2024-03-29T20:22:43Z
http://www.gsjournal.ir/?_action=export&rf=summon&issue=7252
فصلنامه علمی علوم زمین
علوم زمین
1023-7429
1023-7429
1386
16
64
سخن سردبیر
سخن سردبیر
سخن سردبیر
2007
08
23
1
1
http://www.gsjournal.ir/article_58204_8c045ba0c58c8875947df8a8e58711a2.pdf
فصلنامه علمی علوم زمین
علوم زمین
1023-7429
1023-7429
1386
16
64
ذوب بخشی سنگهای رسی- نیمه رسی در هاله دگرگونی کلیبر- شمال باختری ایران
محسن
مؤذن
رباب
حاجی علی اوغلی
نفوذ نفلین سینیت و نفلین گابروی کلیبر به سن ائوسن – الیگوسن در سنگهای رسی و آهکی کرتاسه باعث تشکیل هاله گرمایی به ستبرای بیش از 1 کیلومتر در اطراف آن شده است. دگرگون شدن سنگهای رسی و آهکی در حاشیه شمالی و خاوری هاله و سنگهای مافیک در حاشیه جنوبی هاله، باعث تشکیل انواع هورنفلسهای دگرگونی در منطقه شده است. پدیده میگماتیتی شدن و ذوب بخشی در درجه دگرگونیهای بالا و نزدیک همبری به علت گرمای حاصل از توده در سنگهای با ترکیب شیمیایی مناسب، دیده میشوند. مقیاس ذوب بخشی بسیار کوچک و حجم ماگمای آناتکسی تشکیل شده کم است. بخشهای روشن (لوکوسومها) بهصورت رگهای و قطرهای در مقیاس میلیمتری مشاهده میشود. کانیهای اصلی در بخش روشن رنگ میگماتیتها شامل کوارتز و فلدسپار پتاسیم با بافت آذرین، بویژه فلدسپارهای پتاسیم شکلدار تا نیمه شکلدار، بافت گرانوفیری و بافت بین بلوری interstitial)) در کانیهای کوارتز است. تفاوتهای بافتی بین بخش روشن و تیره (لوکوسوم و مزوسوم)، ترکیب کانی شناسی لوکوسوم، ساخت آذرین در بخش لوکوسوم و محدود بودن تشکیل لوکوسوم به سنگهای رسی، همگی شواهدی از رخداد پدیده آناتکسی در هاله کلیبر است. واکنشهای مؤثر در تشکیل مذاب و بخش روشن میگماتیت شامل واکنشهای ذوب در حضور فاز سیال آزاد (fluid–present) و واکنشهای در نبود فاز سیال آزاد fluid–absent)) میباشد. مجموعه کانیهای دگرگونی درجه بالا (مانند مجموعههای دارای ارتوپیروکسن) احتمالاً در اثر از بین رفتن کانیهای آبدار (مانند بیوتیت) توسط واکنشهای بدون حضور سیال آزاد تشکیل شدهاند. ترکیب کانیشناسی لوکوسومها مشابه لوکوگرانیت تا گرانیت حاصل از ذوب بخشی است و با منشأ تبلور از مذاب مطابقت دارد.
کلیبر
هاله دگرگونی
سنگهای رسی
ذوب بخشی
میگماتیت
2007
08
23
2
13
http://www.gsjournal.ir/article_58207_a9aabc05c1ca167c74b6b296683bd673.pdf
فصلنامه علمی علوم زمین
علوم زمین
1023-7429
1023-7429
1386
16
64
زیستچینهشناسی سازند گورپی بر مبنای نانوپلانکتونهای آهکی در شمال گچساران
فاطمه
هادوی
خسرو
خسروتهرانی
سعیده
سنماری
با توجه به فراوانی نسبی و محدوده چینهشناسی کوتاه و گسترش جغرافیایی وسیع نانوفسیلهای آهکی، این گروه از فسیلها، ابزار بسیار مناسبی برای زیر تقسیمات زیستچینهای، بویژه در کرتاسه پسین بهشمار میآیند. بدین سبب و به علت نبود مطالعات دقیق فسیلشناسی در منطقه، نانوپلانکتونهای آهکی در برش سازند گورپی (شمال شهر گچساران) مورد مطالعه قرار گرفته است. سنگشناسی این سازند شامل سنگهای رسوبی مارن و آهک رسی است. بر مبنای مطالعات انجام شده، 23 جنس و 43 گونه نانوفسیل در برش گورپی شناسایی و عکسبرداری گردید. باتوجه به گسترش چینهشناسی نانوپلانکتونهای آهکی، بازه زمانی برش مورد مطالعه، با زونهای CC16-CC26 از زونبندی همخوانی دارد. بر اساس محدوده چینهشناسی گونههای شاخص و زیستزونهای مشخص شده، سن سازند گورپی از سانتونین پسین تا ماستریشتین پسین پیشنهاد میشود.
