سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220سخن سردبیرسخن سردبیر1142734FAJournal Article20150322سخن سردبیرسخن سردبیرhttp://www.gsjournal.ir/article_42734_16b185c15b5455f45794c2e27812607d.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220داورانداوران2242735FAJournal Article20150322داورانداورانhttp://www.gsjournal.ir/article_42735_6765da6c9776d0d1abdcabf6dfac8b52.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Petrology and U-Pb Zircon Dating of Marfion Intrusive Complex,
West of Kashanسنگشناسی و سنسنجی U-Pb زیرکن در مجموعه نفوذی مارفیون، باختر کاشان3164273610.22071/gsj.2015.42736FAمریم هنرمنددانشجوی دکترا، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایراننعمتاله رشیدنژاد عمراناستادیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانمحمدهاشم امامیدانشیار، پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانقاسم نباتیاناستادیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه زنجان، زنجان، ایرانJournal Article20120225The Marfion Granitoid Complex is a part of Cenozoic plutonism, which located in the central part of the Urumieh–Dokhtar Magmatic Belt. This complex consists of four main intrusives, including the Mozvash micro-dioritic to micro-monzodioritic intrusive, which scattered as separate outcrops through the western part of the area, the Marfioun spherical tonalitic intrusive which is the most widespread pluton throughout the area, the Poudalg N-S elongated tonalitic intrusive, and the Ghalhar quartz-dioritic intrusive. The mafic microgranular enclaves with geochemical properties similar to their host granitoid are abundant in the Marfion and also in some parts of Poudalg and Ghalhar intrusives. According to geochemical data, the Marfion granitoid complex is metalominous, I-type and show the low to medium potassium calc-alkaline affinity. Using U-Pb zircon dating method, the obtained magma crystallization ages are about 50 Ma for the Mozvash intrusive and 18 Ma for the Marfion, Poudalg and Ghalhar intrusives. The geochemical evidences suggest that the Eocene Mozvash microdioritic magma is the result of the lower crust’s partial melting and and its mixture with the mantle’s melts in an active continental margin. The Miocene intrusives were derived from partial melting of a common lower crustal mafic source caused by the mantle melts in a post- collisional setting. The Mozvash micro-diorite intrusive shows less fractionated REE pattern than the Miocene intrusives. The geochemical evidences suggest a same petrogenetic model for tonalite and quartz-diorite magmas. The Marfion, Ghalhar and poudalg intrusives and their enclaves show relatively high Al2O3 and Na2O/K2O ratio and LREEs, which suggest partial melting of metabasaltic rocks. The geochemical investigations indicate that the quartz-diorites and tonalites are derived from the process of amphibole dehydration melting reacted in the lower crust.مجموعه گرانیتوییدی مارفیون بخشی از پلوتونیسم ترشیری است که در بخش مرکزی پهنه ماگمایی ارومیه- دختر قرار گرفته است. این مجموعه نفوذی شامل چهار توه اصلی است؛ توده میکرودیوریتی تا میکرومونزودیوریتی مزوش که بهصورت رخنمونهای مجزا در بخش باختری منطقه قرار دارند؛ توده دایرهای شکل تونالیت مارفیون که بیشترین گستردگی را در منطقه نشان میدهد، توده تونالیت پودلگ که بهصورت تودهای کشیده در امتداد شمالی- جنوبی رخنمون دارد و توده کوارتزدیوریت قالهر. آنکلاوهای میکروگرانولار مافیک از دید ویژگیهای ژئوشیمیایی همانند گرانیتویید میزبان هستند و در همه بخشهای تودهای مارفیون و بخشهایی از تودههای قالهر و پودلگ دیده میشوند. از دید ویژگیهای ژئوشیمیایی، این مجموعه نفوذی متاآلومین، نوع I و متعلق به سری کالکآلکالن با پتاسیم پایین تا متوسط است. با استفاده از سنسنجی U-Pb زیرکن، سنهای تقریبی 50 میلیون سال برای توده میکرودیوریتی تا میکرومونزودیوریتی مزوش و 18 میلیون سال برای تودههای تونالیتی مارفیون، پودلگ و کوارتز دیوریتی قالهر بهدست آمده است. شواهد ژئوشیمیایی نشان میدهد که ماگمای توده میکرودیوریت مزوش به سن ائوسن، حاصل ذوب بخشی پوسته زیرین و آمیختگی آن با مذابهای گوشتهای، در محیط حاشیه فعال قارهای است. تودههای میوسن منطقه نیز حاصل ذوب پوسته زیرین تحت تأثیر مذابهای گوشتهای، در یک محیط پس از برخورد هستند. میکرودیوریت مزوش الگوی کمتر تفریقیافتهای از عناصر خاکی کمیاب، نسبت به تودههای میوسن منطقه نشان میدهد. شواهد ژئوشیمیایی نشان از پتروژنز همانند تونالیتها و کوارتز دیوریتهاست. تودههای نفوذی مارفیون، قالهر، پودلگ و آنکلاوهای آنها مقادیر بهنسبت بالایی Al<sub>2</sub>O<sub>3</sub> و نسبتهای بالایی Na<sub>2</sub>O/K<sub>2</sub>O و فراوانی بهنسبت بالایی از عناصر خاکی کمیاب سبک نشان میدهند که همانند با مذابهای بخشی حاصل از سنگهای متابازالتی هستند. بر این اساس، تصور میشود که ماگماهای تونالیتی و کوارتزدیوریتی از ذوب بخشی یک منبع مشترک در پوسته زیرین و فرایند ذوب آبزدایی آمفیبول، منشأ گرفتهاند. http://www.gsjournal.ir/article_42736_4253732ac3a9342e285f1b2395f1a53b.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Petrography, Geochemistry and Origin of Garnet-Bearing Rhyolites of Kahak Area, SE Qom, Iranسنگنگاری، ژئوشیمی و منشأ ریولیتهای گارنتدار منطقه کهک (جنوب خاور قم)17265366110.22071/gsj.2014.53661FAنسیم عسکریکارشناسی ارشد، پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانمحمدهاشم امامیدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اسلامشهر، اسلامشهر؛ پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران.منیره خیرخواهاستادیار، پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانJournal Article20110511The post Eocene rhyolitic rocks of the Kahak area are located in SE of the Qom quadrangle map in scale of 1:250,000 and in the Kahak sheet in scale of 1:100,000. This area is situated at the marginal part of SW Central Iran, in the Urmia- Dokhtar magmatic belt. The rhyolitic rocks outcrop as endogenous domes and due to the presence of these rhyolitic masses along the Meyem strike-slip fault, it can be resulted that this fault has probably played an effective role in emplacement of magma ascending. The rhyolitic rocks are calc-alkaline and on the base of chemical composition of them and the chemistry of the present garnet and mica, the rhyolitic magma is S-type and peraluminus, which, belongs to the collision geotectonic environment and suggesting the role of continental crust in generation of these rocks. Since garnet is phenocrystal and seen individually in rhyolitic rocks and it could not be crystallized in most of the basic magmas, therefore the rhyolitic rocks could not derived from the fractional crystallization of basic magma.سنگهای ریولیتی بعد از ائوسن منطقه کهک در بخش جنوبخاوری محدوده چهارگوش 1:250000 قم و بخش خاوری ورقه 1:100000 کهک قرار دارد. این محدوده بخشی از حاشیه باختری ایران مرکزی و در نوار ماگمایی ارومیه- دختر جای دارد. سنگهای ریولیتی منطقه کهک به صورت گنبد درونزا رخنمون دارند که با توجه به حضور تودههای ریولیتی در امتداد گسل امتدادلغز میم میتوان دریافت که این گسل در جایگیری و صعود ماگمای ریولیتی مؤثر بوده است. سنگهای ریولیتی کالکوآلکالن بوده و بر اساس ترکیب شیمیایی سنگهای ریولیتی و شیمی میکا و گارنت موجود، ماگمای بهوجودآورنده پرآلومین و تیپ S است که مربوط به محیطهای برخوردی است و به نقش پوسته قارهای در تشکیل سنگهای ریولیتی اشاره دارد. با توجه به اینکه گارنت درشتبلور است و منحصراً در سنگهای ریولیتی منطقه وجود دارد و گارنت نمیتواند در بسیاری از ماگماهای بازیک متبلور شود، در نتیجه ریولیت منطقه کهک نمیتواند حاصل تبلور بخشی ماگمای بازیک باشد.http://www.gsjournal.ir/article_53661_88ea88baeb157b01d1fc4f6d76e94d06.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Investigation of Geological and Mineralogical Properties of AftarMine Zeolites, Semnanبررسی ویژگیهای زمینشناسی و کانیشناسی زئولیتهای معدن افتر سمنان27364273910.22071/gsj.2015.42739FAسمانه پیرویدانشجوی کارشناسی ارشد، دانشکده علومزمین، دانشگاه دامغان، دامغان، ایرانرضا ظهیریاستادیار، دانشکده علومزمین، دانشگاه دامغان، دامغان، ایرانکاظم مرادی هرسینیاستادیار، دانشکده علومزمین، دانشگاه دامغان، دامغان، ایرانحسن شایسته عظیمیاندانشجوی کارشناسی ارشد، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانJournal Article20120116The Eocene-Oligocene zeolitic tuff sequences in the Aftarregion is located at northwestern side of the Aftar village in 32 km northwestwards of the SemnanCity. The studies of mineralogy and geology performed based on the results of the X-Ray data (XRD), chemical analysis (XRF), and the thin sections of taken samples showed 3 important units related to the process of the Aftar zeolites formation including green to brown marl, green tuffs, and Zeolite layer. Most of the known zeolite minerals in the area are clinoptilolite and heulandite and paragenesis minerals in tuffy and marly layers arecalcite, orthoclase, plagioclase, quartz, clay minerals, biotite and volcanic glass.Based on the geological and mineralogical evidences the formation of zeolite derived from the acidic magma of the volcanic eruptions in a shallow sea environment with high pH.The evidences show that increasing the pH in the tuff sedimentation environment, accommodated suitable conditions for conversion of the volcanic glass into the zeolites.توالی توفهای زئولیتیشده منطقه افتر با سن ائوسن ـ الیگوسن در شمال باختر افتر و 32 کیلومتری شمال باخترسمنانقرار گرفته است.بر پایهمطالعات زمینشناسی و کانیشناسی انجام شده که بر پایه نتایج حاصل از دادههای پرتوX (XRD)،تجزیههای شیمیایی(XRF)و بررسی مقاطع نازک روی نمونههای برداشت شده از این منطقه،3 واحد بااهمیت در رابطه با تشکیل زئولیتهای افترعبارتند از مارنهایسبزتا قهوهای رنگ، توفهای سبز رنگ و لایه زئولیتی. بیشتر کانیهای زئولیتی شناخته شده در منطقه از نوع کلینوپتیلولیت و هیولاندیت است و از کانیهای همراه آنها در لایههای توفی و مارنی میتوان به کلسیت، اورتوکلاز، پلاژیوکلاز، کوارتز، کانیهای رسی، بیوتیت و شیشههای آتشفشانی اشاره کرد. بر پایه شواهد زمینشناسی و کانیشناسی، تشکیل زئولیتهای منطقه را میتوان حاصل فورانهای آتشفشانی ماگمای اسیدی (احتمالاً ریولیتی- داسیتی) درمحیط کم ژرفای دریایی با pH بالا تفسیر کرد. شواهد نشان میدهد که با افزایش pH در محیط رسوبگذاری توفها شرایط مناسبی برای تبدیل شیشههای آتشفشانی به زئولیت فراهم میشود.http://www.gsjournal.ir/article_42739_8de19b1e9e6e220e1f165681ab3ad75a.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Study of Fe, Mn, Mg and Ca Diffusion Effect on Garnet Growth (Dehnow Area, NW Mashhad, Iran)بررسی تأثیر انتشار عناصر Fe، Mn، Mg و Ca بر رشد گارنت (منطقه دهنو، شمالباختری مشهد، ایران)37465365910.22071/gsj.2015.53659FAرامین صمدیدکترا، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، گروه زمینشناسی، تهران، ایرانمحمدولی ولیزادهاستاد، دانشکده زمینشناسی، پردیس علوم، دانشگاه تهران، تهران، ایرانحسن میرنژاددانشیار ، دانشکده زمینشناسی، پردیس علوم، دانشگاه تهران، تهران، ایرانعلیاکبر بهاریفراستادیار ، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه پیام نور، تهران، ایرانسید جمال شیخ ذکریاییاستادیار، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، گروه زمینشناسی، تهران، ایرانJournal Article20120219http://www.gsjournal.ir/article_53659_899e0395bd5375a6560b4e824a66712b.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220The Role of the Mantle Plumes in the Formation of Ophiolitic Extrusive Sequence, Northwest Sabzevarاهمیت دیاپیرهای گوشتهای در تشکیل توالی خروجی افیولیتی، شمال باختری سبزوار47604274210.22071/gsj.2015.42742FAمرتضی خلعتبری جعفریاستادیار، پژوهشکده علومزمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانمسلم غنیکارشناسیارشد، پژوهشکده علومزمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانJournal Article20111016In northwest Sabzevar the exposed extrusive sequence and supraophiolite series have interbedded pelagic limestone containing Late Cretaceous microfaunas. The extrusive sequence comprise of hyaloclastic breccia, tuff and sheet flow in lower part, aphyric and vesiculated pillow lava in middle part and volcanic sedimentary rocks upwards. The supraophiolite series contain alternations of volcanogenic sediments, turbidites and lavas. The study of chemical analyses of the lavas of the upper part of extrusive sequence and the lavas of supraophiolite series indicate similar geochemical affinity. These lavas have calc alkaline character and show clear depletions of Nb and definite depletions of Zr and Ti in the patterns of spider diagrams. In tectonomagmatic diagrams, they plot in the realm of subduction zone suggesting their formation above the subducted slab. Slight changes of HREE in the patterns of spider diagram can be attributed to partial melting of depleted mantle wedge which influenced by subduction components (fluids- melt) released from subducted slab causing enrichments of LREE. In comparison, the sheet flow and pillow lave of the lower and middle parts of extrusive sequence have OIB character without depletion of Nb, Zr and Ti. The patterns of their spider diagrams show enrichment of LREE indicating low partial melting of garnet-bearing enriched mantle. It seems a period of extension or arc rifting or slab roll-back have occurred before the arc is well developed. These process formed back-arc basin located close to arc. In this stage, arc magmatism stopped and caused the mantle plumes rising. It seems that the extrusive sequence exposed in northwest Sabzevar formed in transitional zone between arc to back-arc in Late Cretaceous.در شمال خاوری ایران، در شمال باختری شهرستان سبزوار، توالی خروجی افیولیتی و سری سوپراافیولیتی رخنمون دارند که دارای میان لایههای سنگ آهک پلاژیک با سن کرتاسه بالایی هستند. توالی خروجی دربردارنده برش و توفهیالوکلاستیک همراه با روانه صفحهای در بخش زیرین، گدازه بالشی آفیریک حفرهدار در بخش میانی و سنگهای آتشفشانی-رسوبی در بخش بالایی است. سری سوپراافیولیتی نیز دربردارنده تناوبی از رسوبات ولکانوژنیک، توربیدایتی و گدازه است. بررسی تجزیههای شیمیایی نشان از همبستگی ژئوشیمیایی گدازههای بخش بالایی این توالی و گدازههای سری سوپراافیولیتی دارد. این گدازهها ویژگیهای کالکالکالن دارند و در الگوهای نمودارهای عنکبوتی تهیشدگی واضح از Nb و تهیشدگی معین ازZr و Ti نشان میدهند. در نمودارهای تکتونوماگمایی نیز در قلمرو مناطق فرورانش واقع شدهاند که گویای تشکیل آنها در بالای صفحه فرورونده است. تغییرات ناچیز عناصر کمیاب خاکی سنگین در الگوهای نمودارهای عنکبوتی را میتوان به ذوب بخشی یک گوه گوشتهای تهیشده نسبت داد که تحت ترکیبات فرورانش (سیالات- مذاب) برخاسته از صفحه فرورونده از LILE غنی شدهاند. در مقایسه، روانه صفحهای و گدازه بالشی بخشهای زیرین و میانی توالی خروجی، دارای تمایل OIB بوده و فاقد تهیشدگی از عناصر Nb،Zr و Ti هستند. نمودارهای عنکبوتی این سنگها دارای الگوهای غنیشده از عناصر کمیاب هستند که معرف ذوب بخشی کم منبع گوشتهای غنی شده و گارنتدار است. به نظر میرسد که حوضه حاشیهای کمانی -که افیولیت سبزوار در آن شکل میگرفت- مواجه با دورهای از کشش، کافتی شدن و یا بازگشت به عقب صفحه فرورونده شده است. این فرایند سبب شد تا یک حوضه پشت کمانی در مجاورت کمان تشکیل شود. در این مرحله، فعالیت ماگمایی کمانی متوقف و امکان صعود دیاپیرهای گوشتهای فراهم شد. به نظر میرسد که توالی خروجی رخنمون یافته در شمال باختری سبزوار در موقعیت گذر از یک حوضه حاشیهای کمانی به پشت کمان، طی کرتاسه بالایی شکل گرفته است. http://www.gsjournal.ir/article_42742_e205b63bd42d8b435ae4406022629a5e.