردوئیه هستند که به صورت دایک و آپوفیز، به درون توالی آتشفشانی-رسوبی ائوسن تزریق شده اند. ضخامت دایک ها تا 4 متر و قطر آپوفیزها تا 10 متر می رسد. جنس آن ها گابرو و دیوریت بوده وکانی های اصلی شامل پلاژیوکلاز و پیروکسن میباشند که در یک زمینه ...
بیشتر
توده های نفوذی بازیک راویز- شان آباد در غرب رفسنجان، بخشی از نوار ولکانو- پلوتونیکی دهج-ساردوئیه هستند که به صورت دایک و آپوفیز، به درون توالی آتشفشانی-رسوبی ائوسن تزریق شده اند. ضخامت دایک ها تا 4 متر و قطر آپوفیزها تا 10 متر می رسد. جنس آن ها گابرو و دیوریت بوده وکانی های اصلی شامل پلاژیوکلاز و پیروکسن میباشند که در یک زمینه دانه ریز پراکندهاند و بافتهای اینترگرانولار و پورفیروئیدی نشان میدهند. این سنگها، ماهیت کالکآلکالن پتاسیم پایین داشته و ویژگی های ژئوشیمیایی محیط های فرورانشی را نشان میدهند. نسبت 87Sr/86Sr اولیه 70403/0 تا 70409/0 و نسبت ایزوتوپ های 143Nd/144Nd آنها از 5128/0 تا 5129/0 در تغییر بوده و مقادیر (εNd(i، بین 52/3 تا 6/6 در نوسان است. این شواهد، به همراه وجود بافت های خاص، نشان می دهد که ماگمای مادر آنها ، دستخوش پدیـده هـای تبلور بخـشی، آلایـش پوستهای و آمیختگی ماگمایی شده است. با توجه به این که توده های مورد نظر، پس از سنگ های آذرین خروجی ائوسن، به درون آن ها تزریق شده اند، می توان آنها را بخشی تأخیری از این ماگماتیسم در کمربند ماگمایی سنوزوئیک کرمان در نظر گرفت که به دنبال فرورانش نئوتتیس به زیر ایران مرکزی و در یک موقعیت تکتونیکی حاشیه قاره، به درون پوسته قاره ای نفوذ کرده اند.
حدیثه رحیمیصادق؛ سیدحسامالدین معینزاده؛ محسن مؤذن
چکیده
منطقه مورد مطالعه بخشی از پهنه سنندج- سیرجان است که بهطور عمده از سنگهای دگرگونیتشکیل شده و دارای سنگهای متنوعی با منشأآذرین بازیک و رسوبی نیز است. سنگهای دگرگونی منطقه مورد مطالعه (باختر خیرآباد و شمال معدن گل گهرسیرجان استان کرمان) را اسلیت، فیلیت، شیست (گارنت شیست، آمفیبول شیست، میکاشیست، کیانیت شیست)، اپیدوت آمفیبولیت، ...
بیشتر
منطقه مورد مطالعه بخشی از پهنه سنندج- سیرجان است که بهطور عمده از سنگهای دگرگونیتشکیل شده و دارای سنگهای متنوعی با منشأآذرین بازیک و رسوبی نیز است. سنگهای دگرگونی منطقه مورد مطالعه (باختر خیرآباد و شمال معدن گل گهرسیرجان استان کرمان) را اسلیت، فیلیت، شیست (گارنت شیست، آمفیبول شیست، میکاشیست، کیانیت شیست)، اپیدوت آمفیبولیت، آمفیبولیت، گنیس، کوارتزیت و مرمر تشکیل می دهند. بالاترین درجه دگرگونی سنگهای منطقه مربوطه به رخساره آمفیبولیت است.براساس دادههای ژئوشیمیایی منشأ آمفیبولیتها سنگهای آذرین بازی و ترکیب شیمیایی آنها کالک آلکالن است. طبق نمودارTi در مقابل Vو نمودار سه تاییNb-Zr-Y، آمفیبولیتهای منطقه متعلق به محیطهای تکتونیکی پشتههای میان اقیانوسی(MOR) و محیطهای پشت قوسی(BAB) در ارتباط با اقیانوس نئوتتیس هستند. با بررسی شیمی کانی، آمفیبولها در گروه آمفیبولهای کلسیک قرار میگیرند. متوسط درجه حرارت تشکیل آمفیبولها 630 درجه سانتیگراد و حداکثر فشار 5/7 کیلوبار است. گرادیان حرارتی 25 درجه سانتیگراد بر کیلومتر یک جایگاه پوسته قارهای برای دگرگونی منطقه مورد مطالعه را نشان می دهد.