زیستچینهشناسی
سازند گورپی
نانوفسیلهای آهکی
گچساران
زاگرس چین خورده
2007
08
23
14
23
http://www.gsjournal.ir/article_58209_e4e15e34f7f7230deec6a1bdc0e1fd40.pdf
فصلنامه علمی علوم زمین
علوم زمین
1023-7429
1023-7429
1386
16
64
مطالعه زمینلرزه 8 خرداد ماه 1383 فیروزآباد- کجور و پسلرزههای آن بر اساس تحلیل دادههای ثبت شده در ایستگاههای لرزهنگاری محلی
محمد
تاتار
امیر منصور
فرهبد
در ساعت 17 و 8 دقیقه روز جمعه هشتم خرداد ماه 1383، زمینلرزهای با بزرگی 3/6 در مقیاس امواج سطحی، ناحیه گستردهای از شمال ایران و بخشهای مرکزی البرز را به لرزه درآورد که منجر به وارد آمدن خسارات فراوان و کشته شدن 35 نفر گردید. با بهکارگیری همزمان لرزه نگاشتهای ثبت شده از این رویداد توسط ایستگاههای لرزهنگاری پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله و شبکه لرزهنگاری تلهمتری وابسته به مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، کانون سطحی زمینلرزه به مختصات 30/36 عرض شمالی و 60/51 طول خاوری در شمال باختر بلده تعیین شد. تحلیل پسلرزههای ثبت شده در ایستگاههای شبکه لرزهنگاری پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و یک شبکه لرزهنگاری موقت نصب شده در منطقه نشان میدهد که زمینلرزه اصلی در نقطهای در شمال باختر بلده مطابق مختصات ارائه شده به وقوع پیوسته است، ولی پس از چند ساعت (46: 00 بامداد، 9 خرداد) با رویداد پسلرزه نسبتاً بزرگی (8/4=Ml) به مختصات 36/36 عرض شمالی و 45/51 طول خاوری، عملاً فعالیت منطقه به سمت باختر مهاجرت کرده است. توزیع پسلرزههای ثبت شده توسط هر دو شبکه لرزهنگاری دائمی و موقت، گویای این نکته است که بخش باختری گسل مسبب زمینلرزه بسیار فعالتر بوده و غالب پسلرزهها در این بخش و در مجاورت فیروزآباد و کجور قرار میگیرند. این امر میتواند به تخلیه ناگهانی انرژی در محل کانون اصلی و آزاد شدن تدریجی آن در بخشهای باختریتر نسبت داده شود. تحلیل 140 پسلرزه انتخابی ثبت شده در دست کم 6 ایستگاه لرزهنگاری، که با دقت بهتر از 2 کیلومتر تعیین محل شدهاند، نشان میدهد که گسل مسبب زمینلرزه دارای 30 کیلومتر طول بوده است. توزیع ژرفای کانونی پسلرزهها اساساً به ژرفای 10 تا 28 کیلومتر محدود بوده و ضمن تأیید وجود یک گسلش ژرف، بر شیب حدود 40 درجه گسل مسبب به سمت جنوب باختر دلالت دارند. سازوکار کانونی محاسبه شده برای پسلرزههای بزرگتر، اساساً گسلش معکوس به موازات روند کلی منطقه را نشان میدهند. توزیع کانون سطحی پسلرزههای ثبت شده در شبکه لرزهنگاری موقت، چگونگی توزیع آنها بر روی مقطع عرضی و سازوکار کانونی محاسبه شده بر فعالیت احتمالی گسلهای شمال البرز و یا خزر به عنوان گسل مسبب زمینلرزه 8 خرداد 1383 فیروزآباد- کجور دلالت دارند. وجود صفحات با شیب ملایم 35-25 درجه به سمت جنوب باختر که در برخی از سازوکارهای حل شده برای پسلرزهها مشاهده میشود، امکان نسبت دادن زمینلرزه اخیر و پسلرزههای آن به گسل خزر را محتملتر میسازند. قرار گرفتن کانون ژرفی زمینلرزهها تا ژرفای حدود 28 کیلومتر حکایت از وجود یک پوسته بلورین زیرین شکننده در این بخش از البرز مرکزی دارد.
لرزهنگاشت
سازوکارکانونی
گسل شمال البرز
پسلرزه
ساختار سرعتی پوسته
برگردان یک بعدی
2007
08
23
24
37
http://www.gsjournal.ir/article_58211_c04d56dd274ef03dd6d7effeb2079e2b.pdf
فصلنامه علمی علوم زمین
علوم زمین
1023-7429
1023-7429
1386
16
64
نگاهی نو برجغرافیای دیرینه و فرگشت ساختاری البرز در تتیس
حمید
نظری
ژان
فرانسوا ریتز
شیوا
عقبایی
زایش و فرگشت حوضههای منسوب به تتیس در درازنای تاریخ زمین شناختی، از پرکامبرین پسین تا پالئوژن، همیشه مورد توجه پژوهشگران علوم زمین بوده است. شاید بتوان اولین آثار و نشانههای زایش حوضههای گوناگون تتیس را که سبب قطعه قطعه شدن و جدایش ابرقارهها و خشکیهای کهن اوراسیا، گندوانا و بلوکها و خرده صفحههای میان آنها شده است را در پرکامبرین با زایش اقیانوس پروتوتتیس در بخشهای گوناگون، بویژه کمربند ساختاری البرز جستجو کرد. گرچه شواهدی آشکار از فرایند و زمان باز شدن این اقیانوس در دست نیست ولی پژوهشهای اخیر گواهی بر چگونگی و زمان بسته شدن آن فراهم آوردهاند.