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Using Clinopyroxene Composition in the Petrogenesis of the Gabbros from Misho Mountain in SW Marand- Northwestern Iranکاربرد ترکیب شیمیایی کلینوپیروکسن در پتروژنز گابروهای کوه میشو در جنوب باختری مرند- شمال باختری ایران61724274310.22071/gsj.2015.42743FAزهره عظیم زادهدکترا، سازمان صنعت، معدن و تجارت استان آذربایجان شرقی، تبریز، ایراناحمد جهانگیریاستاد، دانشگاه تبریز، دانشکده علوم طبیعی، گروه زمین شناسی، تبریز، ایرانامیلیو ساکانیاستاد، دانشگاه فرارا، دانشکده علوم، گروه زمین شناسی، فرار، ایتالیایلدرم دیلکاستاد، دانشگاه میامی، گروه زمین شناسی، آکسفورد، اوهایو، ایالات متحده امریکاJournal Article20111218The Misho gabbroic massif with an east- west trend, 30 Km length and 7 Km wıdth is penetrated in the Infra-Cambrian Kahar formation. The micro-gabbroic dykes have cut this intrusive massif. Gabbros have homogenous compositions and major phases are plagioclase and pyroxene and minor minerals are olivine, amphibole, biotite, K-feldespar and opaque minerals. Their texture is granular. The results of EMP analysis of clinopyroxenes show that they have diopside to augite compositions. In different diagrams, gabbros mostly show tholiitic composition with MORB affinities in tectonic setting. Pyroxenes generally have high SiO<sub>2</sub> (50.02-52.69 wt %), high Mg number [Mg/ (Mg+Fe<sup>2+</sup>)] (78.59-82.42wt %), variable Al<sub>2</sub>O<sub>3</sub> (1.8–5.09 wt %), low TiO<sub>2</sub> (0.53-1.33 wt %), low Na<sub>2</sub>O (0.21-0.47 wt %) contents and low Al<sup> [6]</sup>/Al<sup> [4]</sup> ratios (0-0.39), suggesting relatively low pressure crystallization conditions of the magma. The temperature calculated for the clinopyroxenes in gabbros is 1027-1306<sup>oC</sup> and pressure is less than 8 Kbars. The investigations of variation trends of clinopyroxene compositions don’t show any zoning in clinopyroxenes and clinopyroxenes are in chemical equilibrium with other minerals in the rocks. The obtained textural and mineral chemical data, suggest that the clinopyroxenes may have crystallized from a tholiitic magma derived from a depleted lithospheric mantle. This is confirmed by the whole-rock chemistry. The gabbroic massif intrusion in a tectonic setting of extensional rifting followed by the opening of Paleotethyan oceanic crust in early Carboniferous in NW Iran.توده گابرویی میشو با راستای تقریبی خاوری - باختری با طول 30 کیلومتر و عرض 7 کیلومتر در داخل سنگهای رسوبی کهر با سن اینفراکامبرین نفوذ کردهاست. دایکهای میکروگابرویی این توده نفوذی را قطع کردهاند. گابروها ترکیب شیمیایی تقریباً یکنواختی داشته و شامل کانیهای اصلی پلاژیوکلاز و پیروکسن بوده و کانیهای فرعی شامل الیوین، آمفیبول، بیوتیت، فلدسپار پتاسیم و کانیهای کدر (اپاک) میباشد. بافت این گابروها اغلب بهصورت دانهای (گرانولر) آشکار است. نتایح حاصل از تجزیه نقطهای کلینوپیروکسنهای گابروهای میشو توسط الکترون میکروپروب، ترکیب کلینوپیروکسنها را در حد دیوپسید تا اوژیت نشان میدهد. ماگمای تشکیل دهنده کلینوپیروکسنهای گابروها در نمودارهای مختلف غالبا" سری ماگمایی تولئیتی و از نظر موقعیت زمینساختی ویژگیهای MORB را نشان میدهند. بلورهای کلینوپیروکسن گابروها عموماً حاوی مقادیر SiO<sub>2</sub> بالا (wt%69/52-02/50)، عدد منیزیم [Mg/(Mg+Fe<sup>2+</sup>)] بالا و در حد (wt%42/82-59/78)، Al<sub>2</sub>O<sub>3</sub> متغیر (wt%09/5-8/1)، TiO<sub>2</sub> پایین (wt%33/1-53/0) و Na<sub>2</sub>O پایین (wt%47/0-21/0) و نسبتهای پایین Al<sup>[6]</sup>/Al<sup>[4]</sup> (39/0-0) هستند که نشاندهنده شرایط تبلور نسبتاً فشار پایین ماگما است. دمای محاسبه شده برای کلینوپیروکسنها در گابروها از 1027 تا 1306 درجه سانتیگراد متغیر بوده و فشار کمتر از 8 کیلوبار است. بررسی روند ترکیبات کلینوپیروکسنها نشان میدهد که کلینوپیروکسنها هیچ منطقهبندی را نشان نمیدهند و با سنگ زمینه در تعادل شیمیایی میباشند. اطلاعات بافتی و شیمی کانی نشان میدهد که کلینوپیروکسنها احتمالاً از یک ماگمای تولئیتی مشتق شده از یک گوشته سنگکرهای تهی شده متبلور میشوند که شیمی کل سنگ نیز این مطلب را تأیید میکند. نفوذ تودههای گابرویی در یک رژیم زمینساختی کششی کافتزایی به گسترش پوسته اقیانوسی پالئوتتیس در زمان کربنیفر آغازین در شمال باختری ایران انجامیده است.http://www.gsjournal.ir/article_42743_ce673717462b2daee8f30807d8d82c29.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Nudeh Volcanogenic Massive Sulfide (VMS) Deposit, A Besshi- Type
VMS Deposit, Southwest Sabzevarکانسار سولفید تودهای آتشفشانزاد (VMS) نوده، نمونهای از کانسارهای نوع بشی (Besshi- type)، جنوبباختر سبزوار73864274410.22071/gsj.2015.42744FAسجاد مغفوریدانشجوی کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده علوم پایه، گروه زمینشناسی اقتصادی، تهران، ایرانابراهیم راستاددانشیار، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده علوم پایه، گروه زمینشناسی اقتصادی، تهران، ایرانفردین موسیونداستادیار، دانشگاه صنعتی شاهرود، دانشکده علومزمین، شاهرود، ایرانیه لیناستاد، دانشگاه کیوچهو، آزمایشگاه ژئوشیمی، چینJournal Article20120709Copper mineralization in Nudeh Cu deposit and Frezy, Garab, Kalateh lala (Nieran) and Chun occurrences, located in southwest of Sabzevar hosted by a Upper Cretaceous volcano-sedimentary sequence formed in a rift environment. The main is host rock of the Nudeh Cu sulfide deposit includes alkali olivine basalt flow and subordinate tuffaceous silty sandstone. Host rock of the Ferizy and Garab occurrences is andesite flow. The rock forming mineral of Kalateh lala (Nieran) and Chun occurrences is tuffaceous silty sandstone. Sulfide mineralization in the Nudeh deposit and occurrences within an Upper Cretaceous volcano-sedimentary sequence occurs as sheet-like &tabular shape within three ore horizons. Based on nature of sulfide mineralization, mineralogy and textures of sulfide minerals, the Nudeh deposit can be divided into three different ore facies. Based on their situation towards the vent of mineralizing fluid, these facies include: A) Vein-veinlets facies (Stringer zone) includes sulfide veins and silica that form as a scissors of host rocks under the massive ore facies. Vein-veinlets and replacement textures formed main features of this facies. B) Massive ore facies that forms the thicker part of generally massive higher grade ores in west of the deposit and includes sulfide mineralization with heterogeneous nature and stratabound, limited in the alkali olivine basalt flow. C) Bedded ore facies which is thinner than the massive ore facies and is characterized by layered and banded apparent and low grade ore. The rock forming mineral of this facies is tuffaceous silty sandstone. This facies occurs as laminated and banded sulfides contemporaneous with the host rocks layering at eastern part of the deposit. Mineralogy of Nudeh deposit includes chalcopyrite, pyrite, bornite, sphalerite, boulangerite and magnetite wall rock alterations are dominated by silicification, chloritization, sericitization and epidotization. The most important characteristics of mineralization at the Nudeh deposit such as tectonic setting, host rocks, mineralogy, metal content as well as wall rock alterations, show similarities with volcanogenic massive sulfide (VMS) deposits. Accordingly, Nudeh Cu deposit is regarded as a Besshi - or pelitic mafic VMS deposit.کانسار مس- روی نوده و اندیسهای فریزی،گراب، چون و کلاته لالا (نیران) در جنوبباختر سبزوار در توالی آتشفشانی- رسوبی کرتاسه پسین، در یک محیط کافتی(ریفتی) تشکیل شدهاند. سنگ میزبان کانسار مس- روی نوده شامل گدازه آلکالی الیوین بازالت و ماسهسنگ سیلتی توفی بوده و سنگ میزبان اندیسهای معدنی فریزی و گراب آندزیت و سنگ میزبان کلاته لالا و اندیس چون، ماسهسنگهای سیلتی توفی هستند. کانهزایی سولفیدی در کانسار نوده و اندیسهای معدنی در 3 افق ، به شکل صفحهای کشیده رخ داده است. بر اساس ماهیت کانهزایی سولفیدی، بافت و کانیشناسی سولفیدها، میتوان 3 رخساره کانهدار را در کانسار نوده از هم متمایز نمود. که عبارتند از: الف) رخساره رگه- رگچهای (Stringer zone): این رخساره شامل رگهها و رگچههای سیلیسی و سولفیدی است که به صورت قطعکننده لایهبندی سنگ میزبان در بخش زیرین رخساره کانسنگ تودهای تشکیل شده است. بافتهای رگه- رگچهای و جانشینی سولفیدها سیمای اصلی این رخساره را تشکیل میدهند. ب) رخساره کانسنگ تودهای که بخش ستبر، پرعیار و تودهای کانسار را تشکیل میدهد، ماهیتی ناهمگون و تقریباً چینهکران دارد که فقط محدود به گدازه آلکالی الیوین بازالت است و ج) رخساره کانسنگ لایهای که با سیمای لایهای و نواری و عیار پایین ماده معدنی قابل تشخیص است. سنگ دربرگیرنده این رخساره کانهدار ماسهسنگهای سیلتی توفی است. این رخساره بهصورت سولفیدهای لامینه و نواری همروند با لایهبندی سنگ میزبان و به صورت چینهسان در بخش خاوری کانسار تشکیل شده است. کانیهای تشکیل دهنده کانسار نوده شامل کالکوپیریت، پیریت، بورنیت، اسفالریت، مگنتیت و بولانژریت میباشد دگرسانیهای سنگ دیواره به طور عمده دگرسانیهای سیلیسی، کلریتی، اپیدوتی و سریسیتی را شامل میشوند. با توجه به ویژگیهای اساسی کانهزایی کانسار نوده، از جمله محیط زمینساختی، سنگ دربرگیرنده، کانیشناسی، محتوای فلزی و دگرسانی آن و مقایسه این ویژگیها با ویژگیهای اساسی ذخایر مس سولفید تودهای آتشفشانزاد (تیپ VMS) ، میتوان کانسار مس- روی نوده را به عنوان نمونهای از کانسارهای VMS تیپ پلیتیک- مافیک (Pelitic Mafic) یا تیپ بشی (Besshi Type)، در ایران معرفی نمود.http://www.gsjournal.ir/article_42744_f5d456459533b4cd3d31d9d3f1c22e0a.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Petrology and Petrogenesis of Alkaline and Calc-Alkaline Lamprophyres in the NW Iranسنگ شناسی و پتروژنز لامپروفیرهای آلکالن و کالکآلکالن شمال باختر ایران871024274510.22071/gsj.2015.42745FAمهراج آقازادهاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه پیام نور، ایرانزهرا بدرزادهاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه پیام نور، ایرانJournal Article20120704In the northwestern Iran mica-and amphibole-rich lamprophyres crop out mainly as dyke and they cut Pre-Pliocene strata. They exposed in the Arasbaran, EslamyPeninsula, and Mishu range. According to the mineralogy and mineral chemistry, amphibole-rich lamprophyres have kaersutite type amphiboles and diopside phenocrysts in the matrix of same mafic minerals, feldspars, and altered glass. These lamprophyres in some thin sections have olivine and phlogopite. Mica-rich lamprophyres include phlogopite and diopside phenocrysts in the matrix of same mafic minerals, abundant glass and secondary minerals. According to the mineralogy, mineral chemistry, and geochemistry, amphibole-rich lamprophyres are alkaline and show camptonite-sannaite composition but mica-rich lamrophyres are calc-alkaline and represent minette composition. Alkaline lamprophyres represent characteristics of OIB type magma while calc-alkaline lamprophyres show characteristics of magmas originated in the subduction dominant tectonic setting. Sorkheh amphibole-bearing lamprophyres show both alkaline and calc-alkaline type lamprophyres. Regarding to geochemical features both calc-alkaline and alkaline lamprophyres originated from heterogeneous mantle with different proportions of spinel, garnet and hydrous minerals (e.g. phlogopite and amphibole). Calc-alkaline lamprophyres originated from a mantle enriched in phlogopite and alkaline lamprophyres originated from lithospheric mantle that metasomatised by deep mantle and enriched in amphibole. Both mentioned mantles associated in the petrogenesis of the Sorkheh amphibole- bearing lamprophyres. The lamprophyres were emplaced in the post collisional tectonic setting. در شمال باختر ایران انواع لامپروفیرهای غنی از آمفیبول و غنی از بیوتیت بیشتر به صورت دایک رخنمون دارند و نهشتههای پیش از پلیوسن را قطع میکنند. لامپروفیرهای مورد مطالعه در مناطق ارسباران، شبهجزیره اسلامی و رشته ارتفاعات میشو رخنمون دارند. بر پایه مطالعات کانیشناسی و بلورشیمی لامپروفیرهای غنی از آمفیبول دارای کانیشناسی عمده آمفیبول نوع کرسوتیتی، کلینوپیروکسن نوع دیوپسید در یک زمینهای از بلورهای فلدسپار و شیشه قرار دارند. این نوع لامپروفیرها گاه دارای بلورهای الیوین و بیوتیت هستند. لامپروفیرهای غنی از میکا دارای کانیهای میکا با ترکیب فلوگوپیت و کلینوپیروکسن دیوپسیدی در یک زمینه شیشهای هستند. بر پایه مجموعه کانیایی، شیمی کانیها و همچنین ویژگیهای ژئوشیمیایی لامپروفیرهای غنی از آمفیبول از نوع آلکالن و ترکیب کامپتونیتی- سانائیتی و میکا لامپروفیرها از نوع کالکآلکالن و ترکیب مینت را دارند. لامپروفیرهای آلکالن ویژگیهای ماگماهای نوع OIB را نشان میدهند درحالی که لامپروفیرهای کالکآلکالن ویژگیهای ماگماهای محیطهای فرورانشی را دارند. لامپروفیرهای آمفیبولدار سرخه ویژگیهای حدواسط بین دو گروه آلکالن و کالکآلکالن را دارند. با توجه به ویژگیهای ژئوشیمیایی هر دو نوع لامپروفیرهای آلکالن و کالکآلکالن از گوشته نوع اسپینل گارنت لرزولیت حاوی کانیهای آبدار منشأ گرفتهاند. ماگمای لامپروفیرهای کالکآلکالن از گوشته لیتوسفری متاسوماتیسم شده توسط عوامل فرورانش و غنی از فلوگوپیت و لامپروفیرهای آلکالن از گوشته لیتوسفری متاسوماتیسم شده توسط گوشته ژرف و غنی از آمفیبول نشأت گرفتهاند و در پتروژنز لامپروفیرهای آمفیبولدار سرخه هر دو نوع گوشته دخالت داشته است. لامپروفیرهای آلکالن و کالکآلکالن مورد مطالعه در یک محیط پس از برخورد جایگزین شدهاند.http://www.gsjournal.ir/article_42745_587a8985edad5e6795706997cb527877.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Facial Study of Volcanic Successions and their Origin in Cheheltan Mountain, Southwest of Bardsir, Kerman Provinceبررسی رخسارهشناسی و محیط تشکیل توالیهای آتشفشانی کوه چهلتن، واقع در جنوب باختر بردسیر (استان کرمان)1031124275110.22071/gsj.2015.42751FAپریچهر احمدی مقدمدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه زمینشناسی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایرانحمید احمدی پوراستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایرانJournal Article20120714A part of the Hezar volcanic complex (Urmia-Dokhtar Volcanic Belt), Eocene in age, has been cropped out in the CheheltanMountain at southwest of the Bardsir town, in the Kerman province. This part consists of alternation of lava flows, pyroclastics and epiclastics that are cut by several gabbroic and dioritic intrusions and dykes. The lava flows can be divided into andesites and basalts and the pyroclastics consist of volcanic breccias, agglomerates, ignimbrites and fine-grained tuffs. The epiclastics consist of several layers of volcanic sandstones and conglomerates that cover a vast area. Alternation of lava flows, pyroclastics and epiclastics show that the volcanic activities in the area have been done periodically from stratovolcanoes and when intensive volcanic eruptions were ceased epiclastics were deposited. It seems that lava flows and pyroclastics have been formed by volcanian and in some cases, plinian eruptions, and continuous basin subsidence during volcanic eruptions have led to the formation of thick layers of pyroclastics and epiclastics. The field evidences such as lacking of unconformities and paleosols show that there is no great interval between volcanic eruptions. The geochemical characteristics indicate that the lava flows probably have the same origin. It seems that fractional crystallization was the main process in the evolution of parental magmas, while crustal contamination played a minor role, so that the andesitic lava flows were produced by fractional crystallization of the basalts and the magmas had no very long stops en rout to the surface.بخشی از مجموعه آتشفشانی هزار (نوار ارومیه-دختر) با سن ائوسن، در کوه چهلتن، در جنوب باختر شهرستان بردسیر واقع در استان کرمان رخنمون یافته است. این بخش شامل تناوبی از گدازه، پیروکلاستیک و اپیکلاستیک است که توسط تودههای نفوذی گابرویی و دیوریتی و دایکها قطع شده است. گدازهها شامل آندزیت و بازالت هستند و برشهای آتشفشانی، آگلومراها، ایگنیمبریتها و توفهای ریزدانه، پیروکلاستیکها را تشکیل دادهاند. اپیکلاستیکها نیز شامل ماسهسنگ و کنگلومرا بوده و گسترش بسیار زیاد و لایهبندی ظریف و منظم دارند. تناوب بین گدازهها و نهشتههای پیروکلاستیک و اپیکلاستیک در کوه چهلتن، نشان میدهد که در این منطقه فعالیتهای آتشفشانی به صورت دورهای رخ میداده و آتشفشانها از نوع استراتوولکان بودهاند.در زمان توقف فعالیتهای شدید آتشفشانی، رسوبگذاری واحدهای اپیکلاستیک صورت گرفته است. به نظر میرسد که سنگهای آتشفشانی کوه چهلتن، محصول فورانهای انفجاری از نوع ولکانین و در بعضی موارد پلینین هستند و یکی از دلایل ستبر شدن توالیها در این منطقه میتواند فرونشینی مداوم کف حوضه، همزمان با فورانهای آتشفشانی باشد. شواهد صحرایی مانند نبود ناپیوستگی و خاکهای قدیمی بین نهشتهها نشان میدهند که فاصله زمانی زیادی بین فورانها وجود نداشته است. ویژگیهای ژئوشیمیایی گویای آن است که گدازهها احتمالاً منشأ یکسانی دارند و تحول ماگماهای سازنده گدازههاعمدتاً تحت تأثیر تبلور تفریقی صورت گرفته و آلایش پوستهای، نقش کمرنگتری در تحول آنها ایفا کرده است، به طوریکه گدازههای آندزیت منطقه در اثر تبلور تفریقی بازالتها ایجاد شده و در هنگام صعود به سطح زمین، توقف طولانی مدت نداشتهاند.http://www.gsjournal.ir/article_42751_6d9ef28c0506a5cf4d3fd7ebc0acebc8.