بهرام بهرامبیگی؛ داود رییسی؛ سیدکاظم علوی پناه؛ سیدحسامالدین معینزاده
چکیده
منطقه گندمبریان یا ریگ سوخته در شمال باختر کرمان و در کویر لوت واقع شده است. این ناحیه همواره از دید دمای زیاد مورد توجه بوده است. در این مطالعه با بهرهگیری از مطالعات سنجش از دور گرمایی و با استفاده از نرمافزارENVI و تصاویر گرمایی سنجنده ETM+ دمای سطحی منطقه گندمبریان اندازهگیری شده است (ساعت تصویربرداری 10 صبح روز چهارشنبه ...
بیشتر
منطقه گندمبریان یا ریگ سوخته در شمال باختر کرمان و در کویر لوت واقع شده است. این ناحیه همواره از دید دمای زیاد مورد توجه بوده است. در این مطالعه با بهرهگیری از مطالعات سنجش از دور گرمایی و با استفاده از نرمافزارENVI و تصاویر گرمایی سنجنده ETM+ دمای سطحی منطقه گندمبریان اندازهگیری شده است (ساعت تصویربرداری 10 صبح روز چهارشنبه 7 مهرماه 1389). توزیع غیر یکنواخت سنگهای بازالتی و فرسایش و شکستگی سنگها در منطقه گندمبریان سبب شده است تا دمای سطحی محاسبه شده در بخش جنوبی گندمبریان که پوشیده از سنگهای بازالتی تیره رنگ است، شدت بازتاب گرمایی بیشتری نسبت به بخش شمالی منطقه از خود نشان دهد. از سوی دیگر بررسی فاکتور خطوارگی در این ناحیه نشان میدهد که مناطق با شدت شکستگی بیشتر دمای سطحی کمتری نسبت به پیرامون خود دارند. وجود رشتهکوهها در همه جهات کویر لوت (شمال، جنوب، خاور و باختر)، نفوذ رطوبت دریایی بهویژه از سوی اقیانوس هند به درون آن را محدود میسازد و این امر سبب افزایش خشکی و تعداد ساعات آفتابی و کاهش ابرناکی منطقه شده است. به طور کلی موقعیت کویری، عرض جغرافیایی و ارتفاع پایین منطقه از عواملی هستند که در کنار جذب سطحی ویژه بازالت، دمای بسیار بالای سطح سرتخت بازالتی یادشده را سبب میشوند. با احتساب تصحیحات روزانه و ماهانه، دمای پایانی محاسبه شده به عنوان بالاترین دمای برآوردی سرتخت بازالتی گندمبریان در سال دست کم 76 درجه سانتیگراد است که بر پایه بررسیهای صورت پذیرفته میتوان این ناحیه را به عنوان یکی از قطبهای گرمایی کره زمین در نظر گرفت.
بهرام بهرامبیگی؛ حجت اله رنجبر؛ جمشید شهابپور؛ سیدحسامالدین معینزاده
چکیده
تصاویر ابرطیفی سنجنده هایپریون دارای اطلاعات بسیار غنی از سطح زمین در 242 باند ظریف و پیوسته هستند. در این میان عوامل جوی بسیاری وجود دارند که محتوای اطلاعات طیفی برخی از باندها را آلوده میکنند،در نتیجه برای استخراج بیشتر میزان اطلاعات در بهترین حالت از یک تصویر ابرطیفی، انجام تصحیحات جوی مرحلهای اجتنابناپذیر است که منجر ...