جمعی از پژوهشگران، سریهای آتشفشانی منسوب به اردوویسین و سیلورین فلات ایران و البرز را در رابطه با زایش و گسترش حوضه تتیس کهن (پالئوتتیس) دانستهاند که در نتیجه عملکرد سامانه کششی برشی در میان صفحههای توران از اوراسیا و گندوانا شکل گرفت.
گرچه با افزایش آهنگ فرونشست حوضههای پرمین در اواخر پالئوزوییک نشانههایی از چیرگی سامانه کششی بین خرد قاره ایران و صفحه عربی میتوان یافت، ولی ظهور آتشفشانیهایی از نوع واگرا (قلیایی) در تریاس بالایی را میتوان نشانی آشکار بر زایش و کافتش پوسته اقیانوسی نوتتیس منظور کرد. نقطه عطف فرگشت حوضههای خزر و سیاه میتواند در این زمان بوده باشد.
فرگشت ساختاری حوضههای تتیس به صورت دورهای یکی پس از دیگری در میان قطعات و صفحاتی چون توران، کپه داغ ـ قفقاز، البرز، سبزوار، خردقاره ایران مرکزی و صفحه عربی قابل رهگیری است.
توالی و تکرار زمینساخت کششی و فشاری حاصل از گسترش و بسته شدن این گونه حوضهها در طی کوهزادهای آسینیتک ـ کاتانگایی، سیمرین و آلپی که گاه بر پیسنگی از مجموعههای دگرگونی و تغییر شکل یافته حاصل از رخدادهای کالدونین و هرسینین منطبق میباشد، سبب تکامل زمینساختی حوضههای رسوبی نواحی متأثر از کوهزادهای گوناگون شده است.
البرز به عنوان بلوکی کشیده در پهنه پرتکاپوی زمینساختی و متأثر از اغلب رخدادهای شناخته شده زمینشناختی در هر دو ابرقاره اوراسیا و گندوانا در حد میانی این دو قاره کهن سیر تکوین خود را سپری کرده است.
فرایند نازکشدگی و ستبرشدگی پیسنگ البرز در طی رخدادهای کهن در مقایسه با بخشهای دیگر ایرانزمین، نشانگر آهنگ تقریبی ثابت و با اندک شیب منفی به سوی شمال، ناشی از کاهش ستبرای پوسته بلورین و پوسته زیرین به سوی حوضه خزر است.
سامانه چینخوردگی از نوع چینهای جداشدگی(detachment folds) همراه با بالا آمدگی رخسارههای کهن در فرادیواره گسل بنیادی شمال البرز از جمله ویژگیهای آشکار بخش مرکزی این کمربند ساختاری است که در قالب گل ساخت قابل مشاهده است.
چینخوردگی و تکاپوی بیشتر زمین ساختی بخش باختری این گسل به نسبت بخش خاوری، از دیگر ویژگیهای ساختاری این ناحیه است. در این میان گسلهای شمال البرز، موشا و طالقان در ردیف گسلهای بنیادی به شمار رفته که دیگر گسلها چون گسل خزر و گسل شمال تهران از رشد آنها به دو سوی شمال و جنوب البرز مرکزی شکل یافتهاند.
