سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
بررسی دگرسانی و کانی سازی مس پورفیری در منطقه سوناجیل (خاور هریس– استان آذربایجان شرقی)
3
12
FA
قادر
حسینزاده
گروه زمینشناسی، دانشکده علوم طبیعی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
hosseinzadehgh@yahoo.com
علیاصغر
کلاگری
مرکز تحقیقات علوم پایه تبریز، تبریز، ایران
محسن
مؤید
orcid 0000-0002-7600
گروه زمینشناسی، دانشکده علوم طبیعی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
moayyed@tabrizu.ac.ir
بهزاد
حاجعلیلو
گروه زمین شناسی دانشگاه پیام نور تبریز، تبریز، ایران
محسن
مؤذن
گروه زمینشناسی، دانشکده علوم طبیعی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
moazzen@tabrizu.ac.ir
10.22071/gsj.2010.57312
منطقه سوناجیل در 17 کیلومتری خاور هریس در استان آذربایجان شرقی واقع شده است. واحدهای سنگشناختی اصلی در این منطقه از قدیم به جدید عبارتند از: تودههای آتشفشانی- آذرآواری ائوسن زیرین- میانی، استوک سوناجیل پورفیری به سن ائوسن بالایی- الیگوسن زیرین، توده گرانیتوییدی اینچه با ترکیب دیوریت، سینودیوریت تا گابرو به سن الیگوسن میانی- بالایی و توده آتشفشانی پلیو- کواترنری اکوزداغی. استوک سوناجیل پورفیری میزبان کانیسازی مس پورفیری بوده و ترکیب شیمیایی آن در حد میکروسینودیوریت تا میکروگابرودیوریت و تا حدی میکروگابرو و میکروگرانودیوریت با بافت چیره پورفیری و تا حد کمتری میکرولیتیک پورفیری میباشد. ماگمای مولد این توده، دارای سرشت شوشونیتی (تا کلسیمی - قلیایی با K بالا) بوده و جایگیری آن در یک کمان آتشفشانی پسبرخوردی صورت گرفته است. نسلهای مختلفی از رگچههای کوارتز نواری، کوارتز- سولفید، کوارتز- اکسید و سولفید در داخل توده پورفیری توسعه یافته و بافت استوکورک مشخصی را به نمایش گذاشتهاند. در اطراف توده پورفیری، رگههای حاوی کانیسازی سولفیدی قابل مشاهدهاند. 3 تیپ دگرسانی هیپوژن گرمابی شامل پتاسیمی، فیلیک و پروپیلیتیک در این توده حضور دارند. کانیهای هیپوژن اصلی در این توده عبارتند از پیریت، کالکوپیریت، بورنیت، تترائدریت، انارژیت، مولیبدنیت، مگنتیت و هماتیت که به صورت افشان و استوکورک (رگچهای و ریز رگچهای) حضور دارند. کانیهای اصلی سوپرژن در این توده نیز شامل هماتیت، گوتیت، مالاکیت، آزوریت، کالکوسیت، کوولیت و کانیهای رسی میباشند.
سوناجیل,مس پورفیری,کمان آتشفشانی پسبرخوردی,دگرسانی هیپوژن,دگرسانی پتاسیمی,دگرسانی سوپرژن
http://www.gsjournal.ir/article_57312.html
http://www.gsjournal.ir/article_57312_0a585543ea3bb3027e0a6038a28736c4.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
مدلسازی وارون دوبعدی غیرخطی دادههای گرانیسنجی منطقه مغان با استفاده از روش مارکوارت- لونبرگ
13
20
FA
علی
نجاتیکلاته
مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، تهران، ایران
nejati_ali@yahoo.com
وحید
ابراهیمزاده اردستانی
مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، تهران، ایران
ابراهیم
شاهین
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
سیدهانی
متولیعنبران
مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، تهران، ایران
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
شهاب
قمی
مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، تهران، ایران
مدیریت اکتشاف نفت، تهران، ایران
احسان
جوان
مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، تهران، ایران
10.22071/gsj.2010.57313
در این مقاله مدلسازی وارون غیرخطی دادههای گرانیسنجی برای تعیین هندسه سنگ بستر مورد نظر بوده است بهطوری که با کمترین اطلاعات اولیه زمینشناسی، بهترین ساختار نزدیک به واقعیت زمینشناسی را نتیجه دهد. در روش ارائه شده هندسه سنگ بستر با یک سری منشورهای کنار هم چیده شده تقریب زده میشود و در نهایت طول این منشورها، عمق سنگبستر را به دست میدهد. در الگوریتم تهیه شده، از یک روند تکرار غیرخطی برای شبیهسازی هندسه سنگ بستر استفاده میشود. در گام اول با استفاده از یک تقریب مناسب و با استفاده از روشهای استاندارد، مسئله غیرخطی به یک مسئله خطی تبدیل میشود. در گام دوم با استفاده از تمامی اطلاعات اولیه، مدل طراحی و به اصطلاح مدل متغیری(پارامتری) میشود. در گام بعدی یک مدل اولیه منطبق بر تمامی فرضیات ژئوفیزیکی و زمینشناسی پیشنهاد میشود و با استفاده از تجزیه عددی، ماتریسهای مشتقات جزئی برای مدل محاسبه میشود. روند وارونسازی بر مبنای روش مارکوارت- لونبرگ، در تکرارهای مختلف با توجه به میزان تطابق میان دادههای واقعی و محاسبهای، مدل اولیه را بهبود میبخشد. در این روند از خطیسازی مدل، توسط تجزیه عددی در نزدیکی مدل اولیه و محاسبه دوباره ماتریس مشتقات جزئی استفاده میشود تا بهترین تطابق میان دادههای اندازهگیری و محاسبهای ایجاد شود. به منظور نشان دادن قابلیت این روش، مدلسازی برای دادههای مصنوعی با نوفه و بدون نوفه صورت گرفتهاست. دادههای واقعی مورد استفاده، دادههای گرانیسنجی مربوط به ناحیه مغان است که نتایج حاصل با واقعیت زمینشناسی منطقه تطابق بسیار خوبی دارد.
گرانیسنجی,وارونسازی,سنگبستر,روش مارکوارت - لونبرگ
http://www.gsjournal.ir/article_57313.html
http://www.gsjournal.ir/article_57313_e2468838884ca1912984aec339825881.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
پترولوژی سنگهای آتشفشانی ائوسن خاور سنندج
21
26
FA
حسین
عزیزی
0000-0001-5686-4340
دانشگاه کردستان، سنندج، ایران.
azizi1345@gmail.com
افشین
اکبرپور
سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران.
afshinakbarpour@gmail.com
10.22071/gsj.2010.57314
سنگهای آتشفشانی با ترکیب عمدتاً آندزیتی در خاور سنندج بهصورت عدسیهای پراکنده در داخل رسوباتی که آنها را به ائوسن نسبت دادهاند رخنمون دارند. مشاهدات صحرایی در بسیاری از بخشها، وضعیت بین چینهای آنها را تأیید میکند. بررسی مقاطع نازک این سنگها نشان میدهد که بافت آنها پورفیری، گلومروپورفیری، میکرولیتی و میکرولیتی پورفیری است. شواهد بافتی مانند حضور ادخالهای شیشه در حاشیه و در داخل بسیاری از درشتبلورهای فلدسپار، تجزیه فلدسپارها و کانیهای مافیک به کانیهای آبدار، آمیختهشدن گدازهها با رسوبات آهکی نرم کف دریا و نیز خرد شدن بسیاری از درشتبلورها بر فعالیت آتشفشانی زیر دریایی و سرد شدن سریع این سنگها بر اثر برخورد با آب دریا دلالت دارد. مطالعات ژئوشیمی نشان میدهد که این سنگها در مقایسه با کندریتها، گوشته اولیه و بازالتهای کف اقیانوسی از عناصری مانندU, Pb, Th غنیشدگی و از TiوNb تهیشدگی نشان میدهند. گرچه عواملی مانند هضم سنگهای پوستهای، میتوانند در این تغییرات دخالت داشته باشند، اما به طور معمول چنین تغییراتی را متأثر از ماگماهای منشأ گرفته در بالای زون فرورانش میدانند. بنابراین، آتشفشانهایی که در این بخش از ایران، آنها را به ائوسن نسبت دادهاند، میتواند سرنوشتی همانند سنگهای آتشفشانی ائوسن در زون ارومیه - دختر داشته باشد.