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Magmatic and Hydrothermal Behavior of Trace Elements in Razgah Syenitic Body (Sarab, Eastern Azerbaijan): An Implication for Evaluation of Uranium Mineralization Potential of Bodyرفتار ماگمایی و گرمابی عناصر کمیاب در توده سینیتی رزگاه (سراب، آذربایجان خاوری): کاربردی برای ارزیابی توان کانهزایی اورانیم توده1131284275210.22071/gsj.2015.42752FAمیثم رسولی بیرامیکارشناسیارشد، گروه زمینشناسی، دانشگاه گلستان، گرگان، ایرانبهنام شفیعی بافتیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه گلستان، گرگان، ایرانجعفر عمرانیدکترا، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانفرانک حیدریانکارشناس ارشد، واحد اکتشافات، سازمان انرژی اتمی ایران، تهران، ایرانJournal Article20120313The occurrence of uranium anomalies associated with secondary Cu mineralization (malachite) at some parts of the Razgah metaluminous -peralkaline stock situated at the northeast of Sarab caused it to be a priority of Atomic Energy Organization of Iran (AEOI) to inspect the intrusion for likely uranium mineralization. Hence the current study, which is supervised by AEOI, was carried out to investigate the U mineralization potential of the stock by applying the mineralogical, petrological and geochemical studies. A fractionation trend is inferred from variations in rock compositions stretching from nepheline-bearing monzodiorite to nepheline monzosyenite, pseudoleucite monzosyenite and nepheline syenite. Consideration of geochemical features of fresh rocks of the stock and its associated dikes with emphasis on geochemical behavior of U and REEs during magmatic fractionation revealed that apatite has played a prominent role in controlling concentrations of REEs, U, and Th, in addition to zircon, which played a considerable role in accommodating HREEs, U, Th and HFSEs (Ti, Ta, Nb, Hf, Zr) in more differentiated rocks.Nepheline syenite rocks of peralkaline composition,s which are considered to be the most differentiated have low contents of HFSEs, U (up to 21 ppm), Th (up to 56 ppm) and REEs compared to average nepheline syenites but are relatively more enriched in these elements than less differentiated rocks of the stock. Most of the rocks possess negative Eu anomalies (Eu/Eu*≤1) and differentiated nepheline syenites have strong negative Eu anomalies. Abundance of ilmenite and magnetite and lack of amphibole in rocks suggests the parental magma had a reducing nature and meagre contents of volatile components, which along with metaluminous character and prepondarence of apatite in rocks have rendered the magma incapable of enriching U. Minor amounts of hydrothermal fluids released from some parts of the stock led to leaching of U from hosting minerals (apatite and zircon) and resulted in weak hypogene mineralization of U and Cu. Later supergene leaching process affected the weak primary mineralization and upgraded U tenors concurrent with formation of secondary Cu carbonate minerals. Due to thin and limited extention of these enrichment sites, they are not economically viable for uranium extraction; consequently, this area does not suggest for semi-detailed and detailed exploration program for uranium by AEOI.رخداد مقادیر بیهنجار از اورانیم با مناطق واجد کانیسازی ثانویه مس (مالاکیت) در برخی بخشهای توده متاآلومینوس- پرآلکالین رزگاه در شمال باختر شهرستان سراب سبب شد تا این توده از دید احتمال رخداد کانیزایی اورانیم مورد توجه سازمان انرژی اتمی باشد. برای همین پژوهش حاضر با استفاده از مطالعات کانیشناسی، سنگشناسی و زمینشیمیایی توان کانهزایی اورانیم را در این توده مورد ارزیابی قرار داده است. سنگهای توده روند تبلور تفریقی را به نمایش گذاشته و دارای تنوع سنگشناسی از مونزودیوریت دارای نفلین تا نفلینمونزوسینیت، پسودولوسیت مونزوسینیت و نفلینسینیت هستند. ارزیابی ویژگیهای زمینشیمیایی سنگهای نادگرسان استوک و دایکهای رزگاه با تأکید بر رفتار اورانیم و عناصر کمیاب خاکی در طی تفریق ماگمایی نشان داد که آپاتیت تأثیر زیادی بر تنظیم غلظت عناصر کمیاب خاکی، U و Th داشته است و زیرکن تا حد کمتر در سنگهای تفریق یافتهتر عناصر کمیاب خاکی سنگین، U، Th و عناصر HFS (Zr، Hf، Nb، Ta، Ti) را درخود جای داده است. سنگهای نفلینسینیتی با ترکیب پرآلکالین به عنوان تفریقیافتهترین واحدهای سنگی استوک نسبت به میانگین نفلینسینیتهای جهان از مقادیر پایین از عناصر HFS، U (حداکثر تا ppm 21) Th (حداکثر تا ppm 56) و عناصر کمیاب خاکی برخوردار هستند ولی مقدار این عناصر در آنها بالاتر از سنگهای تفریق نیافتهتر توده است. بیشتر سنگها دارای بیهنجاری منفی Eu هستند (1≥Eu/Eu*) و نمونههای نفلینسینیتی تفریقیافته دارای بیهنجاری منفی شدید از یوروپیم بودهاند. فراوانی ایلمنینت و مگنتیت و نبود آمفیبول در سنگهای توده نشاندهندة احیایی بودن ماهیت توده و کمبود مواد فرار در توده است که همراه با متاآلومینوس بودن ترکیب توده و فراوانی آپاتیت سبب شده است که توده توانایی کانیسازی اورانیم را نداشته باشد. آزاد شدن محلولهای گرمابی به مقدار محدود از برخی بخشهای توده و شستشوی اورانیم از کانیهای میزبان (آپاتیت و زیرکن) توسط این محلولها سبب کانیزایی ضعیف از اورانیم و مس در مرحلة فرایندهای دگرسانی درونزاد شده است. رخداد فرایندهای اکسید شدن و فروشست برونزاد بر کانیسازیهای ضعیف اولیه، افزایش عیار اورانیم و مس را با تشکیل کربناتهای مس به دنبال داشته است که به دلیل ستبرای کم و سطحی بودن کانیزاییهای یادشده، بیهنجاریهای موجود از اورانیم در تودة رزگاه غیراستخراجی هستند؛ بنابراین این منطقه برای انجام برنامه اکتشاف نیمهتفصیلی و تفصیلی توسط سازمان انرژی اتمی برای اورانیم پیشنهاد نمیشود. http://www.gsjournal.ir/article_42752_df6803c294365221ade3cbde0cb31c64.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Study of Alteration Occurrence Around the South Boein-Zahra Plutonمطالعه رویداد دگرسانی پیرامون توده نفوذی جنوب بویینزهرا1291364275310.22071/gsj.2015.42753FAتقی نبئیدکترا، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایراناحمد خاکزاداستاد، گروه زمینشناسی، دانشگاه شهید بهشتی؛ دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران شمال، تهران، ایرانمهدی حسینیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره)، قزوین، ایرانسید رضا مهرنیادانشیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه پیامنور، تهران، ایران0000-0001-9801-4707Journal Article20121027The study area is a portion of Urmia-Bazman Magmatic Belt in the Central Iran Structural Zone that located in the south of Boein-Zahra city (Qazvin province). In this area, volcanic and pyroclastic rocks incised by a plutonic body and around and within this pluton, a large extensive alteration occurred. In this study, Landsat 7 data (ETM<sup>+</sup>) employed and general alteration trend in the area was mapped by conventional methods of Color Composite (RGB), Band Rationing and specially Principal Components Analysis (PCA). All of the three methods are found to be effective for obtaining generalized information about the alteration of the image area. Principal Components Analysis (PCA) and especially Selective Principal Components Analysis (Crosta technique) found to be the best effective method in delineating the borders of clay and iron oxide altered areas. In the high altered wall rocks, mineralogical analysis results (XRD method) indicated two forms of vertical and horizontal zoning. In this case, in vertical zoning in order from down to up, advanced argillic, alunitic and silicified zones and in horizontal zoning from fault surface toward wallrocks, advanced argillic and propylitic zones were distinguished. The mineralogical composition of zones and form of zoning indicates that this type of alteration is "acid sulfate". The study of fluid inclusion of quartz crystals in silicic veins, indicated that liquid and vapor phases (LV) are present and study of them resulted in calculation of salinity percentages between 16.8 to 19.2 (NaCl <sup>wt%</sup>) and homogenization temperatures between 204<sup>oC</sup> to 280<sup>oC</sup>. منطقه مورد مطالعه بخشی از نوار ماگمایی ارومیه - بزمان در پهنه ساختاری ایران مرکزی است که در جنوب شهر بویینزهرا (استان قزوین) واقع شده است. در این ناحیه سنگهای آتشفشانی و آذرآواری توسط یک توده نفوذی قطع شدهاند و در سنگهای میزبان و در داخل توده نفوذی، دگرسانی گستردهای رخ داده است. در این مطالعه دادههای ETM<sup>+</sup> ماهواره لندست7 بهمنظور بارزسازی نواحی تحت تأثیر دگرسانی استفاده شده است و دگرسانی کلی ناحیه توسط روشهای رایج ترکیب رنگی (RGB)، نسبتگیری باندی و بهویژه تحلیل مؤلفههای اصلی (PCA) نقشهبرداری شدند. هر سه روش برای حصول اطلاعات عمومی دگرسانی از دادههای تصویری منطقه مؤثر واقع شدند. روش تحلیل مؤلفههای اصلی(PCA) و بهویژه تحلیل مؤلفههای اصلی انتخابی (تکنیک کروستا)، نتایج بسیار دقیقی ارائه مینماید که بهکمک آن نواحی دگرسان شده رسی و اکسید آهنی، تفکیک شدند. در نواحی بهشدت دگرسان شده، نتایج حاصل از تحلیل کانیشناختی محصولات دگرسانی (به روش XRD)، دو شکل منطقهبندی قائم و جانبی را نمایان میسازد که در منطقهبندی قائم از پایین به بالا، مناطق آرژیلیک پیشرفته، آلونیتی و سیلیسی و در منطقهبندی افقی از محل سطوح گسلی به طرف سنگ دیواره، مناطق آرژیلیک پیشرفته و پروپلیتیک شناسایی شد. ترکیب کانیشناختی هر منطقه و شکل منطقهبندی آنها، نوع دگرسانی در این منطقه را نوع اسیدی سولفاتی معرفی مینماید. مطالعه میانبارهای سیال بلورهای کوارتز موجود در رگههای کوارتز، حکایت از وجود دو فاز مایع و بخار (LV) را داشته و مطالعه آنها، درصد شوری بین 8/16% تا 2/19 % (NaCl <sup>wt%</sup>) و دمای همگنشدگی بین 204 تا 280 درجه سانتیگراد را نشان میدهد.http://www.gsjournal.ir/article_42753_3e5409263594dea714a168fee2d2a7fa.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Microstructural Investigation of Southern Alvand Batholith Using Anisotropy of Magnetic Susceptibility (AMS)مطالعه ریزساختاری و الگوی جایگیری نیمه جنوبی باتولیت الوند با استفاده از ناهمسانگردی پذیرفتاری مغناطیسی(AMS)1371464275410.22071/gsj.2015.42754FAعاتکه اصلانیدانشجوی کارشناسی ارشد، پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانحبیب علیمحمدیاندکترا، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانجلیل قلمقاشاستادیار، پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران0000-0002-3117-5036حمید نظریاستادیار، پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران0000-0002-0004-6303Journal Article20120715The studied locality covers an area of 120 km<sup>2,</sup> located at south and southwest of the Hamedan city. The porphyritic granite is the dominant volume of this intrusive body. This granitoid is divided into the granites (monzogranites, syenogranites and alkali feldspar granites) and granodiorites from petrographic point of view. The major part of the study area have magmatic-sub-magmatic fabric and few of the samples show high temperature solid state deformation with presence of chess-board quartz, bending and kink band of biotite and mineral size decreasing from microstructural point of view. The total numbers of 450 oriented core samples were collected from 107 stations, to study the anisotropy of magnetic susceptibility. The total average susceptibility for all samples were 114-314 µSI and the mean susceptibility (Km) of granodiorites was 457.5 µSI, and it ranges from 282-633 µSI, which is higher in compare to granites. This difference is due to the presence of magnetite grains in granodiorites, which has been proved by heavy mineral analysis. The magnetite comprises 0.01-0.025 % of total volume in these rocks. The Km normally varies from 14-514 µSI and indicates the paramagnetic type of granites. The P values vary from 0.72-7.4 %. The T values in most of the samples is positive (T>0) and show planer nature of most of the intrusive body. The high degree of dipping of magnetic foliation and lineation at the central part of the intrusive body, which decreases with increasing distance from center of the intrusive body, may indicate the location of feeding. This characterization can be seen at two other places addition to the center. On the basis of magnetic parameter and other factors such as dominant transpression tectonic regime in this area, one can say that the ascending magma was due existing of stretching environment with NW-SE trend, and this can be proved by direction of magnetic lineations at the same direction. The differences in the direction of NE-SW, which some of the studied sites show, may be due to rotation of magnetic body during injection and emplacement in response to prevailing tectonic forces in studied area and viscosity of magma.منطقه مورد مطالعه با گسترش 120 کیلومتر مربع در جنوب و جنوب باختری همدان جای گرفته است. از دید سنگشناسی بیشترین حجم این توده در منطقه مورد مطالعه گرانیت پورفیروییدی است. در مطالعات سنگنگاری گرانیتوییدهای این منطقه به گرانیتها (مونزوگرانیتها، سینوگرانیتها و آلکالی فلدسپاتگرانیتها) و گرانودیوریتها تقسیمبندی شدهاند. از دید ریزساختاری بیشتر منطقه دارای فابریک ماگمایی- نیمهماگمایی است و تعداد کمی از نمونهها دگرشکلی حالت جامد دما بالا با حضور کوارتزهای صفحه شطرنجی، بیوتیتهای دارای حالت کینک و خمیدگی و ریزشدگی کانیها را نشان میدهند. در منطقه مورد مطالعه، از 107 ایستگاه، 403 مغزه جهتدار برای مطالعات ناهمسانگردی پذیرفتاری مغناطیسی تهیه شد. مقادیر پذیرفتاری مغناطیسی بهطور متوسط برای کل نمونهها بین 314-114SI µ و میانگین مقدار حساسیت مغناطیسی (K<sub>m</sub>)، برای گرانودیوریتها (SIµ) 5/457 و دامنه تغییرات آنها از 282 تا 633 (SIµ) است که نسبت به گرانیتها K<sub>m</sub> بالاتری دارند و این به دلیل حضور مگنتیت در این سنگها است که بهوسیله آزمایش کانی مغناطیسی و آزمایش کانی سنگین اثبات شد و مقدار آن در این سنگها حدود 01/0تا 025/0 درصد برآورد شده است. مقدار پذیرفتاری مغناطیسی میانگین(Km) که بیشتر بین 14 تا 514 µSI است نشاندهنده گرانیت پارامغناطیس است. مقدار P در گرانیتوییدهای منطقه میان 72/0 تا 4/7 درصد متغیر است. مقدار متغیر شکل در بیشتر نمونهها دارای مقدارهای مثبت و شکل کلوچهای است و احتمال ساختار سیل یا مانند آن را در این بخشهای توده تأیید میکند. با مشاهده برگوارگیهای مغناطیسی و خطوارگیهای مغناطیسی با شیب زیاد در بخش مرکزی توده که با دور شدن از این بخش شیب آنها کم میشود میتوان محل اصلی تزریق توده را در این بخش دانست که حجم زیادی از ماگما با شیب زیاد از این بخش بالا آمده است. البته افزون بر بخش مرکزی، برگوارگیو خطوارگیهای مغناطیسی با شیب بهنسبت زیاد در دو منطقه دیگر از توده نیز دیده میشود که این دو بخش میتواند محلهای فرعی تغذیه توده باشد. بر پایه همه شواهد مغناطیسی که تاکنون در منطقه گفته شد و رژیم زمینساختی ترافشارشی حاکم بر این منطقه میتوان بالاآمدگی ماگما را در یک فضای کششی با راستای کشش NW-SE تصور کرد که گروهی از خطوارگیها در این روند قرار گرفتهاند ولی گروهی دیگر روند NE-SW دارند که احتمالاً ماگما در هنگام نفوذ و جایگیر شدن بهعلت چرخشی که در اثر نیروی زمینساختی حاکم بر منطقه و سیال بودن ماگما داشته، این گروه از خطوارگیهارا ایجاد کرده است. البته باید شکافهای محلی دیگر که میتوانند محلهای تغذیه فرعی در منطقه باشند را نیز در نظر گرفت. http://www.gsjournal.ir/article_42754_68248ebd957fe07985fa4388ffeb0e27.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Geochemistry and Petrogenesis of Ghaleh-Ganj Dioritic- Quartzdioritic Plutonism, Southeast of Kermanژئوشیمی و پتروژنز پلوتونیسم دیوریتی- کوارتز دیوریتی قلعهگنج، جنوب خاور کرمان1471564275710.22071/gsj.2015.42757FAعلیرضا شاکر اردکانیاستادیار، گروه مهندسی معدن، مجتمع آموزش عالی زرند، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایرانسارا درگاهیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران0000-0002-6882-2276حامد امیرپوردانشجوی کارشناسی ارشد، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد زرند، زرند، ایرانJournal Article20121107The Ghaleh-Ganj dioritic- quartzdioritic massifs, Post early Eocene in age, located on the west side of the Makran Accretionary Prism and the Jazmurian Depression and the east side of the Jiroft fault, are part of the intrusives in the Ganj Complex, which itself is a part of the Jazmurian Ophiolitic Belt or the Inner Makran. The diorite- quartzdiorites are intruded into the Lower- Middle Eocene Bidak sedimentary units, which show spheroidal weathering and onion- skin erosion. The presence of feldspar, biotite and secondary minerals (such as clay minerals, secondary biotite and Fe oxides) in the study massifs played an important role in the occurrence of these features. Mineralogically the intrusives consist of plagioclase, clinopyroxene, amphibole, Biotite and opaques. Based on mineral chemistry studies, the plagioclases, oligoclase to labradorite in composition, show evidences of disequilibrium textures (e.g. sieve texture and oscillatory zoning). The clinopyroxenes are augite in composition and belonging to a tholeiitic magmatic series. Referring to linear relation between Ti and Al<sup>IV</sup> in clinopyroxenes, they seem to be formed in a pressure less than 5 kbs at a depth of less than 15 kilometers. Amphiboles are magnesiohornblende with tendency to actinolite in composition. Based on Zr/TiO<sub>2</sub> versus Nb/Y and SiO<sub>2</sub> versus Nb/Y diagrams, the intrusives plot in the fields of diorite- quartzdiorite and sub-alkaline, respectively. Their low Nb/Y ratio (0.14-0.16) also point out to their sub-alkaline (tholeiitic) nature. The intrusives are metaluminous and I-type, which referring to HFS and REE element contents, they belong to one group. The absence of a distinct Eu anomaly suggests the insignificance of plagioclase fractionation or oxidation state of the magma. The trace element discrimination diagrams together with chondrite-normalized rare earth element patterns show that the Ghaleh Ganj diorite- quartzdiorites formed in the Maturity Stage of a supra-subduction zone.