تتیس
پروتوتتیس
تتیس کهن
نوتتیس
گندوانا
اوراسیا
البرز
آسینیتک
پانآفریکن
کالدونین
هرسینین
سیمرین
کوهزایی آلپی
2007
08
23
38
53
http://www.gsjournal.ir/article_58213_87e22e1f0056a1d391eb51f6225f0ae8.pdf
فصلنامه علمی علوم زمین
علوم زمین
1023-7429
1023-7429
1386
16
64
الگوی چین خوردگی در نهشتههای دگرگونی منطقه فاریاب (جنوب خاوری پهنه سنندج – سیرجان )
شهرام
شفیعی بافتی
سید احمد
علوی
محمد
محجل
منطقه فاریاب در انتهای جنوب خاوری پهنه سنندج- سیرجان در بخش داخلی کوهزاد زاگرس واقع شده و با واحدهای سنگشناسی پالئوزوییک، دو مرحله چینخوردگی را نشان میدهد. این دو مرحله چینخوردگی در شرایط دگرشکلی شکلپذیر و الگوی چینخوردگی مکرر، بهصورت پیشرونده رخ داده است. چینهای خوابیده نسل اول با سطح محوری دارای شیب متوسط به سمت شمال و میل محوری متغیر به سمت شمال باختر تا جنوب باختر در تمام واحدهای سنگشناسی منطقه مورد مطالعه دیده میشوند. در تداوم چینخوردگی نسل اول، راندگیهایی در یالهای برگشته چینها روی داده است. تأثیر بارز راندگیها در حوضه مرکزی در شمال اندیس طلای زرترشت و لبه جنوبی این حوضه با جایگیری ورقههای عظیم از کالک شیست با میان لایههای مرمری کمپلکس سرگز به خوبی مشخص است. چینخوردگی نسل اول تحت سازوکار جریانی- خمشی، یالهای برگشته بریده شده، پهنههای برشی وابسته به راندگیها و دگرگونی واحدهای سنگی در رخساره شیست سبز از ویژگیهای مرحله اول چینخوردگی است. مرحله دوم بهوسیله چین خوردن مجدد سطح محوری چینهای نسل اول در مقیاس بزرگ در سه تاقدیس پاسفید، زرترشت و زهمکان بهخوبی دیده میشود. در این مرحله از چینخوردگی، راندگیهای نسل قبلی نیز چین خوردهاند. دادههای ســاختاری، تنوع جهتیــــابی محورهای چیــــن خوردگــــی نســـــل دوم را از S45W تا N80W نشــــــان میدهــــد که الگوهای تـــــداخلی Z on S ، M on S وS on S بهخوبی معرف هم محور بودن دو نسل چین خوردگی هستند.
تکوین ساختاری
مراحل دگرشکلی
چینخوردگی دوباره
ساختارهای تداخلی
فاریاب
2007
08
23
54
73
http://www.gsjournal.ir/article_58216_4a394f6dc0a56d8e31b886b9b79d7e1a.pdf
فصلنامه علمی علوم زمین
علوم زمین
1023-7429
1023-7429
1386
16
64
بررسی ریختزمینساختی گستره کپه داغ – بینالود بر پایه شاخصهای گرادیان شیب رود و هیپسومتری
نگار
حقی پور
کمربند چینخورده - گسل خورده کپه داغ - بینالود در شمال خاور ایران، بخشی از ابرقاره اوراسیا و لبه جنوبی صفحة توران را تشکیل میدهد و آنچه امروز در کپه داغ میبینیم، نتیجه آخرین فازهای چین خوردگی آلپ - هیمالیاست. ریختشناسی منطقه در مراحل جوانی بوده و چینهای بسیار جوان آن نشانگر رابطه مستقیم توپوگرافی ناحیه با ساختارهای زمینشناسی است. بررسی گرادیان شیب رود و هیپسومتری برای 85 زیر حوضه و 98 رودخانه حوضه آبریز اصلی منطقه (کشف رود، اترک رود، گرگان رود، جاجرم و رودخانههای دشت ترکمنستان) به منظور برآورد برپایی و توزیع نیروهای فشارشی در منطقه به کار گرفته شد. تلفیق نقشههای ریختسنجی حاصل از این دو شاخص بیهنجاریهای زمینساختی منطقه را به خوبی نشان میدهد. بر اساس نتایج حاصل از این شاخصها، میتوان 5 زون ریختزمینساختی با آهنگ برپایی بالا تشخیص داد :
1) بخش میانی گسل اشک آباد (کپه داغ) در فاصله جغرافیایی56 47 E, 38 35 N to 57 34 E, 37 56N
2) زیر حوضههای گرگان رود، بویژه حوضههایی که بین گسل شاورد (در جنوب) و بخش خاوری گسل خزر (در شمال) واقع شدهاند .
3) حوضههای در ارتباط با گسلهای نوخندان، قره داغ، سرخ ده و آمرودک که برخی مربوط به زیر حوضههای دامنه شمالی کشف رود و برخی مربوط به حوضههای دشت ترکمنستان در این بخش است.
4) حوضههای در ارتباط با گسلهای شوقان و قلی که زیر حوضههای رودخانه جاجرم میباشند.
5) حوضههای دامنه جنوبی کوه بینالود که نسبت به حوضههای دامنه شمالی برپایی بالا و کوتاهشدگی بیشتری نشان میدهند و به نظر میرسد گسل بینالود و گسل شمال نیشابور در این اختلاف ریختزمینساختی بیتأثیر نباشند.
علاوه بر زونهای ریختزمینساختی با آهنگ برپایی بالا، مناطق با آهنگ برپایی پایین- متوسط تشخیص داده شد که شامل بخش باختر و جنوب باختر سرخس، حوضههای دامنه جنوبی اترک رود که در ارتباط با زون گسل آشخانه و تکال کوه هستند و زیر حوضههای رودخانه جاجرم در بخش خاور رشته کوه آلاداغ میشوند.