سنندج,ائوسن,آتشفشانی,کلسیمی- قلیایی
http://www.gsjournal.ir/article_57314.html
http://www.gsjournal.ir/article_57314_135d6778d1974563f54b8a8985098b1e.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
اولویت بندی عوامل مؤثر بر زمین لغزش و تهیه نقشه خطر آن با استفاده از مدلهای ارزش اطلاعات و فرایند تحلیل سلسله مراتبی (مطالعه موردی: بخشی از حوزه آبخیز هراز)
27
32
FA
مجید
محمدی
دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی، مازندران، ایران.
حمید رضا
مرادی
دانشگاه تهران، دانشکده منابع طبیعی و کشاورزی، کرج، ایران.
morady5hr@yahoo.com
سادات
فیض نیا
دانشگاه تهران، دانشکده منابع طبیعی و کشاورزی، کرج، ایران.
حمید رضا
پورقاسمی
دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی، مازندران، ایران.
10.22071/gsj.2010.57315
تخریب و استفاده زیاد از منابع باعث ناپایداری دامنههای طبیعی شده است. بررسی ناپایداری دامنهها برای تهیه نقشههای پهنهبندی برای شناسایی مناطق مستعد زمینلغزش و همچنین شناسایی مکانهای امن برای توسعه زیستگاهها و سکونتگاههای جدید در آینده مورد توجه برنامهریزان قرار دارد. در ایران بویژه در نواحی شمالی و مسیر جاده هراز، به خاطر شرایط خاص آب و هوایی و فیزیوگرافی همواره در معرض خطر زمینلغزش قرار دارد. به منظور تهیه نقشه خطر زمینلغزش ابتدا با مطالعات میدانی نقشه پراکنش زمینلغزش حوزه و سپس نقشه عوامل مؤثر بر زمینلغزش تهیه شد. در مرحله بعد عوامل با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی اولویتبندی شده و هفت عامل به عنوان عوامل مؤثر انتخاب شد. سپس پهنهبندی خطر زمینلغزش در منطقه با استفاده از مدلهای ارزش اطلاعات و فرایند تحلیل سلسله مراتبی انجام گرفت. نتایج نشان داد که سازندهای شمشک و پادگانههای آبرفتی، فاصله 500 متری از جاده و 400 متری از آبراهه، سوی شیب باختری، شیب 50-15 درصد، ارتفاع 2100-1500 و کاربریهای مسکونی و باغ-کشاورزی بیشترین حساسیت را نسبت به زمینلغزش دارند.
زمینلغزش,نقشه خطر زمینلغزش,سامانه اطلاعات جغرافیایی,مدل ارزش اطلاعات,تحلیل سلسله مراتبی,هراز
http://www.gsjournal.ir/article_57315.html
http://www.gsjournal.ir/article_57315_1bdd305b4fc1dc3955485db0ad6c6d55.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
استفاده از شکستگیها در تفسیر ساختاری یک تاقدیس، مطالعه موردی: تاقدیس چناره، جنوب باختر ایران
33
44
FA
حسین
حاجیعلیبیگی
گروه زمینشناسی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
h-alibeigi@cc.sbu.ac.ir
سید احمد
علوی
گروه زمینشناسی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
جمشید
افتخار نژاد
سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
محمد
مختاری
0000-0001-5346-2709
پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله، تهران، ایران
mokhtari@iiees.ac.ir
محمد حسین
آدابی
گروه زمینشناسی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
10.22071/gsj.2010.57318
تاقدیس چناره جنوب پهنه لرستان و در شمال پهنه فروبار دزفول، در کمربند چین خورده- رانده زاگرس قرار دارد. در این مقاله ایجاد و توسعه شکستگیها در این تاقدیس مورد بررسی قرار گرفته و از آنها برای تحلیل وضعیت جنبشی این تاقدیس استفاده شده است. نتایج حاصل از تعیین سن نسبی شکستگیها، نوع (انبساطی یا برشی بودن) آنها و موقعیت ساختاری شکستگیها و مقایسه و تلفیق این نتایج با دیگر اطلاعات به دست آمده از جمله اطلاعات حاصل از مقاطع عرضی زمینشناسی ساختمانی رسم شده از تاقدیس، این امکان را فراهم ساخت تا دربارة وضعیت جنبشی این تاقدیس نظراتی ارائه شود: الگوی شکستگیهای این تاقدیس بر اساس اندازهگیریهای صحرایی انجام شده بر روی سازند آسماری، به صورت شش گروه شکستگی اصلی دستهبندی شده است. شکستگی گروه اول (A) با میانگین امتداد <sup>◦</sup>68 به عنوان شکستگیهای پیش از فرایند چینخوردگی در نظر گرفته شدهاند. شکستگیهای گروه دوم (B) با میانگین امتداد <sup>◦</sup>30 از نوع شکستگیهای کششی عمود بر راستای محور چین پیشنهاد شدهاند. تراکم کم این گروه در یال جلویی را میتوان به آشفتگی میدان تنش ناشی از لغزش تاقدیس بر روی گسل راندگی مدفون بالارود نسبت داد. سومین گروه شکستگیها (C) با میانگین امتداد <sup>◦</sup>110 از نوع شکستگیهای انبساطی بوده و عمود بر راستای فشارش و قبل و در حین رشد چین و به موازات محور آن در هر دو یال شکل گرفتهاند. شکستگیهای گروه چهارم (D) با امتداد <sup>◦</sup>10 و <sup>◦</sup>70 از نوع شکستگیهای مزدوج (Conjugate) بهشمار رفته و در طی مراحل چینخوردگی و بعد از گروه C در هر دو یال تشکیل شدهاند. پنجمین گروه شکستگیها (E) با میانگین امتداد <sup>◦</sup>140 و <sup>◦</sup>80 از نوع شکستگیهای مزدوج بوده و جزء آخرین شکستگیهای رخ داده در مراحل چینخوردگی بهشمار میروند. ششمین گروه شکستگیها (F) شامل شکستگیهایی با میانگین امتداد <sup>◦</sup>55 هستند. این شکستگیها در واقع همان شکستگیهای گروه A بوده که بعداً دچار فعالیت دوباره شده و برخی از آنها درههای ژرف و طویلی را ایجاد کردهاند. تاقدیس چناره با تمایل (Vergence) به سوی جنوب باختر یک تاقدیس نامتقارن است. این تاقدیس از انواع چینهای غیراستوانهای با میل محور به سوی جنوب خاور، و متأثر از عملکرد گسل راندگی مدفون بالارود است. اندازه گیری <br /> پارامترهای مربوط به یک سطح چینخورده، تاقدیس را به عنوان یک چین باز، نیمه زاویهدار،گسترده، غیرهارمونیک و پیچیده معرفی کرده و آن را در رده 1C <br /> (Ramsay & Huber (1987 قرار میدهد. اتصال دو تاقدیس اولیه مفروض، به یکدیگر منجر به Z شکل شدن منطقه لولای تاقدیس امروزی شده است.
بالارود,شکستگی,چناره,زاگرس
http://www.gsjournal.ir/article_57318.html
http://www.gsjournal.ir/article_57318_6a687e337036d2a62c3fafed09527c0a.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
تغییرات ژرفای موهو و نسبت/VS VP در شمال باختری زاگرس (منطقه کرمانشاه) با استفاده ازتوابع گیرنده دورلرز
45
50
FA
نرگس
افسری
دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران.
فروغ
صدودی
مؤسسه تحقیقاتی علومزمین پتسدام، پتسدام، آلمان.
محمد رضا
قیطانچی
دانشگاه تهران، مؤسسه ژئوفیزیک، تهران، ایران.
mrghchee@ut.ac.ir
ایوب
کاویانی
مرکز تحصیلات تکمیلی علومپایه زنجان، دانشکده ژئوفیزیک، زنجان، ایران.