تودههای دیوریتی- کوارتزدیوریتی با سن پس از ائوسن زیرین، در باختر منشور افزایشی مکران و گودال جازموریان و خاور گسل جیرفت، بخشی از نفوذیهای موجود در مجموعه گنج است که خود یکی از مجموعههای کمربند افیولیتی جازموریان یا مکران داخلی است. تودههای دیوریتی- کوارتزدیوریتی درون واحد رسوبی ائوسن زیرین- میانی بیدک نفوذ کردهاند. این تودهها دارای هوازدگی کروی و فرسایش پوست پیازی هستند. حضور فلدسپار، بیوتیت و کانیهای ثانویه (مانند کانیهای رسی، بیوتیت ثانویه و اکسیدهای آهن) در ایجاد این اشکال در تودههای مورد مطالعه نقش بهسزایی دارند. از دید کانیایی، نفوذیها از پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن، آمفیبول، بیوتیت، کوارتز و کانیهای کِدِر تشکیل شدهاند. بر پایه مطالعات شیمی کانی، پلاژیوکلازها ترکیب الیگوکلاز تا لابرادوریت و شواهدی از بافتهای غیرتعادلی (همچون غربالی و منطقهبندی نوسانی) دارند. کلینوپیروکسنها دارای ترکیب اوژیت با طبیعت ماگمایی متعلق به سری تولئیتی هستند که با توجه به رابطه خطی Ti نسبت به Al<sup>IV</sup> آنها، به نظر میرسد در فشار کمتر از 5 کیلوبار و ژرفای کمتر از 15 کیلومتر تشکیل شده باشند. آمفیبولها دارای ترکیب مگنزیوهورنبلند متمایل به اکتینولیت هستند. بر اساس نمودارهای Zr/TiO<sub>2</sub> در برابر Nb/Y و SiO<sub>2</sub> در برابر Nb/Y، تودههای نفوذی بهترتیب در محدودههای دیوریت- کوارتزدیوریت و سابآلکالن جای دارند. همچنین پایین بودن نسبت Nb/Y (16/0- 14/0) نشاندهنده طبیعت سابآلکالن (تولئیتی) نمونههای یادشده است. تودههای نفوذی متاآلومینوس و از نوع I هستند که با توجه به میزان عناصر HFS و REE به یک گروه تعلق دارند. نبود بیهنجاری مشخص Eu، نشان از تفریق کماهمیت پلاژیوکلاز و یا شرایط اکسیدان ماگمای سازنده آنها دارد. نمودارهای توصیفی عناصر کمیاب به همراه الگوی عناصر خاکی کمیاب بهنجار شده نسبت به کندریت نشان میدهد که دیوریت- کوارتزدیوریتهای قلعهگنج در مرحله بلوغ یک محیط پهنه بالای فرورانش تشکیل شدهاند. http://www.gsjournal.ir/article_42757_cc553a49e293859b3e8578ecde91c8a5.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Geochemistry and Petrogenesis of Oligo-Miocene Plutonic Rock Bodies,
Northwest of Shahr-e-Babak, Kerman Province, Iranژئوشیمی و پتروژنز تودههای نفوذی اسیدی الیگو- میوسن شمال باختر شهربابک، کرمان1571704290510.22071/gsj.2015.42905FAغلامرضا قدمیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه هرمزگان، هرمزگان، ایرانعباس مرادیان شهر بابکیدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه شهیدباهنر، کرمان، ایرانسیدمحسن مرتضویاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه هرمزگان، هرمزگان، ایرانJournal Article20130303More than 20 tonalitic to granodioritic plutonic domes, Oligo-Miocene in age, have intruded into the older volcanic rocks, in southeast of Urumieh- Dokhtar Magmatic Belt, northwest of Shahr-e-Babak. These rocks have granoporphyritic texture and consist of Phenocrysts of plagioclase, amphiboles and biotites. The geochemical data show calc-alkaline affinities of these rocks , which formed in volcanic arc (I type) of an active continental margin. These data also show LILE and LREE enriched normalized multi-element patterns, and depleted of HFSE (Nb, Ta and Ti). Primitive mantle-normalized REE patterns display a dramatic decrease from LREE to HREE without any Eu anomaly. They have higher SiO<sub>2</sub>, Al<sub>2</sub>O<sub>3</sub> and Sr content and Sr/Y and La/Yb ratios and lower MgO, Y and Yb contents than the normal calc-alkaline rocks, which reveal their adakitic characteristics. The high content of Sr, LREE enrichments, absente of Eu anomaly, HREE depletion, Y and Yb depletion pattern suggest the existence of garnet, amphibole and absence of plagioclase in the source rocks. Our data suggest that the plutons produced by partial melting of amphibole-eclogite or garnet-amphibolite, due to the subduction of Neotethys oceanic slab under the Central Iran continent.در جنوب خاوری کمربند ماگمایی ارومیه- دختر و شمال باختری شهرستان شهر بابک، منطقه جوزم، خبر و دهج بیش از 20 توده نفوذی بدرون سنگهای قدیمیتر نفوذ کردهاند. تودهها از نوع تونالیت تا گرانودیوریت است و سن آنها الیگومیوسن گزارش شده است. بافت آنها گرانوپورفیری و درشتبلورها شامل پلاژیوکلاز، آمفیبول و بیوتیت است. بر پایه دادههای ژئوشیمیایی سرشت ماگمایی این سنگها کالکوآلکالن بوده و در یک حاشیه فعال قارهای، متعلق به گرانیتوییدهای کمان آتشفشانی(نوع I) تشکیل شدهاند. این سنگها از عناصر LILE غنی و از عناصر HFSE مانند Ti ، Nb و Ta تهی شدهاند و در نمودار بهنجارشده با گوشته اولیه دارای نشانگر یک الگوی بهشدت تفریق یافته از عناصر خاکی کمیاب و بدون بیهنجاری منفی اوروپیم هستند. این سنگها دارای مقادیر بالای SiO<sub>2</sub>، ,Al<sub>2</sub>O<sub>3</sub>Sr، Sr/Y و La/Yb و مقادیر پایینی از MgO، Y و Yb نسبت به سنگهای کالکوآلکالن معمولی هستند و در آنها ویژگیهای آداکیتی دیده میشود. مقادیر بالای استرانسیم، نبود بیهنجاری منفی اوروپیم، غنیشدگی عناصر خاکی کمیاب سبک، تهیشدگی عناصر خاکی کمیاب سنگین، Y و Yb نشانگر ذوب یک سنگ منشأ دارای گارنت و هورنبلند در نبود پلاژیوکلاز است. بر پایه سیماهای بالا و نسبتهای بهدست آمده این سنگ میتوانند از ذوب گارنت- آمفیبولیت یا آمفیبول- اکلوژیت حاصل شوند که احتمالاً حاصل از فرورانش سنگکره اقیانوسی نوتتیس به زیر قاره ایران مرکزی است.http://www.gsjournal.ir/article_42905_e910affdd24198675d29e9159ed2f584.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Tectono-Magmatic Setting of Cretaceous Pillow Basalts in the north Part of The Alborz Mountains in East of Guilan Province (North of Iran): A Part of Ophiolite Sequence or Intra-Continental rift?جایگاه زمینساختی ـ ماگمایی بازالتهای بالشی کرتاسه در دامنه شمالی البرز در خاور گیلان (شمال ایران): بخشی از مجموعه افیولیتی یا کافت درون قارهای؟1711824290810.22071/gsj.2015.42908FAشهروز حق نظراستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد لاهیجان، لاهیجان، ایرانسارا ملکوتیاناستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد دماوند، دماوند، ایرانخلیل الهیاریدکترا، گروه زمینشناسی، دانشکده علومزمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانJournal Article20111231The pillow basalts, Cretaceous in age, outcrop in the northern part of Alborz in the East of Guilan province (north of Iran). The pillow lavas are mainly olivine basalts. From geochemical point of view, these rocks are transitional or mildly alkalic series and negative anomaly of Nb-Ta, Zr, Ba; positive anomaly of Kand Pb; low ratios of Ce/Pb, Nb/U and high ratios of Th/Nb and Ba/Zr are geochemical evidences of crustal contamination. In tectonic setting diagrams, the pillow lavas plots in intra-continental rift Basalts terrain and is comparable with the Transitional Ethiopian Rift Basalts. The geochemical studies show that the pillow basalts are derived from the spinel-lherzolite mantle source and originated from less than 60km depth with less than %15 partial melting.بازالتهای بالشی به سن کرتاسه در دامنه شمالی البرز در خاور گیلان (شمال ایران) برونزد دارند. این گدازهها دارای ترکیب عمده اولیوین بازالت هستند. از نظر ژئوشیمیایی این بازالتها جزو سری انتقالی یا کمی آلکالن بوده و بیهنجاریهای منفی Ba, Zr, Nb-Taو بیهنجاریهای مثبت Pb , K و نسبتهای پایین Ce/Pb و Nb/U و نسبتهای بالای Ba/Zr , Th/Nb از شاخصههای آلایش این سنگها با پوستۀ قارهای میباشند. در نمودارهای تشخیص جایگاههای زمینساخت، گدازههای بالشی در محدوده بازالتهای ریفتهای درون قارهای قرار میگیرند و قابل قیاس با بازالتهای تحولی ریفت اتیوپی هستند. مطالعات ژئوشیمیایی نشان میدهدکه این بازالتها از گوشته اسپینل لرزولیتی در اعماق کمتر از 60 کیلومتری و نرخ ذوب بخشی کمتر از 15% منشأ گرفتهاند.http://www.gsjournal.ir/article_42908_4a6f8ef0adfd8d5db25f64793446deaf.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Petrogenesis of Adakitic Intrusion Bodies of the Ophiolitic Belt, NE Sabzevarپتروژنز تودههای نفوذی آداکیتی نوار افیولیتی شمال خاوری سبزوار1831964291410.22071/gsj.2015.42914FAمحسن نصرآبادیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه بینالمللی امام خمینی قزوین، قزوین، ایرانفدریکو روزتیدانشیار، دانشکده علومزمین، دانشگاه سوم رم، رم، ایتالیاحسین معینوزیریاستاد، گروه زمینشناسی، دانشکده علومزمین، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایرانسید محمد حسین رضویدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علومزمین، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایرانمحمد محجلدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علومپایه، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانJournal Article20120123Some syntectonic tonalitic and trondhjemitic intrusion bodies have been injected into the Soltan Abad (NE Sabzevar) metamorphic complex. The geochemical investigations of these intrusion bodies demonstrated their very obvious adakitic characteristics (very high ratio of Sr/Y and very low contents of Y and Yb). According to the field and microscopic evidences and the geochemical characteristics of the whole intrusion bodies, the creation of such adakitic properties originates from the influence of both partial melting and magmatic differentiation processes. The probable scenario is the partial melting of subducted oceanic lithosphere in a hot subduction zone and the generation of adakitic intermediate melt, then amphibole fractionation and enhancing of adakitic indicators of final acidic melt. The resultant residual of partial melting is garnet-hornblenditic blocks that observed adjacent to some intrusion bodies. The primary adakitic intermediate melt accurs as amphibole-rich diorite in the study area. The differentiated cumulate phase and final fractionated melt constitute the hornblenditic dykes and hololococratic tonalitic-trondhjemitic bodies, respectively. The creation of hot thermal regime and partial melting of subducting oceanic lithosphere have been affected by the factors such as subduction velocity variations, mid oceanic ridge subduction or the slab break-off of the subducting oceanic plate and upwelling of the hot asthenosphere.تعدادی توده نفوذی با ترکیب ترونجمیت و تونالیت به صورت سینتکتونیک به داخل مجموعه دگرگونی سلطانآباد (شمالخاوری سبزوار) تزریق شدهاند. بررسیهای ژئوشیمیایی این تودههای نفوذی نشاندهنده ویژگیهای آداکیتی بسیار بارز (نسبت بسیار بالای استرانسیم به ایتریم و مقادیر بسیارکم ایتریم و ایتربیم) در آنهاست. با توجه به شواهد صحرایی و میکروسکوپی و ویژگیهای ژئوشیمیایی سنگ کل تودههای نفوذی منطقه، ایجاد اینچنین ویژگیهای آداکیتی مستلزم تأثیر توأم فرایندهای ذوببخشی و تفریق ماگمایی است. سناریوی احتمالی در این رابطه شامل ذوببخشی صفحه اقیانوسی فرورو در یک زون فرورانش داغ و تشکیل یک مذاب آداکیتی حدواسط و سپس تفریق آمفیبول و تشدید شاخصهای آداکیتی مذاب تفریق یافته اسیدی نهایی است. تفاله حاصل از ذوببخشی پوسته اقیانوسی فرورو بهصورت بلوکهای گارنت- هورنبلندیت در مجاور بعضی از تودههای نفوذی دیده میشوند. مذاب حدواسط آداکیتی اولیه به صورت دیوریتهای غنی از آمفیبول در منطقه حضور دارند. فاز کومولای ناشی از تفریق و مذاب تفریق یافته نهایی نیز بهترتیب سازنده دایکهای هورنبلندیتی و تودههای تونالیت- ترونجمیتی هولولوکوکرات منطقه هستند. ایجاد رژیم حرارتی داغ و ذوببخشی لیتوسفر اقیانوسی فرورو تحت تأثیر عواملی مانند تغییر سرعت فرورانش، فرورانش پشته میان اقیانوسی یا گسیختگی صفحه اقیانوسی فرورو و بالاآمدگی استنوسفر داغ بوده است.http://www.gsjournal.ir/article_42914_22ba63abe80452c1934568106ae75e14.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Investigating the Relationship Between Photoliniament Factor and the Origin of Alterations in Mosahim and Bidkhan Calderasبررسی ارتباط شاخص خطوارگی و منشأ دگرسانیها در کالدراهای مساحیم و بیدخوان1972084291510.22071/gsj.2015.42915FAسیدحسام الدین معین زادهدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایرانJournal Article20121009In calculation the region’s faulting there are various factors that can be considered. Photolineament factor is a function of length, number and cross of faults per unit area and considered as Suitable method for the quantification of structural data. Naturally most alterations are relevant with faults and fractures which facilitate the penetration of hydrothermal liquids. Comparing the situation of areas with the highest concentration of lineaments in volcanic regions in calderas of Mosahim and Bidkhan and studying alteration faces in central of calderas indicates the association of supergene alteration with regional lineaments, while phyllic alteration that mostly has endogenous origin has a weaker relation with lineaments. Argillic alteration can have endogenous or exogenous source. In Mosahim caldera the origin of clay minerals is mostly sinking water and kaolin is its major mineral. According to the results of XRD experiments, minerals such as Pyrophylit and Dikyt cannot be seen in most parts of Mosahim caldera. So most of the alterations of Mosahim volcano are argillic with exogenous origin; while in Bidkhan caldera in spite of the majority of argillic alteration and phyllic alteration with mostly endogenous origin has a notable covering. Drawing the matching matrix alteration and upper bound of photolinieament factor in Mosahim and Bidkhan show the respectively matching coefficients of 37.8% and 29% for argillic alteration and coefficients of 1.1 % and 10.7 % for phyllic alteration in the above mentioned region. Positive relationship between argillic alteration and photolinieament factor and weaker association of phyllic alteration with this factor in the center of Mosahim and Bidkhan calderas along with closer relative of overall alteration regime (mostly exogenous) of the Mosahim region with photolinieament factor indicate severe faults effect in the supergene than hypogene processes in these areas.در محاسبه شدت گسلش یک منطقه میتوان عوامل مختلفی را در نظر گرفت. شاخص خطوارگی تابعی از طول، تعداد و تقاطع گسلها در واحد سطح است و روشی مناسب در جهت کمّی سازی دادههای ساختاری به حساب میآید. به طور طبیعی اغلب دگرسانیها با گسلها و شکستگیهایی که راه نفوذ سیالات را تسهیل میکنند ارتباط دارند. مقایسه موقعیت محدوده های با بیشترین تمرکز خطواره ها در مناطق آتشفشانی، در کالدراهای مساحیم و بیدخوان و بررسی دگرسانیهای رخساره مرکزی کالدراها نشانگر ارتباط بیشتر دگرسانیهای سوپرژن با خطوارههای منطقه میباشد و این در حالی است که دگرسانی فیلیک که بیشتر منشأ درونزاد دارد دارای ارتباط ضعیفتری با خطوارگیها است. دگرسانی آرژیلیک میتواند منشأ درونزاد یا برونزاد داشته باشد. در کالدرای مساحیم منشأ کانیهای رسی بیشتر آبهای فرو رو بوده و کائولن کانی عمده آن است. بر اساس نتایج حاصل از آزمایش XRD کانیهایی از قبیل پیروفیلیت و دیکیت در بخشهای عمدهای از کالدرای مساحیم دیده نمیشوند؛ بنابراین اکثر دگرسانیهای منطقه آتشفشان مساحیم عمدتاً آرژیلیک با منشأ برونزاد هستند، حال آنکه در منطقه کالدرای بیدخوان با وجود غالب بودن دگرسانی آرژیلیک اما دگرسانی فیلیک نیز که غالبا منشأ درونزاد دارد دارای وسعت قابل توجهی است. رسم ماتریس انطباق دگرسانیها و کران بالای شاخص خطوارگی در مناطق مساحیم و بیدخوان به ترتیب ضرایب انطباق 8/37 و 29 درصد برای دگرسانی آرژیلیک و ضرایب 1/1 و 7/10 را برای دگرسانی فیلیک در مناطق مذکور نشان میدهد. ارتباط مثبت دگرسانی آرژیلیک با شاخص خطوارگی و ارتباط ضعیفتر دگرسانی فیلیک با این فاکتور در مرکز کالدراهای مساحیم و بیدخوان در کنار ارتباط نزدیکتر رژیم کلی (عمدتاً برونزاد) دگرسانیهای منطقه مساحیم با شاخص خطوارگی، نشانگر تأثیر شدیدتر گسلها در فرایندهای سوپرژن نسبت به فرایندهای هایپوژن در سطح این نواحی است.http://www.gsjournal.ir/article_42915_42bf9c3263ac74345a4c793aec11ae4f.