بیشتر
تصاویر ابرطیفی سنجنده هایپریون دارای اطلاعات بسیار غنی از سطح زمین در 242 باند ظریف و پیوسته هستند. در این میان عوامل جوی بسیاری وجود دارند که محتوای اطلاعات طیفی برخی از باندها را آلوده میکنند،در نتیجه برای استخراج بیشتر میزان اطلاعات در بهترین حالت از یک تصویر ابرطیفی، انجام تصحیحات جوی مرحلهای اجتنابناپذیر است که منجر به تصحیح اطلاعات باندهای آلوده شده بهوسیله عوامل جوی میشود. تصحیحات جوی با دو روش داده پایه و صحنه پایه روی تصاویر قابل اعمال هستند. در روشهای صحنه پایه بدون نیاز بهاطلاعات صحرایی، ناهنجاریهای طیفی با استفاده از پردازش اطلاعات طیفی خود تصویر شناسایی و بازیافت میگردند. در این مطالعه به بررسی نتایج حاصل از دو روش صحنه پایه تصحیح جوی آنی QUAC (Quick Atmospheric Correction) و روش میانگین نسبی بازتابها IARR (Internal Average RelativeReflectance) روی تصویر هایپریونِ پهنه آرژیلیک در منطقه آتشفشان مساحیم پرداخته شده است. بهمنظور ارزیابی نتایج حاصل از روشهای صحنه پایه یادشده، از مطالعات طیفنگاری صحرایی و روش تصحیح داده پایه خط تجربی انطباقELM (Empirical Line Method) استفاده شده است. مقایسه مورد نظر با استفاده از روش نقشهبردار زاویه طیفی و محاسبه اختلاف زاویهای طیف تصاویر تصحیح شده و طیف صحرایی انجام شد. نتایج تجزیههای XRD و طیفسنجی روی نمونههای برداشت شده از منطقه الگوی کائولینیت را نشان میدهد که کانی شاخص دگرسانی آرژیلیک بهحساب میآید. بررسیهای میدانی انجامشده (در نقاط ارائهشده توسط روش نقشهبردار زاویه طیفی در تصاویر تصحیح شده) مؤید برتری تصحیح جوی IARR در تفکیک پهنه آرژیلیک است. بهمنظور مقایسه کمی نتایج حاصل از تصحیحات، پیکسلهای حداکثر امکان بهدستآمده از روش نقشهبردار زاویه طیفی برای هر کدام از تصاویر تصحیح شده، در قالب اطلاعات طبقهبندی شده مورد ارزیابی قرار گرفتند. پس از رسم ماتریس درستی پیکسلهای نمایه شده در طبقهبندی و نیز پیکسلهای نمونهبرداریشده و بررسیشده در مطالعات صحرایی - آزمایشگاهی، ضریب درستی عامل برای نواحی مطلوب ارائهشده در تصاویر تصحیحشده با روشهای صحنه پایه و روش داده پایه ELM محاسبه شد. نتایج بهدست آمده بیانگر ضریب درستی عامل 58/74 درصد برای تصویر تصحیحشده به روشIARR و ضریب درستی عامل 5/35 درصد برای تصویر تصحیحشده به روش QUAC است؛ این در حالی است که تصحیح داده پایه ELM نیز با اتکا به دادههای طیفنگاری صحرایی ضریب درستی58/74 درصد را نشان میدهد. بنابراین در تفکیک پهنه آرژیلیک در مناطق نیمه خشک تصحیح جوی IARRپیش پردازشی مناسب و کم هزینه برای بازیافت اطلاعات طیفی دادههای ابرطیفی به حساب میآید.
سیدحسام الدین معین زاده
چکیده
در محاسبه شدت گسلش یک منطقه میتوان عوامل مختلفی را در نظر گرفت. شاخص خطوارگی تابعی از طول، تعداد و تقاطع گسلها در واحد سطح است و روشی مناسب در جهت کمّی سازی دادههای ساختاری به حساب میآید. به طور طبیعی اغلب دگرسانیها با گسلها و شکستگیهایی که راه نفوذ سیالات را تسهیل میکنند ارتباط دارند. مقایسه موقعیت محدوده های با بیشترین ...