10.22071/gsj.2010.57319
مشخص کردن جزئیات پوسته و گوشته بالایی یکی از اهداف مهم مطالعات ژئوفیزیکی است. شکل امواج حجمی دورلرز به طورگسترده برای استخراج ساختار پوسته وگوشته بالایی به کار میرود. در این مقاله برای استخراج تغییرات ژرفای موهو و نسبت Vp/ Vs در زیر شبکه کرمانشاه که در شمال باختر زاگرس قرار دارد از روش تابع گیرنده دورلرز استفاده شده است. به همین منظور از زمینلرزههایی که توسط پنج ایستگاه لرزهای کوتاه دوره سه مؤلفهای در فاصله رومرکز ˚95 > D>˚ 30 از مرکز شبکه و بزرگای 5/5 ≤ m<sub>b</sub> از اواخر سال2003 تا 2007 میلادی ثبت شدهاند، استفاده شده است. در این روش ژرفای موهو با استفاده از تأخیر زمانی بین موج P برخوردی به زیر ایستگاه و موج تبدیل یافته P به S از موهو بهدست میآید. ژرفای محاسبه شده به ساختار سرعتی موج P حساس نیست ولی به شدت به ساختارسرعتی موج S حساس است. برای کاهش این حساسیت میتوان از فازهای بازتاب یافته چندگانه مانند PpPs و PpSs + PsPs استفاده نمود. در این مقاله از روش Zhu & Kanamori (2000) استفاده شد. در این روش به دنبال H و Vp/Vs ای هستیم که به ازای آنها برانبارش دامنههای فاز تبدیل یافته و بازتابهای چندگانه در زمان رسیدهای پیشبینی شده به بیشینه مقدار خود برسد. همچنین میتوان با برانبارش توابع گیرنده به دست آمده از مسافتها و جهات مختلف، اثرات تغییر ساختار جانبی را کم کرده و میانگین ژرفای موهو و نسبت Vp/Vs را بهطور همزمان در پوسته بهدست آورد. با اعمال این روش ژرفای موهو برای منطقه کرمانشاه به طور متوسط 42 کیلومتر بهدست آمد. کمترین ستبرای پوسته 36 کیلومتر در زیر ایستگاه دهرش و بیشترین ستبرای پوسته 5/51 کیلومتر در زیر ایستگاه ویس است. نسبت Vp/ Vs نیز به طور متوسط 76/1 بهدست آمد. همچنین مشاهده شد که از باختر به سمت خاور( از دهرش تا ویس) ژرفای موهو افزایش مییابد و دوباره به سمت کماسی کاهش ژرفا وجود دارد.
موهو,تابع گیرنده امواج دورلرز,برانبارش,زاگرس
http://www.gsjournal.ir/article_57319.html
http://www.gsjournal.ir/article_57319_63dd19d87b44d40e317a6f6ffa6130c8.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
کاربرد نشانگر های ساختمانی در اکتشاف و توسعه هیدروکربنی یک پهنه تداخلی
51
56
FA
علی
ارزانی
Geophysical Division, Bureau of Geology, NISOC, Ahvaz, Iran
ali_arzani@yahoo.com
سید احمد
علوی
دانشگاه شهیدبهشتی، دانشکده علوم زمین، گروه زمینشناسی، تهران، ایران.
محمود
پولاد زاده
گروه ژئوفیزیک، اداره کل زمینشناسی گسترشی، شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب، اهواز، ایران.
علی رضا
گلالزاده
گروه ژئوفیزیک، اداره کل زمینشناسی گسترشی، شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب، اهواز، ایران.
ضرغام
مهدیپور
گروه ژئوفیزیک، اداره کل زمین شناسی گسترشی، شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب، اهواز، ایران.
10.22071/gsj.2010.57320
محدوده مطالعه شده، بین دو رژیم ساختمانی زاگرسی و عربی واقع شده و مطالعه لرزهای سه بعدی جامعی بر روی آن انجام شد. بخشی از این مطالعه، استخراج نشانگرهای لرزهای ساختمانی (Structural Seismic Attributes) از جمله First & Second Derivative Maps، Azimuth Maps، Variance Cube و Inversion است. در نهایت، استفاده از این نشانگــرها، پــدیــدههای ساختــمانـی تداخــلی همچـون Superimposed Folding و حـــوضه ســاخــتمـانی (Structural Basin) را در پایانه شمــال باختــری چینخـوردگی (Folding NW Termination) نمایان ساخته است. بنابراین به نظر میرسد در محدوده مورد مطالعه ساختمانهای عربی و زاگرسی تداخل کرده و یک پهنه دوباره چینخورده (Refolding Belt) ملایم را تشکیل دادهاند. مطالعات تکمیلی ژئوفیزیک مخزن پتانسیل مخزنی نسبی خوبی را در موقعیت ساختمانی جدید نشان میدهند.
نشانگرهای لرزهای,مشتق اول و دوم جهتدار,مکعب واریانس,وارونسازی,الگوهای تداخلی,اکتشافات هیدروکربنی,زاگرس,ایران
http://www.gsjournal.ir/article_57320.html
http://www.gsjournal.ir/article_57320_97d4ba0283f110382a67a60f1243de56.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
ویژگیهای رسوبشناسی و منشأ نهشتههای دریاچه ارومیه درحاشیه بزرگراه شهید کلانتری
57
68
FA
عبدالحسین
امینی
پردیس علوم، دانشکده زمینشناسی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
ahamini@khayam.ut.ac.ir
مجید
شاهحسینی
پردیس علوم، دانشکده زمینشناسی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
علی
محمدی
پردیس علوم، دانشکده زمینشناسی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
مصطفی
شهرابی
سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
shahrabi_mosi@yahoo.com
10.22071/gsj.2010.57321
در این مقاله ویژگیهای رسوبشناسی مغزههای تهیه شده از ٤ گمانه در مجموع به ستبرای ٣٤٠ متر و رسوبات سطحی از بستر دریاچه ارومیه در حاشیه بزرگراه شهید کلانتری مورد بررسی قرارگرفتهاند. به منظور تعیین نقش فرایندهای اصلی در رسوبگذاری با تکیه بر ویژگیهای کانیشناسی و بافتی، نسبت اجزای آواری به اجزای شیمیایی و بیولوژیکی در نمونهها مشخص شده است. به منظور تعیین منشأ اجزای آواری، ترکیب کانیشناسی و ویژگیهای بافتی آنها با انواع به دست آمده از بار معلق رودخانههای تغذیهکننده دریاچه مقایسه شده است. به منظور تجزیه و تحلیل تغییرات به وجود آمده در دریاچه در طول زمان، ویژگیهای رسوبشناسی تراسهای آبرفتی حاشیه دریاچه نیز مورد بررسی قرار گرفتهاند. بررسیحاضر نشان میدهد که بین ٢٥ تا ٤٠ درصد اجزای سازنده رسوبات توسط جریانهای مختلف در دریاچه (آبی، بادی) به محل رسوبگذاری حمل شدهاند (آواری) و ٦٠ تا ٧٥ درصد رسوبات شیمیایی یا بیوشیمیایی هستند. مطالعه حاضر نشان میدهد که گسترش ذرات شیمیایی به طور عمده در دورههای تراز پایین آب و شرایطی که دریاچه به ندرت از خشکی تغذیه میشده صورت پذیرفته است. گسترش رسوبات بیولوژیکی به طور عمده توسط موجودات جانوری و گیاهی موجود در دریاچه و در بازههای زمانی صورت گرفته که شرایط برای تشکیل ذرات شیمیایی فراهم نبوده یا در کمترین مقدار بوده است (بالا بودن نسبی سطح آب). منشأ ذرات آواری به رودخانههای تغذیه کننده دریاچه نسبت داده شده است که به صورت بار بستر و بار معلق به محل رسوبگذاری حمل شدهاند. بر اساس طرح پراکنش و ویژگیهای اصلی ذرات آواری مورد مطالعه، رودخانههای تغذیه کننده دریاچه (به عنوان عوامل اصلی تأمین کننده این ذرات) به سه گروه (بسیارمؤثر، با تأثیر متوسط، و تأثیر ناچیز) تقسیم شدهاند. این مطالعه افزونبر پذیرش نقش غیرقابل انکار دایکهای احداثی در تغییر سامانه رسوبگذاری به اولویتدهی به نقش فرایندهای شیمیایی و بیولوژیکی در هرگونه برنامهریزی احتمالی در کنترل تجمع رسوبات در حاشیه بزرگراه تأکید دارد.