شاخص گرادیان شیب رود
انتگرال هیپسومتری
ریختشناسی
حوضه آبریز
کپه داغ
2007
08
23
74
87
http://www.gsjournal.ir/article_58217_8b3e4c5748bb79c7381f51cdb196ee8e.pdf
فصلنامه علمی علوم زمین
علوم زمین
1023-7429
1023-7429
1386
16
64
بررسی امکان بهکارگیری شبکههای عصبی مصنوعی در مدلسازی وارون دو بعدی ترکیبی دادههای دو مد قطبش روش مگنتوتلوریک
علی
مرادزاده
فاطمه
طهماسبی
محمد مهدی
فاتح
روش مگنتوتلوریک یکی از روشهای الکترومغناطیس با چشمه طبیعی است که برای کسب اطلاعات الکتریکی از ساختارهای زیرزمینی استفاده میشود. کاربرد این روش، بیشتر برای اکتشاف منابع زمینگرمایی، نفت و ذخایر معدنی است. با توجه به اینکه دادههای اندازهگیری شده در روش مذکور حجیم و دارای ساختاری پیچیده هستند، از این رو مدلسازی وارون دادههای حاصل نسبت به دیگر روشهای الکتریکی مشکلتر و در بعضی از موارد ناممکن است. هدف این مقاله، بر این است که قابلیتهای شبکههای عصبی مصنوعی برای مدلسازی وارون ترکیبی دادههای فاز و مقاومت ویژه دو مد قطبش این روش مورد بررسی قرار گیرد. به منظور نیل به این هدف از شبکة پرسپترون چند لایه با قانون فراگیری پس انتشار خطا استفاده شد. برای آموزش و طراحی شبکه مناسب، چندین مدل مصنــــــوعی در گروه مورد نظر ساخته شــــــد و سپس با مدلسازی مستقیـــــم دادههای مقـــــاومت ویژه و فاز آنها برای دو مــــــد قطبش الکتریکی عرضی : Transverse Electric) TE) و مغناطیس عرضی: Transverse Magnetic) TM) در چندین بسامد تولید شد. پس از بررسیهای جامع، یک شبکة پرسپترون سه لایه با ساختار 9-9-396 طراحی شد و از آن برای مدلسازی دو بعدی استفاده شد. بررسی نتایج به دست آمده نشان میدهد که شبکه طراحی شده از دقت قابل قبولی برای مدلسازی دادههای مگنتوتلوریک برخوردار است، به گونهای که برای یکی از مدلهای آزمایشی، مقدار میانگین خطای نسبی در نبــــــــود نوفه (Noise) 9/3 درصد و در حضور 5 درصد نوفه 9/6 درصد است، که این امر حاکی از دقت خوب شبکه در برآورد پارامترهای مدل زیرزمینی است. همچنین نتایج مدلسازی شبکه برای یک مجموعه دادههای صحرایی و مقایسة آن با نتایج یکی دیگر از روشهای معمول مدلسازی وارون نشان میدهد که مدلها و پارامترهای به دست آمده توسط دو روش فوق، از شباهت و همخوانی خوبی برخوردار هستند که این مطلب گویای توانمندی شبکه طراحی شده برای مدلسازی دادههای مورد نظر است.
روش مگنتوتلوریک
مدلسازی وارون ترکیبی
شبکه عصبی مصنوعی
مدهای قطبش الکتریکی عرضی و مغناطیس عرضی
دادههای فاز و مقاومت ویژه
2007
08
23
88
101
http://www.gsjournal.ir/article_58218_431f6b87566a117c26c45f72e67b6675.pdf
فصلنامه علمی علوم زمین
علوم زمین
1023-7429
1023-7429
1386
16
64
تخمین بهینة عدم قطعیت در مسائل معکوس خطی
علی
غلامی
عبدالرحیم
جواهریان
مسائل معکوس به فراوانی در علوم تجربی ظاهر میشوند، که شامل استنباط اطلاعات در مورد سامانههای فیزیکی از دادههای اندازهگیری شدة غیر مستقیم و حاوی نوفه است. اطلاعات در مورد خطای موجود در دادهها، برای حل هر مسئله معکوسی ضروری است، در غیر این صورت بیان این مطلب که کدام مدل دادهها را بهخوبی پیشبینی میکند، ناممکن خواهد شد. در عمل، به ندرت تخمین مستقیمی از خطای موجود در دادهها در دست است. در این مقاله با ایجاد تعادل بین دادههای پیشبینی شده و ساختار دادهها یا مدل، مشخصات نوفه بر پایة مدل بهدست آمده برای یک مشاهدة منفرد از دادهها تخمین زده میشود. آنگاه مشخصات بهدست آمده برای ایجاد مجموعهای از مدلهای معقول به کار برده میشود. در اثر تداخل مجموعة بهدست آمده با مجموعة حاصل از اطلاعات اولیه در مورد پارامترهای مدل، مجموعة محدودتری از مدلها حاصل میشود که هم با دادهها و هم با اطلاعات اولیه موافق هستند. همچنین از این اطلاعات اولیه برای تعیین حدود انحراف مدل مورد استفاده قرار میشود. روشهای بیان شده بر روی دادههای مصنوعی نیمرخ لرزهای قائم نشان داده میشوند.