بیشتر
در محاسبه شدت گسلش یک منطقه میتوان عوامل مختلفی را در نظر گرفت. شاخص خطوارگی تابعی از طول، تعداد و تقاطع گسلها در واحد سطح است و روشی مناسب در جهت کمّی سازی دادههای ساختاری به حساب میآید. به طور طبیعی اغلب دگرسانیها با گسلها و شکستگیهایی که راه نفوذ سیالات را تسهیل میکنند ارتباط دارند. مقایسه موقعیت محدوده های با بیشترین تمرکز خطواره ها در مناطق آتشفشانی، در کالدراهای مساحیم و بیدخوان و بررسی دگرسانیهای رخساره مرکزی کالدراها نشانگر ارتباط بیشتر دگرسانیهای سوپرژن با خطوارههای منطقه میباشد و این در حالی است که دگرسانی فیلیک که بیشتر منشأ درونزاد دارد دارای ارتباط ضعیفتری با خطوارگیها است. دگرسانی آرژیلیک میتواند منشأ درونزاد یا برونزاد داشته باشد. در کالدرای مساحیم منشأ کانیهای رسی بیشتر آبهای فرو رو بوده و کائولن کانی عمده آن است. بر اساس نتایج حاصل از آزمایش XRD کانیهایی از قبیل پیروفیلیت و دیکیت در بخشهای عمدهای از کالدرای مساحیم دیده نمیشوند؛ بنابراین اکثر دگرسانیهای منطقه آتشفشان مساحیم عمدتاً آرژیلیک با منشأ برونزاد هستند، حال آنکه در منطقه کالدرای بیدخوان با وجود غالب بودن دگرسانی آرژیلیک اما دگرسانی فیلیک نیز که غالبا منشأ درونزاد دارد دارای وسعت قابل توجهی است. رسم ماتریس انطباق دگرسانیها و کران بالای شاخص خطوارگی در مناطق مساحیم و بیدخوان به ترتیب ضرایب انطباق 8/37 و 29 درصد برای دگرسانی آرژیلیک و ضرایب 1/1 و 7/10 را برای دگرسانی فیلیک در مناطق مذکور نشان میدهد. ارتباط مثبت دگرسانی آرژیلیک با شاخص خطوارگی و ارتباط ضعیفتر دگرسانی فیلیک با این فاکتور در مرکز کالدراهای مساحیم و بیدخوان در کنار ارتباط نزدیکتر رژیم کلی (عمدتاً برونزاد) دگرسانیهای منطقه مساحیم با شاخص خطوارگی، نشانگر تأثیر شدیدتر گسلها در فرایندهای سوپرژن نسبت به فرایندهای هایپوژن در سطح این نواحی است.
داود رئیسی؛ سارا درگاهی؛ سید حسامالدین معینزاده؛ محسن آروین؛ بهرام بهرامبیگی
چکیده
منطقه گندم بریان به مساحت حدود 480 کیلومتر مربع از دید ریختشناسی نوعی سرتخت پوشیده از روانههای گدازهای بازالتی تیرهرنگ است که در بخش جنوبی کویر لوت قرار دارد. کانیهای اصلی گدازهها شامل درشتبلورهای الیوین و کلینوپیروکسن همراه با میکرولیتهای پلاژیوکلاز هستند و بافت کلی آنها میکرولیتی پورفیری تا گلومروپورفیری همراه ...