دریاچه ارومیه,رسوبشناسی,بررسی منشأ رسوبات,رسوبات دریاچهای
http://www.gsjournal.ir/article_57321.html
http://www.gsjournal.ir/article_57321_e796da017e4b2d5ec3f15bb9fedb3e34.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
بررسی ویژگیهای زمین شناسی محیطی و نقش آنها در وقوع زمینلغزشهای اطراف سد لتیان
69
76
FA
محمود
فاطمی عقدا
دانشگاه تربیت معلم تهران، تهران، ایران.
مهدی
رهبر
شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب، اهواز، ایران.
محسن
معجزی
شرکت مهندسی قدس نیرو، تهران، ایران.
غلامرضا
اسدالله فردی
دانشگاه تربیت معلم تهران، تهران، ایران.
10.22071/gsj.2010.57322
زمینلغزشها همه ساله خسارات جانی و مالی فراوانی را در سراسر جهان برجای میگذارند، به منظور جلوگیری از خسارات و خطرات ناشی از لغزش میبایست علل رویداد آن را شناخت و این شناخت فقط با بررسی کامل وضعیت زمینشناسی منطقه و مطالعه لغزشهای پیشین اعم از جهانی و محلی امکانپذیر است. در این تحقیق، علاوه بر تعیین ویژگیهای سنگشناسی، زمینشناسی، ریختشناسی و زمینساختی ناحیه اطراف سد، عوامل تأثیرگذار در وقوع زمین لغزشهای منطقه بررسی شده است. بهطور کلی در تکیهگاهها علت وقوع زمینلغزشها را میتوان وجود سنگشناسی سست، ناپیوستگیهای متعدد و شیب توپوگرافی بالا دانست. در حالی که زمینلغزشهای اطراف دریاچه علاوه بر عوامل یاد شده، متأثر از افزایش فشار آب منفذی و تغییر تراز سطح آب دریاچه سد است. در پایان نیز نقش و اهمیت این پدیده برای سد و منطقه تشریح شده است.
زمینلغزش,سدلتیان,زمینساخت,ریختشناسی,فشار آب منفذی
http://www.gsjournal.ir/article_57322.html
http://www.gsjournal.ir/article_57322_2d8570949f8dbfdb7ee8c4d79ab8ea0e.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
تحلیل هندسی و جنبشی گسلخوردگی عادی جوان در جنوب خاور تبریز
77
84
FA
محمد
محجل
گروه زمینشناسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
kafshdooz2000@yahoo.com
اکرم
چُل گلی
گروه زمینشناسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
10.22071/gsj.2010.57323
در جنوب خاور تبریز، رسوبات جوان افقی پلیوسن- کواترنری، آتشفشانی-آواری سهند توسط انبوهی از گسلهای عادی بریده و جابهجا شدهاند. گسلهای عادی در طول دوره فعالیت خود باعث لغزش لایهها در امتداد صفحههای گسلی و چرخش آنها شدهاند. این گسلها شامل انواع گسلهای عادی همساز و ناهمساز با ساختارهای فرابوم و فروبوم، دوبلکس گسلی و ساختارهای مرتبط با گسلخوردگی عادی مانند چینهای کشان گسلی و ساختار تاقدیسهای فرادیوارهای (role over anticlines) هستند. راستای امتداد چیره N-S گسلهای عادی در خاور منطقه مورد مطالعه به تدریج به طرف باختر به راستای ENE- WSW تغییر مییابد. برخی از صفحههای گسلی با شیب زیاد و نزدیک به قائم به وجود آمدهاند به طوری که در اثر کشش زمینساختی، بخشهایی رها شده و پایین افتاده است. تغییر شیب صفحههای گسلی به دلیل تغییر سختی لایههای گسلخورده به وجود آمده و چرخش در سامانه گسلخوردگی عادی باعث خم شدن لایههای افقی بسیار جوان شده و در این چرخش، گسلهای نوبت بعد وگوههای پایین افتاده جدید، محدود به گسلهای عادی نزدیک به قائم، گسلهای عادی پیشین را بریدهاند. در محل برخی از صفحات گسلی، فضاهای قائم در اندازههای مختلف ایجاد شده که با نهشتههای لایههای بالایی پر شدهاند. مشاهده این شواهد و چند مرحلهای بودن گسلها نشان میدهد که فعالیت زمینساخت کششی در منطقه، همزمان با رسوبگذاری نهشتههای پلیوسن- کواترنری عمل کرده است. با توجه به برداشتهای انجام شده، به وجود آمدن این گسلها، تأثیر نیروهای زمینساخت کششی در مقیاس محلی و در ارتباط با حوضه کششی ایجاد شده در releasing zone در اثر حرکت راستالغز راستبر گسل تبریز ارزیابی میشود.
گسل تبریز,سامانه گسلهای عادی,کشش همزمان با رسوبگذاری,رسوبات پلیوسن- کواترنری,کشش محلی
http://www.gsjournal.ir/article_57323.html
http://www.gsjournal.ir/article_57323_783ddaa393106d819eb965350877a803.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
بررسی ریز بقایای کوسههای (کوندریکتین) فامنین بالایی سازند جیرود، البرز مرکزی
85
90
FA
مهین
محمدی
دانشگاه پیام نور، سازمان مرکزی، تهران، ایران
mahin_mohamadi@yahoo.com
مهدی
یزدی
گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
yazdimehdi@yahoo.com
10.22071/gsj.2010.57324
در میان زیای میکروسکوپی موجود در لایههای آهکی سازند جیرود در البرز مرکزی، بقایای میکروسکوپی ارزشمندی از کوسههای غضروفی (کوندریکتین) یافت شده است. این قطعهها شامل دندانها، اندام تنفسی و فلسها است که در این بررسی مطالعه شده است. در این مطالعه گونهها و جنسهایی از خانوادههای Phoebodontidae , Protacrodontoidae ، Hybodontoidae و Ctenacathoidaeشناسایی شده است. سازند جیرود تناوبی از رخسارههای آواری و کربناتی همراه با یک یا دو واحد بازالتی است که در البرز مرکزی گسترش وسیعی دارد. سن این سازند دونین بالایی/کربنیفر زیرین گزارش شده است و نام آن از برش الگوی آن در دهکده جیرود در شمال تهران گرفته شده است. نهشتههای دونین بالایی/کربنیفر زیرین در سراسر البرز و ایران مرکزی گسترش دارد. مطالعه کوندریکتینهای دونین بالایی در نواحی خاور ایران و ایران مرکزی و مشابهت کوندریکتینهای این نواحی و سازند جیرود، ارتباط حوضهای این نواحی را در دونین بالایی تأیید میکند. همچنین تطابق کوندریکتینهای فامنین خاور ایران و ایران مرکزی با زیای مشابه در مراکش و الجزایر ارتباط حوضهای این سرزمینها در این زمان را تأیید میکند. مطالعات جغرافیای دیرین حاکی از آن است که این سرزمینها در نواحی کم ژرفای شمال گندوانا قرار داشتهاند. همراهی این زیا با فسیل کنودونت شاخص فامنین بالایی (<em>Expansa</em> zone)، تعلق این رسوبات را به این زمان تأیید میکند.