بازههای اطمینان
تحلیل خطا
معکوس سازی
منحنی L
2007
08
23
102
111
http://www.gsjournal.ir/article_58219_7af170a414f18fb96ab7dc63fed3a80d.pdf
فصلنامه علمی علوم زمین
علوم زمین
1023-7429
1023-7429
1386
16
64
تحلیل ساختاری گسل مشا در گستره شمال خاور تهران
ساره
بحیرائی
محمدرضا
عباسی
محمود
الماسیان
به طور عمده میتوان مهمترین عامل تکامل ساختاری البرز را وجود گسلهای رانده و معکوسی دانست که اغلب با روند کم و بیش خاوری- باختری در طول این رشتهکوه قرار گرفتهاند، یکی از این گسلهای اصلی، گسل مشا است. در این پژوهش گستره بین طول جغرافیایی تا بررسی می شود، که در برگیرنده بخش مرکزی- باختری گسل مشا است. با اندازهگیری 120 صفحه گسلی و خش لغزهای مربوطه در شمال خاور شهر تهران به کمک روش وارونسازی، جهتهای تنش بر روی گسلهای موجود مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت، دو جهت تنش بر روی گسل مشا در این منطقه شناسایی شد. یکی باعث پیدایش حرکت واژگون با مؤلفه راستالغز راستگرد و دیگری که جوانتر از اولی است، پدیدآورنده حرکت واژگون با مؤلفه راستالغز چپگرد می باشد. سامانه راستگرد، حاصل حرکت رو به شمال صفحه عربستان است که سن آن را به میوسن و به گمان پیش از آن نسبت دادهاند و سامانه چپگرد، ناشی از تحول ساختاری رشتهکوه البرز (دگرشکلی پیشرونده در البرز) است. نتایج حاصل، نشاندهنده بردار جا بهجایی روی سطح رانده مشا به صورت ترکیبی از حرکت شیب لغز معکوس تا رانده و امتداد لغز چپگرد است. برای تعیین سن نسبی رویدادهای مختلف زمین ساختی، سن هر کدام از روندهای تنش بیشینه به کمک روابط تقدم و تأخر صفحههای گسلی مشخص شد.
گسل مشا
روش معکوس سازی
دگرشکلی پیشرونده
گسل معکوس
گسل راستالغز
2007
08
23
112
125
http://www.gsjournal.ir/article_58220_d40a3c1bd82d686325b8c1f109eddef6.pdf
فصلنامه علمی علوم زمین
علوم زمین
1023-7429
1023-7429
1386
16
64
مطالعه روزنداران پلاژیک و زیستزونبندی سازند آب دراز
لیدا
بخشنده
سیدعلی
آقانباتی
فریده
کشانی
طیبه
محتاط
به منظور بازنگری سازند آبدراز در حوضه کپه داغ، مقطع تیپ این سازند مورد مطالعه چینهشناسی قرار گرفته است. سنگشناسی عمده این سازند، از شیل خاکستری مایل به آبی تشکیل شده و ستبرای آن 86/286 متر اندازهگیری شده است.
این سازند دارای امتداد N45W و شیب 80SW میباشد و مرز زیرین آن با سازند آیتامیر، همراه با ناپیوستگی و مرز بالایی آن با سازند آب تلخ به صورت همشیب و پیوسته است.
در این مطالعات 58 گونه روزنداران پلانکتون از26 جنس شناسایی و معرفی شده است. براساس روزنداران پلانکتون شناسایی شده، سن سازند آب دراز تورونین پیشین- کامپانین پیشین تعیین شده است.
فسیل روزنداران پلانکتون در این سازند بسیار بیشتر از روزنداران کفزی یافت میشود که این خود نشانگر محیط دریایی ژرف و شیب قاره است.
مطالعه روزنداران سازند آبدراز حاکی از وجود 7 زیستزون در برش مزدوران (کپهداغ) است که سن تورونین پیشین- کامپانین پیشین را برای این سازند نشان میدهند .