بیشتر
منطقه گندم بریان به مساحت حدود 480 کیلومتر مربع از دید ریختشناسی نوعی سرتخت پوشیده از روانههای گدازهای بازالتی تیرهرنگ است که در بخش جنوبی کویر لوت قرار دارد. کانیهای اصلی گدازهها شامل درشتبلورهای الیوین و کلینوپیروکسن همراه با میکرولیتهای پلاژیوکلاز هستند و بافت کلی آنها میکرولیتی پورفیری تا گلومروپورفیری همراه با زمینه اینترسرتال تا اینترگرانولار است. قرارگیری مخروطهای آتشفشانی در راستای خط اثر گسل نایبند نشان از تأثیر حرکات گسل در ایجاد ماگمای بازالتی گندم بریان دارد. ارتباط ژنتیکی جریانهای گدازهای با شکستگیهای ژرف پوستهای ناشی از عملکرد گسل نایبند، حضور بیگانهسنگهای (زنولیتهای) گوشتهای و طبیعت آلکالن بازالتها روی هم رفته نشاندهنده بالاآمدگی ماگما از ژرفای زیاد هستند. با توجه به تجزیههای شیمیایی و وجود نفلین در ترکیب نورم، جریانهای گدازهای بازالت گندم بریان در گروه بازانیت- تفریت قرار میگیرند. بررسیهای انجامشده نشاندهنده آن است که آلکالیبازالتهای گندم بریان در یک محیط کششی درون صفحهای تشکیل شدهاند. نسبت پایین Ce/Nb، Th/Nb، U/Nb و Ba/Nb و مقادیر بالای Zr با میانگین ppm 81/234 نشاندهنده وجود یک خاستگاه گوشتهای تهینشده سستکرهای برای جریانهای گدازهای بازالتی گندم بریان است. غنیشدگی و تهیشدگی آنها بهترتیب در عناصر خاکی کمیاب سبک و سنگین نشانگر حضور گارنت در سنگ منشأ است.
داود رئیسی؛ سارا درگاهی؛ سید حسام الدین معین زاده؛ محسن آروین
چکیده
گندم بریان نوعی سرتخت (Messa) پوشیده از روانههای گدازهای بسیار تیره رنگ است که به عنوان بخشی از فعالیتآتشفشانی زمان کواترنری ایران شناخته میشود. این روانهها که از نوع آلکالی الیوین بازالتهای سالم یا با دگرسانی کم هستند حدود 480 کیلومتر مربع از بخش جنوبی کویر لوت در شمال خاور کرمان را در برمیگیرند. بافت کلی جریانهای بازالتی ...
بیشتر
گندم بریان نوعی سرتخت (Messa) پوشیده از روانههای گدازهای بسیار تیره رنگ است که به عنوان بخشی از فعالیتآتشفشانی زمان کواترنری ایران شناخته میشود. این روانهها که از نوع آلکالی الیوین بازالتهای سالم یا با دگرسانی کم هستند حدود 480 کیلومتر مربع از بخش جنوبی کویر لوت در شمال خاور کرمان را در برمیگیرند. بافت کلی جریانهای بازالتی پورفیری تا گلومروپورفیری با زمینه اینترسرتال تا اینترگرانولار است. کانیهای اصلی جریان شامل درشتبلورهای الیوین و کلینو پیروکسن همراه با میکرولیتهای پلاژیوکلاز هستند. میکرولیتهای پلاژیوکلاز به عنوان کانی اصلی این سنگها شناخته میشوند. با پردازش تصاویر مقاطع نازک و با استفاده از روش پراکندگی اندازه بلور (CSD)، شکل سهبعدی بلورهای پلاژیوکلاز و همچنین زمان رشد و سرعت هستهبندی این بلورها برآورد شد. بر این اساس شکل میکرولیتهای پلاژیوکلاز، تختهای و نسبت محورهای کوتاه: متوسط: بلند به ترتیب برابر با 10:10:1 مشخص شد. یکنواختی نمودار CSD و شیب ثابت آن تأثیر بسیار کم فرایندهای فیزیکی همچون آمیختگی ماگمایی را در هنگام صعود ماگمای بازالتی و رسیدن آن به سطح زمین نشان میدهد. بر اساس این محاسبات، زمان رشد (t) و سرعت هستهبندی (J)از دو مدل متفاوت ارائه شده در روشCSDبه ترتیب برابر با 53/2 تا 21/3 سال و 1- /s 3- mm9-10 × 17/10 تا 1- /s 3-mm 9-10 × 53/9 برآورد شد. نتایج حاصل با طبیعت ماگماهای آلکالی بازالتی همخوانی کامل دارد.