البرز مرکزی,کوندریکتین,سازند جیرود,فامنین,سرزمین گندوانا,کنودونت,Expansa zone
http://www.gsjournal.ir/article_57324.html
http://www.gsjournal.ir/article_57324_c38988a1d8a61c5f008b6cf45e1a9433.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
رهیافتی ژئوشیمیایی و زمینآماری برای منشأ نهشتههای بوکسیت سرفاریاب، استان کهکیلویه و بویراحمد، جنوب باختر ایران
91
98
FA
فرهاد
احیا
گروه زمینشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بهبهان، بهبهان، ایران
ehya.farhad@gmail.com
محمد
لطفی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال، تهران، ایران
mo_lotfi@iautnb.ac.ir
10.22071/gsj.2010.57325
نهشتههای بوکسیت سرفاریاب در فرورفتگیهای کارستی واقع در بالای سنگهای آهکی سازند سروک به سن سنومانین تا تورونین زیرین، که در زیر سنگهای آهکی سازند ایلام به سن سانتونین قرار میگیرند، رخ میدهند. به منظور تعیین منشأ احتمالی این نهشتهها، چند نمونه از سازند سروک، ترارزا و کانسنگ بوکسیت گردآوری و از نظر ژئوشیمیایی و زمین آماری تجزیه شدهاند. نمودارهای دادههای شیمیایی و ضرایب همبستگی نشان میدهند که عناصر Al، Ti، Zr، Nb، Cr و V در حین فرایند بوکسیتی شدن نامتحرک بودهاند. در نمودارهای پراکندگی عناصر Zr و TiO<sub>2</sub> در برابر Al<sub>2</sub>O<sub>3</sub>، خطوط رگرسیون از مبدأ میگذرند و ترارزا در بین سازند سروک و بوکسیت قرار میگیرد. براساس این تحقیق، میتوان اظهار کرد که سنگ منشأ نهشتههای بوکسیت سرفاریاب، سازند سروک بوده و ترارزا یک محصول حدواسط در تبدیل سنگ آهک به بوکسیت است. در نتیجة بالاآمدگی پس از تورونین، سنگآهک سازند سروک در معرض هوازدگی کارستی قرار گرفته و لایهای از خردههای رسی در سطح آن انباشته و بهطور بخشی به بوکسیت تبدیل شده است. به دنبال فرونشینی، نهشتههای بوکسیت بهوسیله رسوبگذاری سنگهای آهکی سازند ایلام حفظ شده است. بالاآمدگی در زمان پلیوسن همراه با فرسایش بعدی، نهشتههای بوکسیت را در وضعیت کنونی ظاهر کرد.
بوکسیت,ژئوشیمی,زمینآمار,ترارزا,سازند سروک,سرفاریاب
http://www.gsjournal.ir/article_57325.html
http://www.gsjournal.ir/article_57325_b9c5f325e041a48cb01c67cf2eef4107.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
تحلیل هندسی، جنبشی و مراحل دگرریختی سنگهای دگرگونی پیرامون مشهد
99
106
FA
میثم
کوهپیما
پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
گروه زمینساخت، سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
meysam_koohpeyma@yahoo.com
محمدرضا
شیخالاسلامی
پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
گروه زمینساخت، سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
محمدرضا
قاسمی
پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
mrghassemi@yahoo.com
10.22071/gsj.2010.57339
سنگهای دگرگونی پیرامون مشهد در چندین مرحله دچار دگرگونی و دگرریختی شدهاند که در هر مرحله، کانیها و عناصر ساختاری خاصی تشکیل شدهاند. درجه دگرگونی در سنگهای پلیتی از رخساره شیست سبز تا رخساره آمفیبولیت است. در سنگهای منطقه، برگوارگیها بهطور کلی دارای شیب تند به سوی شمال خاور بوده و خطوارگیها، به طور عمده دارای میل متوسط و کم (کمتر از30 درجه) به سوی شمالباختر هستند. بررسی جنبشی ساختارهای نرم در مقیاسهای میکروسکوپی و رخنمون نشاندهنده اعمال برش از نوع راستالغز راستبر با مؤلفه معکوس از شمال باختر به سوی جنوبخاور در پهنههای برش است. مقایسه تحلیل جنبشی چینهای مزوسکوپی همزمان با دگرریختی، با سوهای برش بهدست آمده برای پهنههای برش نرم منطقه، نشان دهنده تقسیمشدگی کرنش در منطقه است. با توجه به بررسیهای صحرایی و مطالعات میکروسکوپی، سنگهای منطقه در دو مرحله دچار دگرریختی نرم شدهاند و در مرحلههای بعدی دگرریختی نرم- ترد و ترد بر آنها اثر کرده است. مراحل اول و دوم دگرریختی به صورت پیشرونده و پیوسته است که با اوج دگرگونی در منطقه همراه بودهاند. مرحله اصلی دگرگونی همزمان با کوهزایی سیمرین پیشین است.
برگوارگی,خطوارگی,دگرریختی نرم,پهنه برش,تقسیمشدگی کرنش
http://www.gsjournal.ir/article_57339.html
http://www.gsjournal.ir/article_57339_1b98c310f57ca43ab7367c7354e32034.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
معرفی رخداد کانه زایی تنگستن (مس) چینه سان- چینه کران در باختر ازنا، استان لرستان
107
120
FA
مریم
عبدی
بخش زمینشناسی دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
مجید
قادری
0000-0002-6156-7516
بخش زمینشناسی دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
mghaderi@modares.ac.ir
نعمتاله
رشیدنژاد
بخش زمینشناسی دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
ابراهیم
راستاد
بخش زمینشناسی دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
10.22071/gsj.2010.57341
رخداد معدنی تنگستن (مس) ازنا، در 2 کیلومتری باختر ازنا، در استان لرستان، واقع است. این منطقه در پهنه ساختاری سنندج- سیرجان، در زیرپهنه با دگرشکلی پیچیده واقع شده است. در منطقه ازنا، کانیسازی تنگستن (مس) بهصورت چینهسان و چینهکران، در سنگهای درونگیر متاریولیت میلونیتی و شیست نیمهپلیتی، در توالی آتشفشان- رسوبی تریاسپسین، رخ داده است. در این توالی سنگهای متاریوداسیت، آمفیبولیت (متاولکانیک بازی)، شیستسیاه، متاریولیت و شیستپلیتی، حضور دارند و نسبت حجمی سنگ آتشفشانی به سنگرسوبی، بیشتر است. کانههای شیلیت، ولفرامیت، پیریت و کالکوپیریت، دارای بافتهای ادخال (افق متاریولیتی)، لامینه (؟)، دانهپراکنده، کلوفورم، نواری، جانشینی و پرکننده فضاهای خالی هستند. کانیزایی در چند نسل مختلف مشاهده میشود که بر اثر وقایع دگرگونی ناحیهای (رخساره شیستسبز بالایی- آمفیبولیت)، چینخوردگی و میلونیتیشدن پهنه برشی (شکلپذیر) و شکستگیهای حاصل از دگرشکلی شکنا، تمرکز یافته است. در این رخداد معدنی، فرایندهای دگرگونی و دگرشکلی، تشخیص distal وproximal بودن کانهزایی را با مشکل مواجه کردهاند. اما بر اساس مقایسهای که بین کانهزایی تنگستن در ازنا و کانسارهای تیپیک تنگستنproximal در فلبرتال و آلپین وdistal در بروکنهیل و کلینرتال صورت گرفت، رخداد معدنی ازنا، شباهت بیشتری با کانسارهایproximal دارد.
تنگستن(مس),چینهسان,چینهکران,آتشفشانی- رسوبی,تریاس پسین,ولفرامیت,شیلیت,ازنا,لرستان
http://www.gsjournal.ir/article_57341.html
http://www.gsjournal.ir/article_57341_c13f254157572b254b5e9cd96314a6b1.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
بازوپایان و کنودونتهای سازند مبارک (کربنیفر پیشین) در برش کلاریز شمال دامغان
121
130
FA
حسین
غلامعلیان
0000-0002-1752-6872
گروه زمینشناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه هرمزگان، بندرعباس، ایران.