سازند آبدراز
ایران مرکزی
کپه داغ
تورونین پیشین
کامپانین پیشین
زیستزون
2007
08
23
126
135
http://www.gsjournal.ir/article_58221_5015afed4df07de0cdc41194bc27491a.pdf
فصلنامه علمی علوم زمین
علوم زمین
1023-7429
1023-7429
1386
16
64
بررسی تغییرات ژرفای موهو در البرز مرکزی
امیرهوشنگ
رجائی
محمد
مختاری
کیت
پریستلی
دنیس
هاتسفلد
در این تحقیق، با استفاده از امواج درونی رویدادهای دور لرزهای، ساختار پوسته و سنگکره در بخش مرکزی رشته کوههای البرز برای اولیـن بار به طور فراگیر و جامع بررسی و مطالعه شده است. منطقه مورد مطالعه، بسیار لرزهخیز و فعال با ساختار ژرفی پیچیده بوده و کلانشهر تهران در کوهپایههای جنوبی آن واقع شده است. هدف از این مطالعه، تعیین ژرفا و هندسه تغییرات موهو در زیر بخش مرکزی رشته کوههای البرز با دقت و میزان تفکیک بالا میباشد. با استفاده از دادههای برداشت شده، ساختار پوسته در منطقه و در زیر 26 ایستگاه باند پهن یک شبکه متراکم لرزه نگاری موقت، که برای یک دوره 4 تا 6 ماهه در سال 1382 نصب شده بود، تعیین گردید. نگاشت رویدادهای دورلرزهای ثبت شده، در ابتدا با روش تحلیل توابع گیرنده و سپس با هدف افزایش قابلیت اطمینان نتایج با روش تحلیل ادغام شده توابع گیرنده با دادههای پاشندگی سرعت گروه امواج ریلی مورد پردازش قرار گرفت. نتیجه این پژوهش بهصورت نیمرخهای ژرفی سرعت انتشار امواج برشی زیر هر یک از ایستگاهها ارائه گردید. نتایج حاصل از این تحقیق، بیانگر ستبرای پوستهای حدود 48 تا 50 کیلومتر در بخش شمالی بلوک ایران مرکزی قبل از شروع ارتفاعات البرز، ستبرای حدود 55 کیلومتر در بخش میانی البرز و همچنین حدود 44 کیلومتر در ساحل جنوبی دریای خزر است. این نتایج با مقادیر گزارش شده مطالعات دیگر برای پوسته که در بخشهای مختلف و به روشهای متفاوت انجام شده است، تفاوت داشته و نشانگر وجود ریشه برای رشته کوه البرز است.
پوسته
البرز
توابع گیرنده
موهو
پاشندگی
2007
08
23
136
147
http://www.gsjournal.ir/article_58230_65fdc278b9dbd8708fdf83ae2dce286e.pdf
فصلنامه علمی علوم زمین
علوم زمین
1023-7429
1023-7429
1386
16
64
برآورد توان هیدروکربن زایی سازندهای پابده و گورپی در چاههای A و B ، با استفاده از روش ∆LogR و شبکه عصبی در یکی از میدانهای نفتی جنوب باختری ایران
مهدی
پاریاب
سنگهای منشأ هیدروکربن به عنوان منبع تولید و استخراج هیدروکربن، همواره مورد توجه بوده و با آزمایشهای گوناگون، بررسی میشوند. در این مقاله نیز سعی شده از روشی با هزینه و زمان کمتر یکی از ویژگیهای آنها مطالعه گردد. به منظور تعیین توان هیدروکربنزایی سنگ منشأ هیدروکربن، در آزمایشگاه ژئوشیمی با استفاده از دستگاه Rock-Eval تعداد محدودی نمونه آزمایش شد و گازهای هیدروکربن متساعد شده از نمونهها در دمایC° 350 به عنوان توان حال حاضر تولید هیدروکربن از سنگ منشأ هیدروکربن تحت واحدmgHy/gr rock و یاKgHy/Ton rock در نظر گرفته شد. از آنجا که این نوع برآورد توان هیدروکربنزایی، زمان و هزینة نسبتاً بالایی دارد و در کل میدان یا بازة سازند اعمال نمیشود، در روشی که در این مطالعه استفاده گردیده، با کالیبره کردن اطلاعات حاصل از نمونهها که محدود به نقاط خاصی از چاهها بوده، میتوان در نقاط دیگر فاقد اطلاعات نمونه، نیز این ویژگی را تعیین کرد. پس از مشخص نمودن اطلاعاتی همانند S2،Tmax وTOC در آزمایشگاه به منظور برآورد توان هیدروکربنزایی(S2) در دو سازند پابده و گورپی، از روش LogR ∆ و برهمنهی نگارهای چاهنگاری مقاومت- صوتی، مقاومت- چگالی و مقاومت- نوترون، مقادیر TOC در دو سازند مذکور در چاههای A و B یکی از میدانهای نفتی در جنوب باختر ایران محاسبه گردید. سپس با تعمیم رابطهای که از مقایسه اطلاعات حاصل از مغزهها بین S2 و TOC در این دو چاه به دست آمد، در کل بازه سازندها مقدار S2 از این رابطه و مقادیر TOC حاصل از روش LogR ∆ محاسبه شد و توان این دو سازند در تولید هیدروکربن ارزیابی گردید. در نهایت نیز مقادیر به دست آمده در هر چاه توسط شبکه عصبی پیشخور با قابلیت آموزش برگشتپذیر طراحی شده توسط روش آزمون و خطا در نرمافزار Matlab، مورد بررسی قرار گرفته و نتایج مناسبی از شبکه به دست آمد.