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Geology and Mineralogy of the Pegmatites of South Mashhad (NE Iran); With Especial Emphasis on the Lithium Mineralization Thereinزمینشناسی و کانیشناسی پگماتیتهای جنوب مشهد با نگرشی ویژه بر کانیسازی لیتیم2092194291610.22071/gsj.2015.42916FAپژواک دیداردکترا، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایراننیما نظافتیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایرانمحمدهاشم امامیدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اسلامشهر، تهران، ایرانعلی سلگیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایرانJournal Article20130406In the south of Mashhad city, situated in the Khorasan-eRazaviProvince, NE Iran, there are a number of granitic intrusive bodies intersected by several pegmatite veins. These granitic bodies are of orogenic (collisional), peraluminous, S- type and host the pegmatites in an area of 40km<sup>2</sup>. This paper presents the geological, geochemical, and mineralogical investigations on the pegmatite veins in order mainly to examine their economic value for lithium and lithium bearing minerals. For this purpose, the pegmatite veins of the area were first mapped and sampled. In this regard, more than 100 samples from the pegmatites and associated granites were taken and investigated using polarized microscopy, SEM, XRD, and ICP. According to the field observations and laboratory examinations, seven individual pegmatite facies were recognized, all of which of LCT (Li, Cs, Ta) type (based on Cerny-2005-classification). The studied pegmatites contain three main types of mica including muscovite, lepidolite, and biotite and host from 430 to 1150 ppm lithium. Beside lithium bearing mica, presence of some other minerals such as garnet (almandine-spessartite), tourmaline (schorl-dravite series and schorl-elbaite series), and apatite are of interest, especially because of their potential for hosting REEs. The average of A/CNK index for the pegmatites is 1.3 to 1.6, while the average of Mg/Li is 3.9 to 24.1. The average of lithium for the facies of "quartz + tourmaline ± muscovite" is 19.3ppm, while the average of Li for the facies of "quartz+ potassium feldspar + plagioclase + muscovite + lepidolite + biotite + tourmaline" is 177.2 ppm. The low Mg/Li ratio, the high content of lithium, and the mineralization of lepidolite introduce the pegmatites of Mashhad as a significant potential for lithium, what that is being introduced for the first time from these pegmatites.گرانیتهای جنوب مشهد به مساحت تقریبی 40 کیلومترمربع در استان خراسان رضوی قرار دارند. این گرانیتها از نوع S، پرآلومین و از نظر خاستگاه زمینساخت ماگمایی از نوع برخوردی و کوهزایی هستند که میزبان پگماتیتهایی هستند که آنها را قطع کردهاند. در این نوشتار به نتایج بررسیها، روی پگماتیتهای موجود در این گرانیتها از نظر کانیسازی لیتیم پرداخته شده است. پگماتیتهای جنوب مشهد که از نوع ساده (غیر پیچیده) هستند، 7 رخساره پگماتیتی تشخیص داده شد که همگی این رخسارهها از نوع LCT (لیتیم- سزیم- تانتالیم) هستند. میکاهای این پگماتیتها از نوع لپیدولیت - مسکوویت و بیوتیت بوده که مقادیر Li در این میکاها بالاست و حدوداً بهطور میانگین میان ppm2145 تا 5745 متغیر است. گارنتهای درون پگماتیتها، از نوع آهن- منگنزدار (آلماندن- اسپسارتین) است به رنگ سرخ- قهوهای در نمونه دستی دیده میشوند. تورمالینهای درون این پگماتیتها بیشتر از نوع سری شورل- دراویت و البائیت- شورل هستند که در نمونه دستی به رنگ تیره دیده میشوند. آپاتیتهای این پگماتیتها ریزدانه و از نوع هیدروکسی آپاتیت و به مقدار کمتر فلوئورآپاتیت هستند. میانگین شاخص A/CNK در این پگماتیتها، 3/1 تا 6/1 و میانگین نسبت Mg/Li، 8/0 الی 9/10 است. میانگین فراوانی مقادیر Li در این پگماتیتها، ppm 5/96 در رخساره "کوارتز+ تورمالین± مسکوویت" و ppm 886 در رخساره "کوارتز+ فلدسپار پتاسیک+ پلاژیوکلاز+ مسکوویت+ لپیدولیت+ گارنت" است. با توجه بهمطالعات صورت گرفته در سطح رخنمونها، پگماتیتهای مورد مطالعه دارای مقادیر کم Mg/Li، مقادیر بالای لیتیم و کانیسازی لپیدولیت بوده و از نظر کانیزایی لیتیم، دارای پتانسیل مناسبی هستند. http://www.gsjournal.ir/article_42916_a86532ca1d61f3f1728aa88ab7d8e1ae.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Separation and Classification of Veins Based on Au Grades by Using Concentration-Volume (C-V) Fractal Model in Qoloqoleh Gold Deposit, Kurdistanجدایش و دستهبندی رگهها از دیدگاه عیاری با استفاده از روش فرکتالی عیار- حجم در کانسار طلای قلقله کردستان2192244291810.22071/gsj.2015.42918FAهومن داداشزاده اهریدانشجوی دکترا، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران شمال، باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان، تهران، ایرانپیمان افضلاستادیار، گروه مهندسی معدن، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران جنوب، تهران، ایراننعمتالله رشیدنژادعمراناستادیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانJournal Article20120616Separation of high grade from low grade veins and veinlets is very important operation in vein type deposits, especially in gold deposits because low value variations are very significant in their mineral exploration. In this paper, Concentration-Volume (C-V) fractal model was utilized for separation and classification of gold veins in the Qolqoleh deposit, which is located in the Kordestan province, NW of the Sanandaj-Sirjan metamorphic structural zone. Based on the obtained results from the model, different populations consisting of wall rocks, low grade, moderately grade, high grade and enriched zones were separated in the deposit. Rock types of the deposit were correlated with resulted mineralized zones by log ratio matrix. The most parts of the deposit have Au values lower than 3.98 ppm including low and moderately grade veins. However, mineralized veins hosted in chlorite-schists and this can be one of the exploration keys for gold prospecting in other parts of the Sanandaj-Sirjan zone.امروزه تفکیک و شناسایی رگههای پرعیار از کمعیار در کانسارهای رگهای از اهمیت فراوانی برخوردار است. این امر بهویژه در مورد کانسارهای رگهای طلا که تغییرات عیار درحد بسیار ناچیز هم در خور توجه است، از ضرویات مهم و غیر قابل چشمپوشی در اکتشاف و تخمین ذخایر این نوع کانسارها به حساب میآید. در این پژوهش، از روش فرکتالی عیار- حجم در تفکیک رگههای پرعیار از کم عیار در کانسار طلای رگهای قلقله کردستان، واقع در زون دگرگونی- ساختاری سنندج - سیرجان، استفاده شده است. بر اساس این روش، جوامع عیاری کم، متوسط، پرعیار و غنیشده از سنگ دیواره باطله تفکیک شدند. در این بین، مدلهای سنگشناسی محدوده کانسار و رگههای حاوی کانیسازی طلا، بر اساس دادههای حاصل از عملیات اکتشافی، تهیه شده و با استفاده از ماتریس logratio میزان تطابق بین رگههای گوناگون طلا با واحدهای سنگی میزبان بهدست آمد. نتایج نهایی حاصل نشانگر این مطلب است که غنیشدگی و بخش پرعیار بسیار کم بوده و بیشتر کانهسازی طلا در بخش با عیار کمتر از 98/3 ppm یعنی در بخش با عیار کم و متوسط است. همچنین، واحدسنگی دربرگیرنده رگههای غنیشده، پرعیار و متوسط در کانسار از نوع کلریت شیست است. این امر میتواند به عنوان یکی از کلیدهای اکتشافی در محدوده اطراف کانسار و به تبع آن بخشهایی از زون سنندج - سیرجان مورد توجه قرار گیرد.http://www.gsjournal.ir/article_42918_0d9477879f869895271fc680261cf210.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Mineral Chemistry and Thermo-Barometry of Misho Mafic Complex,
Southwestern of Marand Town, East Azarbaidjan Provinceشیمی کانیها و دمافشارسنجی توده مافیک میشو، جنوب باختر مرند، آذربایجان شرقی2252344291910.22071/gsj.2015.42919FAمهسا قربانیکارشناسی ارشد، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم طبیعی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایرانمحمدرضا حسینزادهدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم طبیعی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران0000-0002-6319-5840Journal Article20120709The mafic-ultramafic complex of Misho is exposed in in the northwestern part of Iran, in the East Azerbaidjan province (southwest of Marand). This complex intruded in the older rock units including the Kahar formation and resulted in developing of contact metamorphic rocks. Compositionally, the mafic portion is gabbronorite, troctolite and olivine-gabbronorite; and the ultramafics are harzburgite to lherzolite. The EPMA analyses of main minerals in mafic rocks (gabbro) show that plagioclases are anorthite to bytownite, Olivines are mainly chrysolite, orthopyroxenes have enstatitic composition, clinopyroxenes are diopsidic and amphiboles are tschermakite, to tschermakitic hornblende. Geothermobarometery of gabbros based on varions methods (Al2O<sub>3</sub> and TiO<sub>2</sub> in amphibole, plagioclase - amphibole and orthopyroxene – clinopyroxene) yield 700- 900ºC in pressure of 7-8 kbar. توده مافیک- اولترامافیک میشو در جنوب باختر مرند در استان آذربایجان شرقی واقع شده است. این مجموعه سنگی در واحدهای قدیمیتر از جمله سازند کهر نفوذ کرده و به توسعه دگرگونی همبری در آنها انجامیده است. بخش مافیک میشو دارای طیف ترکیبی گابرونوریت، تروکتولیت و الیوینگابرونوریت بوده و بخش اولترامافیک دارای ترکیب هارزبورژیت تا لرزولیت است. تجزیه میکروپروپ کانیهای اصلی در نمونههای مافیک (گابروها) نشان میدهد که پلاژیوکلازها از نوع آنورتیتی تا بیتونیتی، الیوینها بیشتر از نوع کریزولیت، اورتوپیروکسنها دارای ترکیب انستاتیتی، کلینوپیروکسنها دارای ترکیب دیوپسید و آمفیبولها در محدودهای از چرماکیت و هورنبلند چرماکیتی قرار میگیرند. زمیندمافشارسنجی با استفاده از روشهای مختلف (دمافشارسنجی بر پایه اکسیدهای Al<sub>2</sub>O<sub>3</sub> و TiO<sub>2</sub> کانی آمفیبول، پلاژیوکلاز- آمفیبول و (OPX – CPX) دمای 700 تا 900 درجه سانتیگراد در فشار 7 تا 8کیلوبار برای بخشهای مافیک (گابروها) به دست داده است.http://www.gsjournal.ir/article_42919_adaf2ba9c470524560be9c39c10d93e4.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Interpretation of Geophysical Survey (IP/RS) in Hired Gold Prospecting Area Using Geology, Alteration and Mineralization Dataتفسیر دادههای ژئوفیزیکی (IP/RS) محدوده معدنی طلای هیرد بر مبنای مطالعات زمینشناسی، دگرسانی و کانهزایی2352464292110.22071/gsj.2015.42921FAعلی عسکریدانشجوی دکترا، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانمحمدحسن کریمپوراستاد، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانسید احمد مظاهریدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانآزاده ملکزاده شفارودیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانJournal Article20120616The Hired gold prospect area is located in the Southern Khorasan province and 140 Km south of the Birjand city. The Acidic to mafic intrusive bodies with gabbro to granite composition have intruded into the Tertiary volcano-sedimentary sequences. Based on magnetic susceptibility, the intrusives are divided into two categories: magnetite (oxidized) and ilmenite (reduced) series. The important alterations recognized on land surface and bore holes consist of: 1) quartz-tourmaline-sericite alteration, 2) carbonation alteration, 3) skarnization, and 4) propylitic alteration. Au and accompany elements mineralization (W, Sn, Bi, As, Sb, Pb, Zn, Ag) have formed as replacement, disseminate, vein-veinlet, massive, breccias, and skarn related to reduced granitic-granodioritic intrusive bodies and with different distance as compared with the bodies. Geological, mineralization, petrographical, mineralogical and alteration studies of the Hired gold deposit and comparison with the characteristics of different types of gold mineralization in the world indicate that this deposit has the most similarity with reduced intrusion-related gold systems (RIRGS). Since In this system, the most of gold reserve is accompanied with sulfide minerals and they form in roof of the reduced granitoid stocks and adjacent hornfels rocks, The IP- RS geophysical methods on reduced granitoid intrusive body and near regions was executed with the aim of recognition of hidden parts. Combination of geophysics data (IP, RS) with geological, alteration, and mineralization studies shows well development mineralization in the east of intrusive body and the country rocks. In this relation, 6 anomalous regions has been defined with Chargeability up to 30 mv/v that on the whole, they can be divided into two groups: 1) anomaly with high induced polarization and low specific resistivity resulting from presence of much metallic sulfurs as disseminate, veinlet, and massive accompanied with high sericitic alteration, 2) anomaly with high induced polarization and medium-high specific resistivity resulting from presence of much metallic sulfurs as disseminate and very high carbonation-silicic alteration.محدوده معدنی طلای هیرد در استان خراسان جنوبی و در 140 کیلومتری جنوب شهرستان بیرجند قرار دارد. در این محدوده تودههای نفوذی مافیک تا اسیدی با ترکیب گابرو تا گرانیت در توالی آتشفشانی- رسوبی ترشیری نفوذ کرده و آنها را تحت تأثیر قرار دادهاند. بر پایه مقدار پذیرفتاری مغناطیسی، این نفوذیها در دو رده مگنتیتی (اکسیدی) و ایلمنیتی (احیایی) تقسیمبندیشدهاند. مهمترین دگرسانیهایی که در سطح زمین و گمانههای حفاری شناسایی شدهاند عبارتند از: 1) کوارتز- تورمالین- سریسیت؛ 2) کربناتی؛ 3) اسکارنی شدن و 4) پروپیلیتیک. کانیسازی طلا و عناصر همراه(W, Sn, Bi, As, Sb, Pb, Zn, Ag) به صورت جانشینی، پراکنده، رگه- رگچهای، تودهای، برشی و اسکارن در ارتباط با توده نفوذی گرانیتی- گرانودیوریتی احیایی و با فواصل مختلف نسبت به آن تشکیل شده است. مطالعات زمینشناسی، دگرسانی و کانهزایی کانسار طلای هیرد و مقایسه ویژگیهای آن با ویژگیهای ذخایر طلای شناخته شده در سطح جهان، نشان میدهد که این کانسار از نوع ذخایر طلای مرتبط با تودههای نفوذی احیایی (RIRGS) است. از آنجا که در این سامانهها بیشترین ذخیره طلا همراه با سولفید است و در سقف استوکهای گرانیتوییدی احیایی کانهساز و سنگهای هورنفلسی مجاور، شکل میگیرد، اکتشافات ژئوفیزیکی به روش پلاریزاسیون القایی و مقاومت ویژه الکتریکی بر روی توده نفوذی گرانیتوییدی احیایی و نواحی همجوار با هدف شناسایی بخشهای پنهان کانیسازی، انجام شده است. تلفیق دادههای ژئوفیزیکی IP –RS) ) با اطلاعات زمینشناسی، دگرسانی و کانیسازی منطقه، دلالت بر کانیسازی گستردهای در حاشیه خاوری توده نفوذی و سنگهای دربرگیرنده دارد. در این ارتباط پنج ناحیه بیهنجار با بارپذیری بیش از 30 میلیولت بر ولت مشخص شده که به طور کلی میتوان آنها را در دو دسته جداسازی کرد: 1) بیهنجاری دارای پلاریزاسیون القایی بالا و مقاومت ویژه کم که ناشی از حضور فراوان سولفورهای فلزی به صورت پراکنده، رگچهای و تودهای همراه با دگرسانی شدید سریسیتی است و 2) بیهنجاری دارای پلاریزاسیون القایی بالا و مقاومت ویژه الکتریکی متوسط تا بالا که مشخصکننده وجود سولفورهای فلزی به صورت پراکنده و شدت زیاد دگرسانی سیلیسی- کربناتی میباشد. http://www.gsjournal.ir/article_42921_3c6c3c32d2c3fabe4cdaaa0873b7cf71.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Determination of Porphyry Copper Deposit Locations Using Photo Lineament Factor in Northern Parts of the Dehaj-Sardoiyeh Beltتعیین موقعیت کانسارهای مس پورفیری به کمک محاسبه ضریب خطوارگی تصویر در بخش شمالی دهج- ساردوییه2472524293510.22071/gsj.2015.42935FAحسن علیزادهاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران0000-0003-0720-9520مهران آریناستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایرانمحمد لطفیدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران- شمال، تهران، ایرانمنوچهر قرشیدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران- شمال، تهران، ایران0000-0002-1600-0350منصور قربانیدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهیدبهشتی، تهران، ایرانJournal Article20100803The Dehaj-Sardoiyeh Belt, which is a part of the Urmia-Dokhtar Volcanic-Plutonic Zone, consists of several economic porphyry copper deposits. This area is located on the right lateral shear zone surrounded by the Rafsanjan fault in the north and the Shahr-e Babak fault in the south. In this research, spatial relationship among sixteen porphyry copper deposits, faults and fractures was studied. The results show a strong relationship between the Photo lineament factor and location of the porphyry copper deposits. The direction of lineament factor (d/D) was found to be highly correlated with the location of porphyry deposits. The results can be used in exploring preliminary porphyry deposits with regard to the geometry and mechanisms of the faults and fractures.منطقه مورد مطالعه در کمربند دهج – ساردوییه که جزیی از کمان ماگمایی ارومیه – دختر بوده و کانسارهای پورفیری زیادی را در خود جای داده، واقع شده است. این منطقه بر روی پهنه برشی راستگردی که توسط گسلهای رفسنجان در شمال وگسل شهر بابک در جنوب محصور شده، قرار دارد. در این نوشتار ارتباط مکانی 16 کانسار مس پورفیری منطقه با شکستگیها وگسلهای منطقه مورد بررسی قرار گرفت و ارتباط نزدیکی بین ضریب خطوارگی و موقعیت کانسارهای مس پورفیری در منطقه دیده شد. در این پژوهش مشخص شد که ضریب جهت خطوارهها (d/D) همبستگی بیشتری با کانسارهای مس پورفیری دارد. از این مطالعه برای اکتشاف مقدماتی کانسارهای مس پورفیری با استفاده از بررسی هندسه و سازوکار گسلها و شکستگیها میتوان استفاده کرد. http://www.gsjournal.ir/article_42935_82cefcaea043503ff600b7853443033b.