hossein_gholamalian@yahoo.com
محمدرضا
کبریایی زاده
دانشگاه پیام نور مرکز دامغان، گروه زمینشناسی، دامغان، ایران
m.kebria_ee@hotmail.com
منصور
قربانی
دانشگاه هرمزگان، دانشکده علوم پایه، گروه زمینشناسی، بندرعباس، ایران
m-ghorbani@sbu.ac.ir
سید محمود
حسینی نژاد
دانشگاه علوم پایه دامغان، دانشکده علوم زمین، دامغان، ایران
mahmoodhoseininezhad@gmail.com
10.22071/gsj.2010.57343
بررسی بازوپایان و کنودونتهای سازند مبارک در برش کلاریز سن تورنزین پیشین تا ویزئن میانی را نشان میدهد. گونههایی نظیر <em>Bispathodus aculeatus aculeatus, Bi. stabilis, Spinocarinifera nigra</em>, <em>Shumardella</em> sp. سن تورنزین پیشین را برای قاعده برش نشان میدهند. همچنین سن بخش میانی با یافتهشدن گونههایی مانند <em>Tomiproductus</em><em>vaughani</em>,<em> Tomiopsis </em>sp., <em>Polygnathus flabellus, P. rostratus, P. longiposticus, Clydagnathus cavusformis</em> برابر تورنزین میانی- پسین است. بخش بالایی نیز بر اساس وجود گونههایی مانند <em>Marginatia kinghirica</em> و <em>Buxtonia </em>cf.<em> praejuresanensis</em> سنی برابر ویزئن پیشین- میانی دارد. بر اساس پراکندگی گونههای بازوپا و کنودونت، سه زیستزون محلی در ستون چینهنگاری شناسایی شده است. زیستزون 1 (تورنزین پیشین): این زون با اجتماع گونههای شاخص زیر شناخته میشود: <em>Spinocarinifera nigra</em>, <em>Rossirhynchus adamantinus, Shumardella</em> sp., <em>Cleiothyridina transversa, Bispathodus aculeatus aculeatus, Bi. stabilis, Polygnathus communis communis, P.</em> <em>inornatus</em> . زیستزون 2 (تورنزین میانی- پسین):<em>Tomiproductus vaughani</em>,<em> Tomiproductus elegantulus, Tomiopsis </em>sp., <em>Scabricosta </em>sp., <em>Tylothyris planimedia,</em> S<em>yringothyris altaica, Leptagonia analoga, Leptagonia </em>cf. <em>regularis, Ripidomella michelini, Athyris hibernica, Spirifer missouriensis, Schelwienella </em>sp.<em>, Leptagonia </em>cf.<em> regularis, Torynifer </em>sp., <em>Polygnathus flabellus, P. longiposticus, P. inornatus, P. </em>aff. <em>inornatus, P. rostratus, P.</em> sp<em>., P. communis communis, Bispathodus stabilis, Pseudopolygnathus primus, Clydagnathus cavusformis.</em><em> </em>زیسـتزون 3 (ویزئـن پیشیـن- مـیانـی): گـونـههـای شاخـص در ایـن زیسـتزون عبارتنـد از:<br /> <em>Buxtonia </em>cf.<em> praejuresanensis,</em> <em>Megachonetes </em>sp.,<em> Actinoconchus lamellosus, Orthotetes batesvillensis</em>, <em>Marginatia</em> cf. <em>kinghirica</em>, <em>Balakhonia</em>sp. سازند مبارک به صورت پیوسته روی سازند جیرود قرار گرفته است در حالی که با یک ناپیوستگی توسط سازند دورود پوشیده میشود و نشانگر نبود چینهای ویزئن پسین تا قزلین است که حاصل عملکرد فاز خشکیزایی هرسینین است.
کربنیفر پیشین,سازند مبارک,بازوپایان,کنودونتها
http://www.gsjournal.ir/article_57343.html
http://www.gsjournal.ir/article_57343_e791f147efa42b62b5f6531539a573e7.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
مطالعه ساختار پوسته شمال باختر ایران با استفاده از امواج تبدیل یافته دورلرز
131
136
FA
فتانه
تقیزاده فرهمند
دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران
fataneh_farahmand@yahoo.com
فروغ
صدودی
مؤسسه تحقیقاتی علوم زمین پتسدام، پتسدام، آلمان
محمدرضا
قیطانچی
مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، تهران، ایران
mrghchee@ut.ac.ir
ایوب
کاویانی
دانشکده ژئوفیزیک، مرکز تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان، زنجان، ایران
10.22071/gsj.2010.57344
تابع گیرنده ابزار مناسبی برای مطالعه ساختار پوسته و گوشته بالایی در هر منطقه است. در این مطالعه به کمک تحلیل تابع گیرنده P، با استفاده از زمان رسید تبدیل Ps در ناپیوستگی موهو و بازتابهای چندگانه آن ستبرای پوسته و نسبت Vp/Vs محاسبه شد. بهترین مقدار برای ستبرای پوسته و نسبت Vp/Vs زمانی به دست میآید که فاز تبدیلیPs و بازتابهای چندگانه پوسته ((PpPs ,PpSs+ PsPs به صورت همدوس بر انبارش شوند (, 2000 Zhu and Kanamori). برای این منظور دادههای بیش از 120 زمینلرزه دورلرز ثبت شده توسط 8 ایستگاه ثابت کوتاه دوره شبکه دورلرز تبریز در شمال باختر ایران از سال 2000 تا 2008 میلادی با بزرگای 5/5 M<sub>b</sub> ≥ و در فاصله رو مرکزی <sup>˚</sup>95 > r><sup>˚</sup>30 پردازش شد. ستبرای پوسته زیر ایستگاهها یکسان نبود وتغییر در ژرفای موهو در بازه 15/38 کیلومتر زیر خاوریترین ایستگاه شبکه، SHB تا 1 5/53 کیلومتر زیر باختریترین ایستگاه شبکه،SRB مشاهده شد. ستبرای پوسته در شمال باختر ایران از باختر به خاور افزایش یافته و با محاسبه مقطع دو بعدی ژرفا- مسافت به روش مهاجرت نتایج به دست آمده تأیید شد. مقدار نسبت Vp/Vs در منطقه متغیر بوده و از مقدار 03/0 73/1در زیر ایستگاه آذرشهر تا03/0 82/1 در زیر ایستگاه تبریز تغییر میکند.
توابع گیرنده,کوتاه دوره,ستبرای پوسته,دورلرز,ناپیوستگی موهو,نسبت Vp/Vs
http://www.gsjournal.ir/article_57344.html
http://www.gsjournal.ir/article_57344_c196ce3dab7de27df66f1d54fc9cb147.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
بررسی تأثیر سایندگی بر قابلیت حفاری سنگها
137
142
FA
محمد
عطایی
دانشگاه صنعتی شاهرود، دانشکده مهندسی معدن، نفت و ژئوفیزیک، شاهرود، ایران.
ataei@shahroodut.ac.ir
سید هادی
حسینی
دانشگاه صنعتی شاهرود، دانشکده مهندسی معدن، نفت و ژئوفیزیک، شاهرود، ایران.
10.22071/gsj.2010.57345
سایندگی به عنوان یکی از مهمترین پارامترهای مؤثر در قابلیت حفاری سنگها، سرعت حفاری در معادن را به شدت تحتتأثیر خود قرار میدهد. تا کنون چهار روش شناخته شده برای ارزیابی سایندگی سنگها ارائه شده است که از جمله آنها میتوان به روش شاخص سایندگی سنگ (RAI)، اندیس سایش سورشار (CAI)، فاکتور سایش شیمازک (F-abrasivity) و اندیس سایش سرمته (BWI) اشاره کرد. در این مقاله، سایندگی شش نوع سنگ معدن با استفاده از فاکتور سایش شیمازک و شاخص سایندگی سنگ مطالعه شده است. برای این منظور با استفاده از مقاطع نازک، میزان کوارتز محتوی و میانگین اندازه دانهها محاسبه شده است. همچنین میزان مقاومت فشاری و کششی (آزمون برزیلی) سنگها در آزمایشگاه تعیین شده است. برای تعیین قابلیت حفاری سنگها، کلیه نمونههای سنگی با استفاده از دستگاه حفاری ضربهای- دورانی چکش بالا مورد حفاری قرار گرفته و سرعت حفاری در آنها ثبت شده است. نتایج حاصل از آزمایشهای انجام شده، نشان میدهد با افزایش میزان فاکتور سایش شیمازک سرعت حفاری به صورت لگاریتمی و با افزایش میزان شاخص سایندگی سنگ سرعت حفاری به صورت نمایی کاهش مییابد.