سنگ منشأ
توان هیدروکربنزایی
کل کربن آلی
پیرولیز راک- اوال
Tmax
نگار مقاومت
نگار صوتی
نگار چگالی
نگار نوترون
شبکه عصبی پیشخور
آموزش برگشتپذیر
2007
08
23
148
157
http://www.gsjournal.ir/article_58231_cdf302a9bdc1488cb3bc5dd8f103bb80.pdf
فصلنامه علمی علوم زمین
علوم زمین
1023-7429
1023-7429
1386
16
64
معرفی دو گونه از ماکروفسیلهای گیاهی گروه بازدانگان (راستة بنتیتالها) برای نخستین بار از ایران
جواد
سعادت نژاد
بررسی و مطالعة ماکروفسیلهای گیاهی رسوبات ژوراسیک از سازند شمشک در منطقة اشکورات علیا، منجر به شناسایی دو گونة Ptilophyllum sahniiوPtilophyllum sakrigaliensis از شاخة سیکادوفیتها و راستة بنتیتالها برای نخستینبار از ایران شده است. بر اساس پخش چینهشناختی این دو گونه و ماکروفسیـــلهای گیاهی همراه این دو گونه از جمــــــله Todites williamsoni, Cladophlebis aktashensis, Nilssonia tenuinervis, Ptilophyllumcutchense,Klukia exilis, Klukia westii,Coniopteris hymenophylloides, Ptilophyllum acutifolium, Nilssonia harrisi,Nilssonia macrophylla, Pseudoctenis herriesiوElatides thomasi که در رســــوبات مذکور یافت شــــدهاند، سن لیـــــاس بالایی (توآرسین) _ باژوسین برای این سری از لایههای رسوبی پیشنهاد میشود.
ماکروفسیلهای گیاهی
سازند شمشک
اشکورات علیا
البرز مرکزی
بازدانگان
بنتیتالها
2007
08
23
158
165
http://www.gsjournal.ir/article_58232_a38f7bad522a401a09ae29f8608f82c1.pdf
فصلنامه علمی علوم زمین
علوم زمین
1023-7429
1023-7429
1386
16
64
بررسی تحولات ماگمایی در سنگهای آتشفشانی بازی کواترنری محور قروه- تکاب
سارا
ملکوتیان
شهروز
حقنظر
منصور
قربانی
محمد هاشم
امامی
دراین مقاله شواهد سنگنگاری، ژئوشیمیایی و ایزوتوپی آلایش پوستهای در سنگهای آتشفشانی بازی کواترنری محور قروه - تکاب ارائه میشود. این سنگها ترکیبی بین الیوین بازالت تا بازالت داشته و در نمودارهای ژئوشیمیایی در محدودة سری قلیایی قرار میگیرند. شواهدی چون حضور بیگانه سنگهای گنیسی، بیگانه بلورهای کوارتز با حاشیة واکنشی و وجود فنوبلاستهای بیوتیت در سنگهای بازی در منطقه مورد مطالعه، همچنین بالا بودن میزان پتاسیم و نسبت بالای ، غنی شدگی نسبی LREE به HREE، نسبت بالای و نسبت پایین در این سنگها، همگی حکایت از آلایش یافتن ماگمای بازالتی با سنگهای پوستة قارهای دارد.
ایزوتوپ استرانسیم
ایزوتوپ نئودیمیم
آلایش پوستهای
2007
08
23
166
178
http://www.gsjournal.ir/article_58267_822bde727e5f9f180b227a2b2a1d7eed.pdf
فصلنامه علمی علوم زمین
علوم زمین
1023-7429
1023-7429
1386
16
64
نقش زمینلرزه و رویدادهای تاریخی در ویرانی شهر شادیاخ
عباس
کنگی
علی
راستگو
فاطمه
ابراهیمی
ناهید
کنگی
شادیاخ که همواره یادآور مرکز فرماندهی شهر نیشابور بوده است، رویدادهای گوناگونی نظیر جنگ، زلزله و دیگر بلایای طبیعی را تحمل کرده است. آنچه که کاوشهای باستانشناسی اخیر نمایان کرده است، جایگاه درخشان علمی، فرهنگی و سیاسی این شهر بین قرن 9 تا 12 میباشد، که قریب به یقین تا سال 1205 میلادی ادامه داشته است. با این وجود، در اثر رویدادی غیر مترقبه شهر به طور کامل ویران شد. تاریخچه رویدادهای ویرانگر و نیز مدارک باستان شناسی که اخیراً به دست آمده دلالت بر آن دارد که نابودی شادیاخ نتیجه هجوم اقوام مغول بوده است.
شادیاخ
نیشابور
زمینلرزه
2007
08
23
179
185
http://www.gsjournal.ir/article_58268_aa6cdbf83eac61412484f04dd3ad6fe2.pdf