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Enhance of Alteration Zones and Lineation in East of Bajestan Using SPOT, ASTER, ETM+ and Geophysics Dataبارزسازی پهنههای دگرسانی و ساختارهای خطی در محدوده خاور بجستان با استفاده از پردازش دادههای ASTER, SPOTوLandsat ETM+ و دادههای ژئوفیزیک2532464293910.22071/gsj.2015.42939FAریحانه احمدی روحانیدانشجوی دکترا، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانمحمد حسن کریم پوراستاد، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانبهنام رحیمیدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانآزاده ملکزاده شفارودیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانJournal Article20120609The studied area is located in east of BajestanTownship, KhorasanRazaviProvince and this region is a part of the Lut Block. Granite is the most important rock in this area with covering approximately 70km2. Processing of satellite data in this area was done by using of SPOT, ASTER and Landsat ETM+ data. SPOT images processing and using PCA methods (standard and selective) on the ETM+ data show this intrusive body doesn't have an equal chemical composition. The central part of the intrusive body has distinctive from margin and it seems that the central part have more mafic mineral. For enhancing linear structure, high pass, directional, threshold and sobel filters were applied separately and compositional on the SPOT data. By using these filters linear structures became completely obvious and were vectorized digitally. The most of them show northwestern-southeastern trend. ASTER data processing by spectral angle mapper (SAM), band ratio and band composition methods enhanced epidote, sericite, hematite, argilic and silicified alterations. Processing and Interpretation of airborne geophysical data (potassium, thorium, uranium and total magnetic intensity), which collected by airplane show the amounts of these triple elements (K,U,Th) are high and in vice versa Total Magnetic Intensity data (TMI) is low in this granite. Separating geological boundaries and enhancing major faults are other results from processing of geophysics data. Merging all of the data consist of: satellite and geophysics data processing and field research indicate alteration zones have relation to linear structures in this area. This research specifies the most probability of mineralization presence in this area so that Fe and Cu mineralization conform to epidotic-chloritic and argilic alterations. Introducing favorable area can help us to concentrate exploration activities and next researches in this area and prevent wasting money and time.محدوده مورد مطالعه در خاور شهرستان بجستان، در استان خراسان رضوی قرار دارد و بخشی از بلوک لوت است. بخش بیشتر این ناحیه را توده گرانیتوییدی بجستان با گسترش تقریبی 70 کیلومتر مربع فرا گرفته است. پردازش دادههای ماهواره این محدوده با استفاده از دادههایSPOT و ASTER و لندست ETM+ انجام شد. پردازش داده SPOT و استفاده از روش PCA بر روی داده لندست + ETMبه دو روش استاندارد و انتخابی، نشانگر ناهمگنی احتمالی توده از نظر ترکیب شیمیایی و کانیشناسی است، به طوریکه بخش مرکزی توده نسبت به هاله اطراف تمایز مشخص دارد که این خود میتواند نشانه وجود کانیهای مافیک بیشتر در این بخش توده نفوذی و دگرسانی آنها باشد. با اعمال فیلتر High Pass از نوع Sharpen edge 11.11 و کاربرد فیلترهای Threshould, Directionalو همچنین Sobel بهصورت جداگانه و ترکیبی بر روی داده SPOT خطوارههای موجود در منطقه بارز شده و رسم شد که بیشتر آنها جهتیابی شمال باختر – جنوب خاور را بهخوبی نشان میدهند. پردازش دادههای ASTER با استفاده از روشهای ترکیب باندی، نسبت باندی وآنالیز طیفی به روش SAM حاکی از این است که منطقه مورد مطالعه دارای دگرسانیهای بارز اپیدوتی- کلریتی، هماتیتی، سریسیتی، آرژیلیکی و سیلیسی در بخشهای مختلف محدوده است. پردازش دادههای ژئوفیزیک هوایی این محدوده شامل اطلاعات شدت کل مغناطیسی و رادیومتری اورانیم، توریم و پتاسیم نشانگر بالا بودن عناصر سهگانه یادشده در این گرانیتویید و پایین بودن میزان شدت میدان مغناطیسی در آن است. جداسازی مرزهای زمینشناسی و بارزسازی گسل اصلی جداکننده توده گرانیتی و واحدهای متامورف در شمال توده از نتایج دیگر بررسی دادههای ژئوفیزیک این منطقه است. تلفیق اطلاعات حاصل از پردازش دادههای ماهواره، ژئوفیزیک و مطالعات صحرایی در این منطقه، نشانگر این موضوع است که دگرسانیهای موجود، ارتباط مستقیمی با خطوارههای موجود در منطقه دارند. این مطالعات، نواحی با بیشترین احتمال حضور مواد معدنی و کانیسازی را مشخص نمودهاست؛ بهطوریکه نواحی مشخص شده با دارا بودن دگرسانیهای اپیدوت- کلریتی و آرژیلیکی بارز، تطابق کاملی با کانیسازیهای مس و آهن در بخشهای مختلف محدوده مطالعاتی نشان میدهند. شناسایی این نواحی میتواند راهنمایی، جهت تمرکز پیجویی و مطالعات بعدی در این منطقه باشد و از پراکندگی نتایج و صرف زمان و هزینههای اضافی جلوگیری نماید.http://www.gsjournal.ir/article_42939_3f289a19db63bb7165282a5b2507b84f.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Geochemical Behavior of Rare Earth Elements in Garnets of Khut Skarn Using Laser Ablation ICP-MS Data, W Yazd, Iranرفتار زمینشیمیایی عناصر کمیاب خاکی در گارنتهای اسکارن خوت با استفاده از دادههایLaser Ablation-ICP-MS2632764294210.22071/gsj.2015.42942FAاعظم زاهدیدکترا، گروه زمینشناسی،دانشکده علوم، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران.محمد بومریدانشیار، گروه زمینشناسی،دانشکده علوم، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران.0000-0002-2659-5693محمدعلی مکیزادهاستادیار، گروه زمینشناسی،دانشکده علوم، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران.Journal Article20120825The garnets from the KhutSkarn in the west of Yazd have been formed as a result of hydrothermal activity ofOligo-Miocene calc-alkaline plutons. The chemical composition of garnets in the Khutskarn are divided into two solid solution of grossularitic-andraditic and almost pure andradite different types. The Fe-rich garnets are isotropic (Adr>96), whereasgrossularitic-andraditic garnets are anisotropic and show compositional zoning and sectorial twinning(Ad<sub>74.3</sub>Gr<sub>24.8</sub>-Ad<sub>32.1</sub>Gr<sub>66.6</sub>). The compositional zoning of anisotropic garnets may result from hydrothermal overgrowths on contact metamorphic minerals, variations in P, T, XCO<sub>2</sub>, concentrations of Fe<sup>3+</sup> and Al, or kinetic factors. The Laser Ablation ICP-MS results show isotropic garnets exhibit LREE-enriched and HREE-depleted patterns, with a positive Eu anomaly. These garnets grow rapidly under relatively high W/R ratios from the magmatic-derived fluids during infiltration metasomatism process, whereas anisotropic garnets have much lower enrichment in LREE and show a weak negative Eu anomaly. These garnets formed by prolonged interaction of pore fluids with the host rocks during the diffusive metasomatism process.گارنتهایاسکارنخوت در باختر یزد در نتیجه فعالیت گرمابی تودههای نفوذی کالکآلکالن الیگومیوسن تشکیل شدهاند. ترکیب شیمیایی گارنتها دراسکارن خوت به دو نوع متفاوتمحلول جامد گروسولاریت-آندرادیت و آندرادیت تقریباً خالص تقسیمبندی میشوند. گارنتهای غنی از آهن (And>96)همسانگرد بوده در حالی که گارنتهای گروسولاریت- آندرادیت (And<sub>74.3</sub>Gr<sub>24.8</sub>-And<sub>32.1</sub>Gr<sub>66.6</sub>)ناهمسانگرد بوده و زونبندی ترکیبی و ماکل قطاعی را نشان میدهند. زونبندیترکیبی گارنتهای ناهمسانگرد میتواند در نتیجه برهمرشدیهای گرمابی بر روی کانیهای دگرگونی مجاورتی، تغییرات در دما، فشار، اکتیویته CO<sub>2</sub> تغییرات غلظتAl و Fe<sup>3</sup><sup>+</sup> و عوامل سینتیک رخ دهد. نتایجLA-ICP-MSنشان داد که گارنتهای همسانگرد روندهای غنیشدگی از LREE و تهیشدگی از HREE همراه با بیهنجاری مثبت یوروپیم را نشان میدهند. این نوع گارنتها در نسبتهای بالای آب به سنگ (W/R)از سیالهای مشتقشده ماگمایی در طی متاسوماتیسم تراوشی به سرعت رشد میکنند در حالی که گارنتهای ناهمسانگرد غنیشدگی کمتری از عناصر کمیاب خاکی سبک داشته و بیهنجاری منفی ضعیفی از یوروپیم را نشان میدهند. این نوع گارنتها توسط برهمکنش طولانی مدت سیالهای منفذی با سنگهای میزبان در طی فرایند متاسوماتیسم انتشاری شکل میگیرند.http://www.gsjournal.ir/article_42942_c0c5c8d7e74ec839ef45725a4fad95a6.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Mineral Potential Mapping for Cu Deposit Exploration Using Neuro-Fuzzy Modeling: Case Study of Chahar-Gonbad Area 1:100000 Sheetتهیه نقشه پتانسیل معدنی برای کانسارهای مس با استفاده از مدل ترکیبی نروفازی: مطالعه موردی برگه 100000/1 چهارگنبد در استان کرمان2772864294410.22071/gsj.2015.42944FAصادق کیانپوریانکارشناسی ارشد، جهاد دانشگاهی، واحد صنعتی اصفهان، اصفهان، ایرانمهران فرهمندیانکارشناسی ارشد، جهاد دانشگاهی، واحد صنعتی اصفهان، اصفهان، ایرانمحمد کریمیاستادیار، دانشکده مهندسی نقشهبرداری و ژئودزی، دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی، تهران، ایرانعباس بحرودیاستادیار، دانشکده مهندسی معدن، دانشگاه تهران، تهران، ایرانJournal Article20111214Considering the existence of many copper deposits in Iran and the importance of their exploration, mineral potential mapping with high accuracy is an important tool. The process of mineral potential mapping is a cumbersome process which can be performed using different methods. The Hybrid Neuro-Fuzzy approach is one of the powerful ones for mineral potential mapping in which both conceptual and empirical components of earth science information are employed, so using both components simultaneously increase the confidence interval. In this paper we were used Adaptive Neuro-Fuzzy Inference System (ANFIS) for mineral potential mapping in Chahar-Gonbad area 1:100000 sheet, Kerman province. The database consists of geology, geochemistry, airborne radiometric, regional faults, ETM<sup>+</sup> data, and 22 deposit and occurrence locations. At first, the factor maps were provided in GIS environment in which each cell in the grid data represents a 100 m square on the ground, and then the outputs of this layer were used for training the network. As this technique requires some data for training the network, the occurrence locations were used for training and checking points. Since, the training points were not enough for this procedure, we assigned buffer from 100 to 1000 m for occurrence locations. The results showed that when the buffer is 500 m, the best classification which ANFIS identify about 80% of the known deposits and occurrence locations in high favorability zones.وجود ذخایر متعدد مس در ایران و اهمیت اکتشاف آنها، تهیه دقیق نقشه پتانسیل معدنی را به عنوان یک نیاز اساسی بهوجود آورده است. فرایند تهیه نقشه پتانسیل معدنی یک فرایند پیچیده است که با استفاده از روشهای مختلف قابل انجام است. یکی از روشهای قدرتمند در تهیه نقشه پتانسیل معدنی استفاده از روش مدل ترکیبی نروفازی است که در آن تلفیقی از اطلاعات تجربی و استنباطی به طور همزمان مورد استفاده قرار میگیرد که این مسئله سبب افزایش سطح اعتماد این روش میشود. در این مطالعه از روش نروفازی برای تهیه نقشه پتانسیل معدنی در برگه 100000/1 چهارگنبد در استان کرمان استفاده شد. لایههای اطلاعاتی شامل نقشههای فاکتور زمینشناسی، ژئوشیمی، ژئوفیزیک، ساختارهای خطی، دگرسانی و 22 اندیس معدنی بودند. پس از تهیه این لایهها در محیط نرمافزار GIS با اندازه سلول 100 متر، اطلاعات حاصل از آنها برای آموزش شبکه آمادهسازی شد. ابتدا باید شبکه با استفاده از اندیسهای معدنی آموزش داده شود، با این حال یکی از مشکلات استفاده از این روش تعداد کم دادههای آموزشی بود. برای حل این مشکل به هر یک از اندیسها بیش از یک سلول نسبت داده شد، این کار با تعیین فواصل 100 تا 1000 متر برای اندیسهای معدنی، انجام شد. سپس شبکه با استفاده از سریهای متفاوت دادهها آموزش داده شد و در نهایت اقدام به تهیه نقشه پتانسیل معدنی شد. نتایج حاصل نشان داد که بهترین جواب برای شعاع تأثیرهای 500 متر برای اندیسهای معدنی بهدست میآید که در آن 80% از اندیسها در محدوده با پتانسیل بالا قرار میگیرند. http://www.gsjournal.ir/article_42944_1d36e39e231166c52ad3518daaa7c3d1.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Mineralization of Gold in North Bazman Area, Chah naeli, Iranبررسی کانیسازی طلا در محدوده شمال بزمان (چاهنعلی)2872924294510.22071/gsj.2015.42945FAمحمدرضا هزارهدکترا، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانایرج رسااستادیار، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانJournal Article20080930In the western part of the Sistan & BaluchestanProvince (continuation of the Jebal- e BarezRange) in southeast Iran, the epithermal type (i. e. gold and associated elements) model is one of the anticipated metallogenic model. The studied area is one of the important targets of regional geochemical exploration. In this regard, the mineral and geochemical geological map of 1/20000 was prepared in an area of 81 km<sup>2. </sup>After processing of the data and identifying the ore zones, 30 trenches drilled perpendicular to the veins and one sample was taken in every 5 meters. The results show that a tectonomagmatic event and large scale fracturing with strike of N30E led the hydrothermal solutions and caused an extensive alteration. This alteration caused a regional propylitization in andesites and development of a large argillic-silicious alteration in associated lavas and pyroclastics followed by formation of the thin silicious veins in strike of N30E with chalcedony, colloform, cockade and vesicular structures, having the quartz adularia paragenesis and are assumed to be the sources of gold genesis and the main phase of gold formation.در نواحی باختری استان سیستان و بلوچستان (ادامه زون جبال بارز)، از انواع کانیسازی قابل پیشبینی مدلهای متالوژنی از نوع اپیترمال (طلا و عناصر همراه) است. این محدوده یکی از مناطق اولویتبندی شده اکتشافات ناحیهای در سیستان و بلوچستان است و در این راستا در محدودهای با گسترش 81 کیلومتر مربع نقشههای زمینشناسی معدنی و ژئوشیمیایی به مقیاس 20000/1 تهیه شد. پس از پردازش دادهها و مشخص شدن زونهای کانهدار 30 ترانشه عمود بر رگهها حفر شد و در هر 5 متر 1 نمونه برداشت شد. بررسیها نشانگر این است که رخداد یک حادثه تکتونوماگمایی و شکستگیهای بزرگ مقیاس با امتدادهای عمومی N30E باعث هدایت محلولهای گرمابی و ایجاد یک دگرسانی بزرگ مقیاس شدهاند. این دگرسانی در آندزیتها به صورت پروپیلیتیشدن ناحیهای و در گدازهها و آذرآواریهای وابسته موجب گسترش دگرسانی آرژیلی- سیلیسی شده است. به دنبال دگرسانیهای آرژیلی- سیلیسی رگههای سیلیسی نازک لایه با ساختهای کلسدونی، کلوفرم، کوکاد و حفرهای با همان امتداد N30E تشکیل شدهاند که دارای پاراژنز کوارتز آدولاریا هستند و از دید زایش طلا بارور هستند و فاز اصلی تشکیل طلا را شامل میشوند.http://www.gsjournal.ir/article_42945_c4a3c432012c644aa49b99580254911a.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Mineralogy, Geochemistry and Industrial Applications of Darzi-Vali Bauxite Ores, East of Bukan, NW of Iranکانیشناسی، زمینشیمی و کاربردهای صنعتی کانسنگهای بوکسیت درزیولی، خاور بوکان، شمالباختر ایران2933044294710.22071/gsj.2015.42947FAعلی عابدینیدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایرانصمد علیپوردانشیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران0000-0001-5945-5307مریم خسرویکارشناسیارشد، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایرانJournal Article20121126TheDarzi-Vali bauxite deposit is located in ~20 km east of Bukan, south of West-Azarbaidjan province (NW Iran). This deposit developed as stratiform layers and lenses within carbonate rocks of the Ruteh Formation (middle Permian). The mineralogical studies indicated that the surface waters with oxidizing-acidic nature and the underground waters with reducing-basic nature played an important role during the development and evolution of this deposit. Based on field evidences and geochemical studies, the basaltic rocks are the most probable parent rock of this deposit. Calculations of enrichment factor revealed that the elements of Si, Ca, Mg, Na, K, Mn, Co, Rb and Hf were leached during development of this deposit and the elements of Al, Ti, V, Th, Ga, Zr, Nb, U, and Cr were enriched. This is while the elements of Fe, P, Ni, Ba, and Y have borne leaching-fixation processes. The obtained data indicated that the factors such as adsorption, scavenging, residual concentrations, buffering of weathering solutions by carbonate bedrock, mineralogical control, differences in intense of alteration, organic matter, and fluctuation of underground water tables have played pronounced roles in distribution of major, minor, and trace elements in this deposit. This study also revealed that the Fe-poor and Fe-rich ores of this deposit have appropriate properties for being used in refractory and cement industries, respectively.