حفاری,سایندگی,فاکتور سایش شیمازک
http://www.gsjournal.ir/article_57345.html
http://www.gsjournal.ir/article_57345_f413720b1a83f4657af7728661274645.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
معرفی روش حفاری جدید کوپراد (COPROD) و مقایسه این روش با دیگر روشهای حفاری تولیدی مرسوم در معادن روباز، با بررسی امکان کاربرد آن در معادن ایران
143
148
FA
محمد قاسم
آیت
وزارت صنایع و معادن، تهران، ایران
ayat_mg@yahoo.com
علی
مظفری
مرکز تحقیقات و تعلیمات حفاظت و بهداشت کار، وزارت کار و امور اجتماعی، تهران، ایران
10.22071/gsj.2010.57346
حفاری به عنوان بخش تفکیکناپذیر عملیات استخراجی در معادن به شمار میآید و تاکنون روش مناسبتری برای جایگزینی این عملیات پیدا نشده است. روشهای مختلفی برای حفاری در معادن روباز به کار میروند که از میان آنها روشهای متداول عبارتند از روشهای حفاری چرخشی و ضربهای شامل ضربهزن ته چال و ضربه زن خارج چال هستند. روش حفاری جدیدی که امروزه در معادن روباز کشورهای پیشرفته مورد استفاده قرار میگیرد روش حفاری کوپراد نام دارد. این روش برای حفاری در شرایط سخت زمینشناسی معادن روباز طراحی شده است و نوآوری این سیستم حفاری برای فائق آمدن بر مشکلات حفاری در شرایط خاص زمینشناسی ارائه شده است، شرایطی که زمین منطقه به دلیل تکتونیزه بودن مشکلات فنی و اجرایی در حفاری را سبب میشود. در این مقاله ضمن معرفی روش حفاری کوپراد و بررسی مزایا و معایب آن از بعد فنی و اقتصادی در مقایسه با سایر روشهای حفاری متداول در معادن روباز، امکان کاربری آن در معادن روباز تکتونیزه کشور مورد مطالعه قرار گرفته و همچنین نحوه انتخاب ماشینآلات مناسب حفاری با توجه به کاربری آن در معادن روباز کشورمان نیز مورد بررسی کامل قرار گرفته است.
روش حفاری,کوپراد,حفاری چرخشی,چکش بالای چال,چکش ته چال,شرایط زمینشناسی
http://www.gsjournal.ir/article_57346.html
http://www.gsjournal.ir/article_57346_a471e7e8b4e3a21712e4124ac81b0156.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
برآورد نرخ لغزش گسلهای پیرامون بم و کاربرد آن در ارزیابی خطر زمینلرزه
149
156
FA
مرتضی
طالبیان
پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
talebian@gsi.ir
سعید
هاشمی طباطبایی
مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن، وزارت مسکن و شهرسازی، تهران، ایران
htabatabaei@bhrc.ac.ir
مرتضی
فتاحی
موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، تهران، ایران
منوچهر
قرشی
0000-0002-1600-0350
پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
ghorashi_manouchehr@yahoo.com
علی
بیت الهی
مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن، وزارت مسکن و شهرسازی، تهران، ایران
beitollahi@bhrc.ac.ir
عباس
قلندر زاده
پردیس دانشکدههای فنی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
aghaland@ut.ac.ir
محمد علی
ریاحی
موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، تهران، ایران
10.22071/gsj.2010.57347
فلات ایران با قرارگیری بین دو صفحه عربی و اروپا-آسیا، سالانه حدود 22 میلیمتر کوتاهشدگی در راستای شمال- جنوب دارد. حدود 9 میلیمتر از این کوتاهشدگی سبب چینخوردگی و گسلخوردگی در زاگرس میشود و باقیمانده آن بهطور عمده در البرز و کپه داغ جای میگیرد. بلوک مرکزی ایران تغییر شکل اندکی دارد بنابراین، متناسب با میزان کوتاهشدگی در البرز و کپه داغ، با سرعت حدود 13 میلیمتر در سال به سوی شمال حرکت مینماید. در خاور ایران، بلوک صلب و پایدار افغانستان قرار دارد که حرکت چندانی نسبت به اوراسیا ندارد بنابراین حرکت به سوی شمال ایران مرکزی نسبت به بلوک افغانستان تنش برشی راستگردی را در خاور ایران ایجاد مینماید که به ترتیب حدود 8 و 5 میلیمتر در سال آن در راستای گسلهای خاور و باختر دشت لوت جای میگیرند. یکی از مشکلات برآورد خطر زمینلرزه در خاور ایران کمبود دادههای زمینلرزهای، ژئودتیک و ناشناخته بودن نرخ لغزش گسلها است. از این رو در این پژوهش سعی شده است تا به کمک دادههای موجود زمینشناسی و سنیابی مطلق شیوه توزیع حرکت راستالغز بر روی گسلهای این ناحیه تا حدودی برآورد شود. در ادامه با توجه به اهمیت گسل بم- براوات و گسل زمینلرزهای جنوب بم در برآورد خطر زمینلرزه در شهر بم این گسل به طور خاص مورد مطالعه قرار گرفته است. نمونهگیری از آبرفتهای برخاسته در اثر جنبش گسل بم- براوات در انتهای جنوبی این گسل، و تعیین سن مطلق آنها به روش لومینسانس نوری، نرخ برخاستگی حدود 5/0 میلیمتر در سال را برای این گسل مشخص مینماید. از آن جا که جنبش این گسل از نظر هندسی با گسل جنوب بم در ارتباط است، بنابراین به کمک این سنیابی نرخ لغزش راستالغز راستگرد گسل جنوب بم نیز حدود 2 میلیمتر در سال بر آورد میشود .
بم,زمینلرزه,ایران,نرخ لغزش,گسل
http://www.gsjournal.ir/article_57347.html
http://www.gsjournal.ir/article_57347_53542dd593eb525dea382a5b8f6c15c7.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
زیستچینهنگاری روزنبران نهشتههای سازند گورپی و سازند ایلام در خاور بندر کنگان و چاهایوان در خلیج فارس
157
162
FA
جهانبخش
دانشیان
0000-0001-5503-1216
دانشگاه تربیت معلم، دانشکده علوم، گروه زمینشناسی، تهران، ایران
daneshian@khu.ac.ir
داریوش
باغبانی
شرکت ملی نفت ایران، مدیریت اکتشاف، اداره سطح الارضی، تهران، ایران
خسرو
خسروتهرانی
دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، گروه زمینشناسی، تهران، ایران
لیلا
فضلی
دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، گروه زمینشناسی، تهران، ایران
10.22071/gsj.2010.57348
در این تحقیق، روزنبران نهشتههای سازندهای گورپی و ایلام در برش کوه عسلویه در خاور بندر کنگان و چاهایوان در خلیج فارس مورد بررسی قرار میگیرند. نهشتههای<br /> سازند ایلام در برش کوه عسلویه با ستبرای 30 متر و در چاه ایوان با ستبرای 68 متر از سنگآهک و سنگآهک دولومیتی تشکیل شدهاند. سازند ایلام در برش کوه عسلویه <br /> و چاهایوان در مرزهای زیرین و بالایی خود به صورت ناپیوسته بر روی سازند سروک و ناپیوسته در زیر سازند گورپی قرار دارد. سازند گورپی در برش کوه عسلویه با ستبرای<br /> 73 متر و در چاهایوان با ستبرای 56 متر از سنگآهک رسی و سنگآهک ماسهای و شیل و سنگآهک تشکیل شده است. سازند گورپی در برشهای مورد مطالعه در مرز <br /> زیرین به صورت ناپیوسته بر روی سازند ایلام و در مرز بالایی به صورت ناپیوسته در زیر سازند پابده قرار دارد. به طور کلی مطالعه روزنبران 70 نمونه برداشته شده از برش کوه <br /> عسلویه و چاهایوان منجر به شناسایی 13 جنس و 19 گونه از روزنبران پلانکتونیک و 12 جنس و 12 گونه از روزنبران بنتویک شد. بر اساس گسترش روزنبران پلانکتونیک و بنتونیک شاخص، سن سازند ایلام در برش کوه عسلویه و چاهایوان سانتونین تا کامپانین Santonian-Campainan)) و سن سازند گورپی در برش کوه عسلویه کامپانین تا ماستریشین (Campainan-Maastrichtian) و در چاهایوان ماستریشین تعیین شد. بررسی محتویات روزنبران در مقطع کوه عسلویه و مقایسه آن با زیستزونبندی (Caron (1985 منجر به تشخیص 4 زیستزون Globotruncanita elevata Zone Globotruncana ventricosa Zone , Globotruncana falsostuarti Zone , Gansserina gansseri Zone, شد. به علت نبود گونههای شاخص، زیستزون Globotruncana falsostuarti به جای دو زیستزون Globotruncanella havanenesis و Globotruncana aegyptiaca معرفی شد. در برش چاهایوان نیز 3 زیستزون Globotruncana falsostuarti Zone وGansserina gansseri Zone و Contustruncana contusa Zone معرفی شد. در چاهایوان و کوه عسلویــه زیستزون Abathomphalus mayaroensis Zone وجود نداشته و Contusutruncana contusa Zone در برش چــاهایوان به جای آن معرفی شــد. همچنین با مقایســه برشهای مــورد مطالعه با زیستزونبنـــدی (Wynd,1965) 4 زیســتزون در برش کوه عسلویـــه و چاهایوان مشخــص شــد که عبارتنـــد از: Globotruncanita elevata zone, Archaecyclus midorientalis-Pseudedomia sp. assemblage zone, Rotalia sp.22, algae assemblage zone, Globotruncanita stuarti-Pseudotextularia varians assemblage zone.