نهشته بوکسیت درزیولی، در فاصله 20 کیلومتری خاور بوکان، جنوب استان آذربایجانغربی (شمال باختر ایران) واقع شده است. این نهشته به صورت لایهها و عدسیهای منفصل چینهسان در درون سنگهای کربناتی سازند روته (پرمین بالایی) گسترش یافته است. مطالعات کانیشناسی نشان میدهند که آبهای سطحی با ماهیت اکسیدی- اسیدی و آبهای زیرزمینی با ماهیت بازی- احیا نقش بارزی در توسعه و تکامل این نهشته ایفا نمودهاند. بر اساس شواهد صحرایی و مطالعات زمینشیمیایی، سنگهای بازالتی محتملترین سنگ مادر این نهشته هستند. محاسبات فاکتور غنیشدگی آشکار میکنند که عناصر Si، Ca، Mg، Na، K، Mn، Co، Rb و Hf در طی تکوین این نهشته شسته شده، و عناصر Al، Ti، V، Th، Ga، Zr، Nb، U، و Cr غنی شدهاند. این در حالی است که عناصر Fe، P، Ni، Ba، و Y متحمل فرایندهای شستشو- تثبیت شدهاند. نتایج بهدست آمده نشان میدهند که عواملی مانند جذب سطحی، روبش، تمرکزهای بازماندی، بافرینگ محلولهای هوازده کننده توسط سنگ بستر کربناتی، کنترل کانیایی، تفاوت در شدت دگرسانی، مواد آلی، و نوسانات سطح سفره آبهای زیرزمینی نقش ارزندهای در توزیع عناصر اصلی، فرعی، و جزئی در این نهشته ایفا نمودهاند. این مطالعه همچنین آشکار میکند که کانسنگهای فقیر از آهن و غنی از آهن این نهشته به ترتیب ویژگیهای مناسبی برای استفاده در صنایع دیرگداز و سیمان را دارا هستند.http://www.gsjournal.ir/article_42947_722d6d3bf48537bfe48575b2a89f8d7c.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Vein-type and Stratabound W (Cu-Au) Mineralization in Iranکانهزایی رگهای و چینهکران تنگستن (مس- طلا- روی) در ایران3053144294910.22071/gsj.2015.42949FAسامان قادریدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه زمینشناسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانابراهیم راستاددانشیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایراننعمتاله رشیدنژاد عمراناستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانمحمد محجلدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانJournal Article20120909Tungsten (Cu-Au-Zn) deposits and occurrences in Iran can be divided into two separate categories based on their genesis, tectonic setting, mineral paragenesis and related processes inherent in their formation. The first category contains deposits, which are located in metamorphosed Late Triassic-Middle Jurassic volcano-sedimentary sequences, and their distribution is indicated by layering. These deposits are located in a specific stratigraphic position and are concentrated in contact of volcanic units with carbonate rocks. The geodynamic setting of this category probably is intracontinental rifting. The second category contains deposits located in metamorphosed sedimentary rocks of the Shemshak group and Jurassic granitoids. These deposits have vein-veinlet geometry and their formation is controlled by faults, fractures and shear zones. The geodynamic setting of this category probably is active continental margins. The mineral paragenesis of the first group generally contains scheelite and Cu-Fe-Zn sulfides, whereas the paragenesis of the second group is wolframite, scheelite, chalcopyrite, arsenopyrite, with gold and specifically bismuth. کانسارها و رخدادهای معدنی تنگستن (مس- طلا- روی) در ایران را میتوان با توجه به خاستگاه، جایگاه زمینساختی، پاراژنز کانیایی و فرایندهای مربوط به پیدایش و تشکیل آنها در دو گروه ردهبندی کرد. دسته اول ذخایری هستند که در توالی آتشفشانی- رسوبی دگرگونشده تریاس پسین- ژوراسیک میانی قرار داشته و گسترش آنها از روند لایهبندی (چینهسان) پیروی میکند. این کانسارها در جایگاه چینهای خاص و در مرز واحدهای آتشفشانی با سنگهای کربناتی و در داخل کربناتها قرار دارند. جایگاه ژئودینامیکی این کانسارها، احتمالاً ریفت درونقارهای است. دسته دوم ذخایری هستند که ژئومتری رگه- رگچهای داشته و قطع کننده سنگهای رسوبی دگرگون شده گروه شمشک و تودههای گرانیتوییدی میزبان به سن ژوراسیک هستند. تشکیل این ذخایر توسط گسلها، شکستگیها و پهنههای برشی کنترل میشود. جایگاه ژئودینامیکی این کانسارها، احتمالاً حاشیه فعال قارهای است. پاراژنز کانیایی گروه اول عمدتاً شئلیت و سولفیدهای مس- روی- آهن است. در حالی که پاراژنز گروه دوم بیشتر ولفرامیت، شئلیت، کالکوپیریت، آرسنوپیریت همراه با طلا و بهویژه بیسموت است. http://www.gsjournal.ir/article_42949_51bf821cc429f0cc1bfbb084a90a9ac6.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Geology, Petrography, Alteration, and Mineralization in Neian Polymetallic (Pb-Zn-Cu-Au-Ag) Deposit, Bejestan, Northwest of Lut Block, East of Iranزمینشناسی، سنگنگاری، دگرسانی و کانهزایی در کانسار چندفلزی (Pb-Zn-Cu-Au-Ag) نیان، بجستان، شمال باختری بلوک لوت، خاور ایران3153294295010.22071/gsj.2015.42950FAحسین هادیزادهدانشجوی دکترا، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران، تهران، ایرانعلیاصغر کلاگریاستاد، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم طبیعی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایراننیما نظافتیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران، تهران، ایرانحبیب ملاییاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد مشهد، مشهد، ایرانJournal Article20121201The Neian area in northwest of the Lut block host a polymetallic (Pb-Zn-Cu-Au-Ag) vein system which was developed within a series of volcanic rocks ranging in composition from dacite through rhyo-dacite and andesite to trachy-andesite. These rocks were formed by two distinct stages of lava eruption. The rocks hosting mineralization possess calc-alkaline and shoshonitic nature and were formed in an orogenic environment. The concurrent and opposite function of two major faults in two sides of the mining area caused the generation of tensional conditions in the middle of the block and led to the development of a series of minor faults with dip-slip and strike-slip components within the block. These fracture zones acted as suitable conduits for fluid infiltration and development of ore-bearing siliceous veins. The factors such as extensive fractures and existence of pyroclastic rocks with high permeability caused the development of widespread alteration zones within the host rocks. Three distinct types of alterations were developed in the Neian deposit: (1) silicified (quartz, chalcedony, adularia, calcite, illite, and sericite); (2) argillic (illite, smectite, quartz, kaolinite, adularia, chlorite, sericite, and zeolite); and (3) propylitic (chlorite, calcite, albite, epidote, quartz and smectite) which are accompanied by five stages of mineralization. These alterations were formed by the chloride-bearing solutions with pH ranging from neutral to very alkaline. Mineralization at Neian is in the form of vein, veinlet, and dissemination within the host rocks and is also associated with hydrothermal breccias. The most important ore minerals at Neian are pyrite, sphalerite, galena, chalcopyrite, marcasite, pyrrhotite, melnikovite, and hematite. The most important gangue minerals also include quartz (chalcedony), cristobalite, calcite, dolomite, siderite, barite, fluorite, and adularia. The evidences like (a) the association of mineralization with siliceous-carbonate veinlets, (b) the presence of adularia, illite, bladed calcite, and hydrothermal breccias, and (c) the presence of alteration minerals such as quartz, adularia, illite, albite, chlorite, interlayered illite-smectite, calcite, and pyrite in the Neian hydrothermal system indicate that these minerals were formed by chloride solutions with almost neutral to very alkaline pH in a low-sulfidation epithermal environment.منطقه نیان در شمال باختری بلوک لوت میزبان سامانه رگهای چند فلزی Pb-Zn-Cu-Ag-Au است که درون یک سری از سنگهای آتشفشانی با ترکیبی متغیر از داسیت، ریوداسیت، آندزیت تا تراکیآندزیت گسترش یافتهاند. این سنگها در طی دو مرحله مجزا از فوران گدازهها تشکیل شدهاند. سنگهای میزبان کانهزایی سرشتی کالکآلکالن تا شوشونیتی داشته و در محیطی کوهزایی تشکیل شدهاند. عملکرد توأم و متضاد دو گسل اصلی در دو سوی محدوده معدنی، سبب ایجاد شرایط کششی در بلوک میان این دو گسل شده که منتهی به گسترش یک سری گسلهای فرعی با مؤلفههای شیبلغز و امتدادلغز درون بلوک شده است. این پهنههای شکستگی بهعنوان مجرای مناسبی برای تراوش سیالها و گسترش رگههای سیلیسی کانهدار رفتار کردهاند. عواملی چون شکستگیهای گسترده و وجود سنگهای پیروکلاستیکی با نفوذپذیری بالا باعث گسترش دگرسانیهای گسترده در سنگهای میزبان شده است. سه نوع دگرسانی مشخص در کانسار نیان گسترش یافته است: 1) سیلیسی (کوارتز، کلسدونی، آدولاریا، کلسیت، ایلیت و سریسیت)؛ 2) آرژیلیکی (ایلیت، اسمکتیت، کوارتز، کائولینیت، آدولاریا، کلریت، سریسیت و زئولیت)؛ 3) پروپیلیتیک (کلریت، کلسیت، آلبیت، اپیدوت،کوارتز و اسمکتیت) که با 5 مرحله کانهزایی همراه هستند. این دگرسانیها توسط محلولهای کلریدی با pH خنثی تا بسیار قلیایی تشکیل شدهاند. کانهزایی در کانسار نیان بهصورت رگهای، رگچهای، افشان در سنگهای میزبان و نیز در ارتباط با برشهای گرمابی است. مهمترین کانههای کانسار نیان شامل پیریت، اسفالریت، گالن، کالکوپیریت، مارکاسیت، پیروتیت، ملنیکوویت و هماتیت هستند. مهمترین کانیهای باطله نیز شامل کوارتز (کلسدونی)، کریستوبالیت، کلسیت، دولومیت، سیدریت، باریت، فلوریت و آدولاریا هستند. شواهدی چون ارتباط کانیسازی با رگههای سیلیسی- کربناتی، حضور آدولاریا، ایلیت، کلسیتهای تیغهای و برشهای گرمابی و همچنین حضور کانیهای دگرسانی کوارتز، آدولاریا، ایلیت، آلبیت، کلریت، ایلیت- اسمکتیت میانلایهای، کلسیت و پیریت در سیستم گرمابی نیان، نشان میدهد که این کانیها از محلولهای کلریدی با pH تقریباً خنثی تا بسیار قلیایی در یک محیط اپیترمالی سولفیداسیون پایین تشکیل شدهاند. <strong> </strong>http://www.gsjournal.ir/article_42950_4b2516e3fb67f455b9ecb32f50d1a68d.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Touzlar Epithermal Au-Ag (Cu) Deposit, Subvolcanic Intrusion-related of Intra-arc Extensional Setting, Northwest Mahneshan, Iranکانسار طلا- نقره (مس) اپیترمال توزلار، مرتبط با توده نفوذی نیمهعمیق محیط کششی درونکمانی، در شمالباختر ماهنشان3293494294810.22071/gsj.2015.42948FAسیدمهران حیدریدانشجوی دکتری، گروه زمینشناسی اقتصادی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانمجید قادریدانشیار، گروه زمینشناسی اقتصادی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران0000-0002-6156-7516حسین کوهستانیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه زنجان، زنجان، ایران0000-0002-3031-9042مسعود حسینیکارشناس، شرکت مهندسین مشاور زریابان اکتشاف، تهران، ایرانJournal Article20110904The Touzlar epithermal gold deposit formed within the high-K calc-alkaline (shoshonitic) andesitic volcanic units in northwestern Iran. The volcanic complex is in fact a part of magmatism related to the Urumieh-Dokhtar Magmatic Belt crosscutting northeastern rim of the Sanandaj-Sirjan Metamorphic-Magmatic Zone. This magmatic system is composed of pyroclastics and lava flow sequences. The volcanic and subvolcanic rocks of the complex constitute a part of the volcano-sedimentary sequence of the Qom Formation, which formed in an extensional regime of basement uplifting and intra-continental basin. Zircon LA-ICP-MS U-Pb dating shows age between 18.4±1.0 and 18.7±0.55 Ma (Lower Miocene) for the volcanism. The hydrothermal alteration types (propylitic, argillic, phyllic, sericitic, advanced argillic and silicification) and evolving mineralization in relation to brecciation and deposition of copper sulfides and sulfosalts imply that the mineralization at Touzlar is similar to that of high sulfidation deposits in volcanic settings. The gold mineralization textures in the Touzlar deposit appear as disseminated, open space filling, veins and veinlets. The main sulfide minerals are pyrite, chalcopyrite, bornite, as well as small amounts of enargite, chalcocite, covellite, digenite, tetrahedrite, galena and sphalerite. The gold in this mineralization occurs as freed from oxidized pyrite grains, also in quartz in hydrothermal breccias as well as solid solution in other minerals such as sulfides and sulfosalts. The main difference in the formation of Touzlar with high sulfidation deposits is in its setting. The formation setting for this mineralization confirms its genesis at low depth and pressure. The deposit formed at the shallow submarine environment of the Qom basin in relation to extensional tectonic regime, while high sulfidation epithermal deposits usually form in subaerial environments related to tensional settings. Structural, host rock type, alteration, paragenesis and Au-Ag (Cu) ore mineralization characteristics of the deposit suggest that Touzlar is most similar to subvolcanic intrusion-related epithermal (high sulfidation) gold deposits formed in intra-arc extensional settings.کانسار طلای اپیترمال توزلار در واحدهای آتشفشانی آندزیتی با ویژگی کالکوآلکالن پرپتاسیم (شوشونیتی) در شمال باختر کشور قرار دارد. این مجموعه آتشفشانی، در واقع بخشی از فعالیت ماگمایی مرتبط با کمان ماگمایی ارومیه- دختر است که حاشیه شمالخاوری پهنه دگرگونی- ماگمایی سنندج- سیرجان را قطع کرده است. این توالی ماگمایی، شامل مجموعهای از سنگهای آتشفشانی است که از فورانهای متناوب آذرآواریها و گدازه همراه با نفوذ تودههای نیمهژرف (پورفیری)، بهصورت یک فعالیت آتشفشانی درونقارهای در محیطی کمژرفا (حوضهای) و کششی (معادل سازند قم)، تشکیل شدهاند. دادههای سنسنجی اورانیم- سرب زیرکن به روش LA-ICP-MS، سنهایی بین 0/1±4/18 و 55/0±7/18 میلیون سال (میوسن زیرین) را برای این فعالیت ماگمایی در نظر میگیرد. کانهزایی مزبور بهلحاظ نوع دگرسانیهای گرمابی (پروپیلیتیک، آرژیلیک، فیلیک، سریسیتی، آرژیلیک پیشرفته و سیلیسیشدن) و روند تکوین کانهزایی در ارتباط با برشیشدن و تهنشینی سولفیدهای مس و سولفوسالتها، شبیه به کانسارهای پرسولفید در جایگاههای آتشفشانی است. کانهزایی طلا در این کانسار بهلحاظ بافتی، عمدتاً بهصورت دانهپراکنده، شکافهپرکن و رگه- رگچهای دیده میشود. بیشتر کانههای سولفیدی شامل پیریت، کالکوپیریت، بورنیت و کمتر انارژیت، کالکوسیت، کوولیت، دیژنیت، تتراهدریت، گالن و اسفالریت است. طلا در این کانهزایی بهصورت آزاد شده از دانههای پیریت اکسیده، همچنین درون کوارتزها در برشهای گرمابی و محلول جامد در دیگر کانیها از جمله سولفیدها و سولفوسالتها رخ داده است. تفاوت اصلی تشکیل این کانسار با کانسارهای نوع پرسولفید در محیط تشکیل آن است. محیط تشکیل این کانهزایی، تأییدی بر تشکیل آن در ژرفا و فشار کم است. این کانسار در یک محیط کمژرفای دریایی (Submarine) حوضه قم و در ارتباط با رژیم زمینساختی کششی تشکیل شده، در حالیکه کانسارهای اپیترمال نوع پرسولفید عموماً در محیطهای خشکی (Subaerial) و در ارتباط با محیطهای فشارشی حاصل میشوند. ویژگیهای جایگاه ساختاری، نوع سنگ میزبان، دگرسانیها، پاراژنز و بالاخره مشخصات کانهزایی کانسار طلا- نقره (مس) توزلار نشان از آن دارد که این کانسار، بیشترین همانندی را با کانسارهای اپیترمال مرتبط با تودههای نیمهژرف (High Sulfidation) که در محیطهای کششی درونکمانی تشکیل شدهاند، دارد.http://www.gsjournal.ir/article_42948_bc22a78ee480f9586377ebf543d59ec3.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Mineralogy and Geochemistry of Kambelu Lateritic Deposit, West of Damghan, Semnan Provinceکانیشناسی و ژئوشیمی نهشته لاتریتی کمبلو، باختر دامغان، استان سمنان3493584296310.22071/gsj.2015.42963FAفاطمه کنگرانی فراهانیدانشجوی دکترا، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم طبیعی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایرانعلی اصغر کلاگریاستاد، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم طبیعی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایرانعلی عابدینیدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایرانJournal Article20130122Kambelu lateritic deposit is located in ~80 km west of Damghan, Semnan province. This deposit was developed as stratiform lenses along the contact of carbonates of Elika Formation (Triassic) and shale-sandstone of Shemshak Formation (Jurassic). Petrographical studies testify to the presence of collomorphic, colloformic, pseudo-porphyritic, and nodular textures within the ores of this deposit. Mineralogical data show that the ores contain diaspore, goethite, anatase, kaolinite, hematite, boehmite, and zircon. Considering the mineralogical composition and textural characteristics, this deposit was formed in an almost reduced near-surface environment. Geochemical indices like Eu/Eu* along with ratios such as Ti/Zr, Nb/Y, and Al/Ti suggest that Kambelu deposit is a product of alteration and weathering of rocks of trachy-andesitic to basaltic composition. Comparison of the variation trend of elements like Si, Al, and Fe within a selective profile reveals that the variation in chemistry (i.e., pH) of solutions responsible for lateritization and drainage intensity are the two principal factors for formation of the ores. Geochemical considerations show that distribution of trace elements in this deposit is a function of factors such as adsorption, scavenging by metallic oxides and hydroxides, fixation in neomorphic phases, and presence in resistant mineral phases. Inharmonic distribution of REEs in the studied profile indicates an allogenic origin for this deposit. The obtained data indicate that clays, anatase, zircon, xenotime, gorceixite, and churchite are the potential hosts for REEs in this deposit. نهشته لاتریتی کمبلو، در فاصله 80 کیلومتری باختر شهرستان دامغان، استان سمنان رخنمون دارد. این نهشته به شکل عدسیهای چینهسان، در مرز بین سازند کربناتی الیکا (تریاس) و شیلی و ماسهسنگی سازند شمشک (ژوراسیک) توسعه و تکامل یافته است. مطالعات سنگنگاری دلالت بر حضور بافتهای کلومورفی، کلوفرمی، پورفیری دروغین و گرهکی درکانسنگهای این نهشته دارند. یافتههای کانیشناسی نشان میدهند که کانسنگها دارای کانیهای گوتیت، مگنتیت، هماتیت، دیاسپور، آناتاز، کائولینیت، بوهمیت و زیرکن هستند. با توجه به ترکیب کانیشناسی و ویژگیهای بافتی، این نهشته در یک محیط تقریباً احیایی نزدیک سطح ایجاد شده است. شاخصهای ژئوشیمیایی مانند Eu/Eu* همراه با نسبتهای Ti/Zr، Nb/Y، و Al/Ti پیشنهاد میکنند که نهشته کمبلو محصول دگرسانی و هوازدگی سنگهایی با ترکیب تراکیآندزیت تا بازالت است. مقایسه روند تغییرات عناصر Si، Al و Fe در یک نیمرخ انتخابی آشکار میکنند که تغییر در شیمی (pH) محلولهای مسئول لاتریتیشدن و شدت زهکشی دو فاکتور اصلی درتشکیل این کانسنگها هستند. بررسیهای ژئوشیمیایی نشان میدهند که توزیع عناصر جزیی در این نهشته تابع از عواملی مانند جذب سطحی، روبش توسط اکسیدها و هیدروکسیدهای فلزی، تثبیت در فازهای نوشکل و حضور در فازهای کانیایی مقاوم است. توزیع ناموزون REEها در نیمرخ مورد مطالعه دلالت بر منشأ نابرجا برای این نهشته دارند. یافتههای بهدست آمده نشان از آن دارند که رسها، آناتاز، زیرکن، گورسکسیت، زینوتایم و چورچیت میزبان احتمالی REEها در این نهشته هستند.http://www.gsjournal.ir/article_42963_a2f4f55202aaba9cfe6f0922d27591a1.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Lead and Silver Mineralogical Studies and Lead Isotope Investigations in Ahangaran Mine, Malayer, Iranمطالعات کانیشناسی سرب و نقره و بررسیهای ایزوتوپی سرب در معدن آهنگران، ملایر3593684296510.22071/gsj.2015.42965FAاحمد حسینخانیدانشجوی دکترا، گروه زمینشناسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانفاطمه ملاصالحیکارشناسی ارشد، گروه زمینشناسی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانJournal Article20130407Ahangaran is an active Pb-Ag mine of Iran that is located in Malayer town, Hamedan province and situated in the Esfahan-Malayer Pb-Zn Metallogenic Zone. The mineralographical studies of different parts of the Ahangaran mine show different sulfide-oxide zones with major minerals including galena, cerussite, chalcopyrite, magnetite, pyrite, hematite, goethite and others minor minerals. For the first time, the minor minerals including jordanite-lengenbachite series, coronadite and galena molybdate is identified as a host for Pb and Ag using scanning electron microscope (SEM) and electron probe micro-analyzer (EPMA). Freibergite (Fahlore group) and lanaite as two minor minerals containing Ag are reported as major element in the crystalline lattice, as well. In addition to Ag presence in the minor minerals, it is measured up to 500 ppm in galena and cerussite by EPMA studies. Pb isotope study on a galena sample from Ahangaran deposit shows the Pb is radiogenic with orogenic reservoir characteristics in which high amount of Pb originated from the upper and lower crust. In addition, Pb model age shows Pb derivation from Triassic basement (249 Ma), and Pb isotopic ratios suggest a mature arc environment for the Ahangaran deposit.معدن آهنگران از معادن سرب و نقره فعال کشور بوده که در پهنه فلززایی سرب و روی اصفهان- ملایر و در شهرستان ملایر استان همدان قرار گرفته است. مطالعات کانهنگاری در بخشهای مختلف آهنگران نشاندهنده پهنههای مختلف سولفیدی و اکسیدی با کانههای اصلی گالن، سروسیت، کالکوپیریت، مگنتیت، پیریت، هماتیت، گوتیت و دیگر کانههای فرعی است. در بررسیهای تجزیه میکروسکوپ الکترونی طی مطالعات SEM و EPMA کانههای فرعی سری جوردنیت- لنجنباسیت، کرونادیت و مولیبدات گالن بهعنوان میزبان سرب و نقره (بهصورت فرعی) برای نخستین بار در آهنگران شناسایی شدند. همچنین با مطالعات میکروسکوپ الکترونی، کانههای فریبرژیت (گروه فهلور) و لنائیت، به عنوان دو کانی فرعی دارای نقره بهعنوان عنصر اصلی در شبکه کانی معرفی میشوند. در طی مطالعات EPMA عنصر نقره افزون بر حضور در کانههای فرعی، در شبکه کانیهای گالن و سروسیت نیز تا میزان 500 پیپیام اندازهگیری شد. مطالعات ایزوتوپی سرب در یک نمونه گالن معدن آهنگران نشان میدهد که ترکیب ایزوتوپی سرب آن رادیوژنیک و دارای ویژگی سرب با مخزن کوهزایی است که در آن سرب به میزان زیاد از پوسته بالایی و پایینی منشأ گرفته است. سن مدل سرب بیشتر نشانگر اشتقاق سرب از پیسنگهای تریاس (249 میلیون سال) است و نسبتهای ایزوتوپی سرب، محیط زمینساختی کمانی را برای معدن آهنگران پیشنهاد میکند.http://www.gsjournal.ir/article_42965_c6e95f2036140cdd940654cb2afdd4f3.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Fe-Mn Mineralization in Dolomites Equivalent to Shotori Formation in NE of Dehbid, Southern Sanandaj-Sirjan Zone, Fars Provinceکانهزایی آهن منگنزدار در دولومیتهای معادل سازند شتری در شمال خاور دهبید، پهنه سنندج- سیرجان جنوبی، استان فارس3693824296810.22071/gsj.2015.42968FAمنصور کاظمی راددانشجوی کارشناسی ارشد، گروه زمینشناسی اقتصادی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانابراهیم راستاددانشیار، گروه زمینشناسی اقتصادی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانمحمد محجلدانشیار، گروه تکتونیک، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانJournal Article20120111The Goshti-Heneshk, Goli and Cheshmeh Esi iron-manganese deposits are located in the northeast of Dehdib (Safashahr), 175 km northeast of Shiraz. These deposits are situated in the Heneshk Shear Zone, which is a part of the ComplexDeformationSubzone of the Southern Sanandaj-Sirjan Zone. The oldest outcrops in the area consist of the metamorphosed Permian shale, sandstone and crystalline limestone. The Middle Triassic dolomite units (equivalent to the Shotori Formation) have been thrusted on the Upper Triassic metamorphic and deformed volcano-sedimentary rocks and chert by thrust faults. The ore-bearing dolomites are often repeated due to imbricate thrust system in the area. The host rock to the ore is only dolomite, and ore bodies formed as lenses concordant by layering. The ore texture is massive, open space filling, lamination, and disseminated. The ore minerals include hematite, magnetite, goethite, kriptomelan, psilomelan and ramsdelite together with dolomite, calcite, quartz and barite. In the geochemical studies to determine the source of mineralization, Mn/Fe, Si/Al and Na/Mg ratios of major elements indicated that Fe-Mn ore formation occurred through the hydrothermal processes in shallow marine volcano-sedimentary environment. The trace element diagrams show low contents of elements such as Ni, Co, and Cu in the Fe-Mn ores. In these diagrams, the deposits of the study area plot in the field of hydrothermal deposits. Rare Earth Element distribution patterns of the deposits are quite similar to those of hydrothermal deposits. Two ore types are distinguished based on geometry and shape of the ore bodies: primary mineralization occurred parallel and concordant with layering of the host rocks. The ore textures of this type include massive, laminated and disseminated occurring in folded chert and dolomite. The vein-type mineralization is associated with the faults and has brecciated or cataclastic texture occurring in the Middle Triassic dolomite and Permian meta-carbonates. Based on the stratigraphic location, layer form of the ore body, texture, paragenetic sequence, ore-bearing chert-dolomite facies and geochemistry, the iron-manganese ores of the northeast Dehbid are stratabound carbonate-hosted deposits, which were precipitated in the shallow marine environment in the dolomites equivalent to the Middle Triasssic Shotori Formation.کانسارهای آهن منگنزدار گوشتی- هنشک، گلی و چشمه اسی در شمال خاور دهبید (صفاشهر)، در 175 کیلومتری شمال خاور شیراز قرار گرفتهاند. این کانسارها در پهنه برشی هنشک، زیرپهنه با دگرشکلی پیچیده پهنه سنندج- سیرجان جنوبی، واقع شدهاند. قدیمیترین رخنمونهای سنگی منطقه معدنی را شیل و ماسهسنگهای دگرگون شده و آهک بلورین پرمین تشکیل میدهند. واحدهای دولومیتی تریاس میانی (معادل سازند شتری)، توسط گسلهای راندگی روی سنگهای آتشفشانی- رسوبی دگرگون و دگرشکل شده تریاس بالایی، رانده شده و به دلیل قرارگیری در پهنههای گسلی راندگی، غالباً تکرار شدهاند. سنگ درونگیر ماده معدنی، دولومیتهای تریاس میانی و ژئومتری آن عدسیشکل و همروند با لایهبندی و بافت آن تودهای، پرکننده فضای خالی، لامینه و دانه پراکنده است. کانیشناسی ماده معدنی هماتیت، مگنتیت، گوتیت، رامسدلیت، کریپتوملان و پسیلوملان بوده که همراه با دولومیت، کلسیت، کوارتز و باریت هستند. در مطالعات ژئوشیمیایی انجامگرفته برای تشخیص منشأ ماده معدنی نسبتهای Mn/Fe، Si/Al و Na/Mg عناصر اصلی نشاندهنده تشکیل کانسار بهوسیله فرایندهای گرمابی در یک محیط رسوبی- آتشفشانی کمژرفاست. نمودارهای عناصر فرعی همگی بر محتوای پایین کانسنگ از عناصری همچون Ni ، Co و Cu دلالت دارند، که نمایانگر قرارگیری کانسارهای مورد مطالعه، در محدوده کانسارهای با منشأ گرمابی است. الگوی توزیع عناصر خاکی کمیاب برای کانسنگ آهن منگنز دار منطقه نیز شباهت زیادی با الگوی توزیع عناصر خاکی کمیاب در کانسارهای رسوبی- آتشفشانی با منشأ گرمابی دارد. با توجه به ژئومتری و شکل ماده معدنی، دو نوع کانهزایی در منطقه قابل تشخیص است، کانهزایی نوع اولیه که کانهزایی اصلی و چیره در منطقه بوده و همروند با لایهبندی و با میزبانی سنگهای دولومیتی تریاس میانی است. ماده معدنی در آن بهصورت تودهای، لامینه، دانهپراکنده و چینخورده همراه با سیلیس و دولومیت است. کانهزایی نوع رگهای همروند با گسلها بوده و با میزبانی سنگهای دولومیتی تریاس میانی و کربناتی دگرگون شده و خردشده پرمین همراه است و ماده معدنی در آن بافت برشی یا کاتاکلاستیکی یافته است. با توجه به مجموع ویژگیهای مطالعه شده مانند جایگاه خاص چینهای، شکل ماده معدنی، بافت، توالی پاراژنتیک کانیها، رخساره دولومیتی- چرتی کانهدار و ویژگیهای ژئوشیمیایی، کانسارهای آهن منگنز دار شمال خاور دهبید یک نهشته چینه کران (stratabound)، با میزبان کربناتی هستند که در سنگهای دولومیتی تریاس میانی معادل سازند شتری در یک حوضه کمژرفا تشکیل شدهاند.http://www.gsjournal.ir/article_42968_3040841139383c42d2bca5c64220f180.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292494- سنگ و کانی20150220Negative Geochemical Anomalies and Their Importance in Regional Exploration, Gharahchaman-Duzduzanهالههای منفی ژئوشیمیایی و اهمیت آنها در اکتشافات منطقهای قرهچمن- دوزدوزان3833924297010.22071/gsj.2015.42970FAآینور ناصرید انشجوی دکترا، گروه مهندسی معدن، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایرانمحمدجعفر محمدزادهدانشیار، دانشکده مهندسی معدن، دانشگاه صنعتی سهند، تبریز، ایرانپریا محبیدانشجوی دکترا، دانشکده مهندسی معدن، دانشگاه صنعتی سهند، تبریز، ایرانپریناز جوانیدانشجوی کارشناسی ارشد، دانشکده مهندسی معدن، دانشگاه صنعتی سهند، تبریز، ایرانJournal Article20110614Gharahchaman is located inthe Urumieh Dokhtar zone in east Azerbaijan. The area is mostly comprises of intermediate to acidic intrusive and extrusive, Oligocene igneous rocks along with younger sedimentary units. The regional geochemical exploration program with the aim of delineating potential zones in the area were attempted by collecting 394 stream sediment samples, which analyzed for 44 elements. Most of the exploration programs are routinely based on the positive anomalies (+ve) detection and the negative halos (-ve) are rarely considered. The depletion of some pathfinder elements may be related to ore mineralization in the area. Therefore (-ve) halos also can be significant in regional exploration. Conventionally, negative anomalous threshold values have been calculated in the same way as positive one, which causes drawbacks and hinder their application. In this paper an attempt were made to construct integrated models of (-ve) and (+ve) potential maps for detecting optimized geochemical pattern. It can be deduced from this study that the detected significant (-ve) halos, mostly are influenced by syngenetic processes and some are also related to ore bearing solutions. Detecting (-ve) halos of elements such as Sc, Sr, and Na in a particular pattern and in vicinity of (+ve) halos like Au, Cu, Pb, U, Zn are related to base metal mineralization and other important elements in the region. On the basis of combined distribution pattern of elements three models of geochemical anomalies are accompanied each other;1) Overlapping of multi-element (-ve) and (+ve) anomalies like (Rb, Sr); 2) Peripheral regional multi-element (-ve) anomalies that surround (+ve) anomalies like (-ve) halo of Sc around (+ve) halos of Ce, Rb/K and (–ve) halo of Sr with Ba/Sr ratio, felsic and chloritic zones in the area; 3) Discriminated Indices model of (-ve) and (+ve) halos of (Mo-Sr), (U-Sr), (Cu-Sr).This indicates that the combined study of (+ve) and (-ve) halos in regional geochemical exploration studies can be more significant in detecting hidden ore deposits. The distribution pattern of felsic and chloritic additive composite alteration zones match with Model2, which mutually correspond to (+ve) and (-ve) anomalies of Au and Sr respectively. Ultimately the results revealed deficiency in study of only positively concentration of elements along with faulted zones, whereas the present study emphasis that modeling corresponding of (-ve) and (+ve) halos along with results obtained from composite additive indices confirms NW-SE concentration of ore mineralization in the area.منطقه قرهچمن- دوزدوزان در آذربایجان شرقی روی پهنه ارومیه- دختر قرار دارد و بیشتر از سنگهای آذرین درونی و بیرونی میانگین تا اسیدی با سن الیگوسن و رسوبات عهد حاضر تشکیل یافته است. اکتشافات ژئوشیمیایی با برداشت 394 نمونه رسوب رودخانهای در مقیاس ناحیهای شروع و با هدف تعیین مناطق پتانسیلدار برای 44 عنصر تجزیه شدند. آنچه در بیشتر کارهای اکتشافی مدنظر قرار میگیرد، آشکارسازی بیهنجاریها بهویژه هالههای مثبت عناصر کانساری است. ولی توجه بههالههای منفی بسیار کمتر مد نظر قرار میگیرد. این مقاله نشان میدهد که کاهش برخی عناصر همراه در منطقه نیز ممکن است در ارتباط با کانیزایی ویژهای باشد بنابراین هالههای منفی نیز میتوانند حائز اهمیت باشند. به طور معمول حد آستانه بیهنجاری های منفی نیز مشابه بیهنجاریهای مثبت برآورد میشود که این امر موجب پوشش هاله و عدم ثبت و کارآیی آنها میشود. در این مقاله اقدام به مدلسازی توأم هالههای مثبت و منفی و ارتباط آنها در ثبت الگوهای بهینه ژئوشیمیایی شده است. نتایج این بررسی نشان میدهد که هالههای منفی مهم ثبت شده بیشتر به تداعی از فرایندهای سینژنتیک و برخی نیز تحت تأثیر ورود سیالهای کانهدار در منطقه ایجاد شدهاند. از جمله آنها ثبت هالههای منفی عناصری مانند Sc, Sr, Na در کنار هالههای مثبت عناصری مانند Au, Cu, Pb, Zn, Mo, U که نشانگر کانیزایی عناصر پایه و دیگر عناصر مهم در منطقه است. بهطور کلی نتایج، نشان از سه مدل از همراهی هالههای مثبت و منفی ﮊئوشیمیایی در منطقه قره چمن بود: 1) مدل همپوشانی هالههای مثبت و منفی با همدیگر مثل هالههای عناصر (Rb, Sr)؛ 2) احاطه و حضور هالههای منفی در پیرامون هاله مثبت مانند هاله Sc محاطکننده هالههای مثبت Ce Rb/K, و هاله منفیSr محاط کننده نسبت Ba/Sr و پهنه فلسیک و کلریتی در منطقه؛ 3) مدل شاخص و کاملاً مجزای هالههای منفی از هالههای مثبت مانند (Mo-Sr)، (U-Sr) و (Cu-Sr). مطالعه توأم هالههای مثبت و منفی بهویژه در اکتشافات ژئوشیمیایی مقدماتی میتواند در ردیابی نهشتههای پنهان مؤثر باشد. انطباق پهنههای مرکب دگرسانی فلسیک و شاخص جمعی کلریتی با مدل شماره 2 نشان میدهد که این مدل در ارتباط با بیهنجاریهای مثبت Au و منفی Sr در منطقه است. نتایج نشانگر این واقعیت است که صرفاً بررسی تمرکز عناصر مثبت در راستای پهنه گسلش کافی نبوده بلکه انطباق مدلدار هالههای منفی با مثبت به انضمام نتایج حاصل از شاخص مرکب بیانگر تجمع کانیزایی قوی در راستای NW-SE است.http://www.gsjournal.ir/article_42970_53adb8e98f372358c93c3e37acd7a9e1.pdf