سازند ایلام,سازند گورپی,خلیج فارس,عسلویه,زیستچینهنگاری,روزنبران
http://www.gsjournal.ir/article_57348.html
http://www.gsjournal.ir/article_57348_db8773ee7ada5188e007357c8eaabff9.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
بررسی تحلیلی و آزمایشگاهی تأثیر المان های تسلیح در بهبود خواص ژئوتکنیکی خاک
163
168
FA
حسین
غیاثیان
دانشگاه علم و صنعت ایران، تهران، ایران.
سهیل
قره
دانشگاه پیام نور، مرکز مشهد، مشهد، ایران.
ghareh_soheil@iust.ac.ir
حسین
صالح زاده
دانشگاه علم و صنعت ایران، تهران، ایران.
رزا
رسولی
دانشگاه علم و صنعت ایران، تهران، ایران.
ایرج
رحمانی
پژوهشکده حمل و نقل وزارت راه و ترابری، تهران، ایران.
10.22071/gsj.2010.57351
استفاده از عناصر کمکی در بهسازی و اصلاح خواص مهندسی خاک از دیر باز مورد توجه بشر بوده است. امروزه کارایی و توانایی روش تسلیح خاک در ارائه راهکارهای عملی مناسب در پروژههای مختلف موجب شده تا این دانش به سرعت جای خود را در مهندسی ژئوتکنیک باز نماید. در راستای افزایش ظرفیت باربری خاک و کاهش نشستهای آن، سامانههای سلولی ژئوسینتتیکی (GCS) ابداع شده است، که این سامانهها متشکل از قاب، پوسته ژئوسینتتیکی و خاک هستند. در نوشتار حاضر، رفتار تحلیلی و آزمایشگاهی سامانههای سلولی ژئوسینتتیکی کوچک مقیاس بر روی نمونههای استوانهای پرشده از ماسه سواحل دریای خزر و به ارتفاع 5/10 و قطر 10 سانتیمتر در شرایط مسلح و غیرمسلح بررسی شده است. بررسیهای آزمایشگاهی در دستگاه سه محوری و در شرایط فشار همه جانبه خارجی صفر و بررسیهای تحلیلی با استفاده از نرم افزار اجزای محدود ABAQUS 6.7 انجام شده است. همچنین در این نوشتار، تأثیر مسلح کنندههای قائم و افقی، تعداد و آرایش آنها در افزایش ظرفیت باربری، کاهش نشست و تغییرشکلهای جانبی نمونه، مورد ارزیابی قرار گرفته است. همخوانی مناسبی بین نتایج بهدست آمده از بررسیهای تحلیلی و آزمایشگاهی وجود دارد و در همه موارد بررسیهای تحلیلی نتایج محافظهکارانهتری نسبت به نتایج بررسیهای آزمایشگاهی ارائه میدهد. افزون بر نتایج نشان میدهد المانهای تسلیح قائم نسبت به المانهای تسلیح افقی به میزان قابل توجهی سبب افزایش ظرفیت باربری و کاهش نشست سیستم سلولی ژئوسینتتیکی (GCS) میشوند، اما تغییر شکلهای جانبی نمونه در تسلیح افقی نسبت به تسلیح قائم کمتر است.
سامانه سلولی ژئوسینتتیکی(GCS),بهسازی خاک,تسلیح قائم و افقی,بررسیهای تحلیلی و آزمایشگاهی
http://www.gsjournal.ir/article_57351.html
http://www.gsjournal.ir/article_57351_e9177b6b7b099a46ca48985d0fcef77d.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
تفسیر تاریخچه رسوبگذاری سازند جهرم در ناحیه بوشهر بر مبنای روزنداران کفزی و ایزوتوپ استرانسیم
169
176
FA
سید
علی
عضو مدیریت اکتشاف، شرکت ملی نفت ایران
moallemisa@gmail.com
محمد حسین
آدابی
دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
عباس
صادقی
دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
a.sadeghi@sbu.ac.ir
10.22071/gsj.2010.57354
مجموعه روزنداران ائوسن پسین در سازند کربناتی جهرم در کوه گیسکان 10 کیلومتری شهرستان برازجان و میادین اطراف مورد مطالعه قرار گرفته و بر اساس گسترش و فراوانی آنها، محیط رسوبی دیرینه بازسازی شده است. با توجه به وجود <em>Nummulites fabianni</em> و نیز براساس ایزوتوپ استرانسیم، سن این سازند بین 35 تا 7/33 میلیون سال برآورد شده و میتوان سن پریابونین (Priabonian) (ائوسن پسین) را برای آن در نظر گرفت. در ضمن نرخ میانگین رسوبگذاری این سازند حدود2 متر در هر ده هزار سال اندازه گیری شده است. این مطالعات نشان میدهد که سازند آسماری بعد از یک هیاتوس بیش از 4 میلیون سال (اشکوب روپیلین) برروی این سازند نهشته شده است. با توجه به کاهش تدریجی ژرفای آب در مدت رسوبگذاری سازند و گسترش روزنداران بزرگ کفزی باعث شد تا 6 رخساره رسوبی در محیط رمپ درونی- میانی تا خارجی نهشته شود. این رخسارهها به ترتیب از بخش ژرف به سمت بخش کم ژرفای حوضه شامل رخساره آهک رسی حاوی روزنداران پلانکتونی است که در محیط همیپلاژیک تا پلاژیک نهشته شده است . این رخساره مربوط به بخش گذر تدریجی بین سازند پابده و جهرم است. رخساره آهکی اپرکولینا وکستون تا پکستون متعلق به بخش خارجی رمپ، رخساره دیسکوسیکلین/ نومولیتس وکستون تا پکستون متعلق به بخش میانی تا خارجی رمپ، رخساره نومولیتس وکستون مربوط به محیط میانی رمپ، رخساره نومولیتس/ اوربیتولیتس وکستون تا پکستون متعلق به محیط میانی تا درونی رمپ و در نهایت رخساره اوربیتولیتس/ بایوکلاست پکستون مربوط به بخش درونی رمپ هستند.
سازند جهرم,ائوسن,روزندارن بزرگ کفزی,محیط رسوبی دیرینه,رمپ
http://www.gsjournal.ir/article_57354.html
http://www.gsjournal.ir/article_57354_610fae36f2630eed312e003360a33bc7.pdf
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
19
74
2010
02
20
سامانه گسل امتدادلغز بیدهند (جنوب قم)
177
184
FA
روح الله
ندری
گروه تکتونیک دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
nadri@modares.ac.ir
محمد
محجل
گروه تکتونیک دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
kafshdooz2000@yahoo.com
عباس
بحرودی
دانشکده مهندسی معدن دانشگاه تهران، تهران، ایران
bahroudi@ut.ac.ir
10.22071/gsj.2010.57355
سامانه گسل امتداد لغز بیدهند با راستای شمال شمال باختر- جنوب جنوب خاور، مجموعه سنگهای آتشفشانی و نهشتههای رسوبی سنوزوییک را در پهنه ارومیه- دختر در جنوب شهر قم بریده است. شواهد ساختاری مطالعه شده در این سامانه نشان میدهد که این گسل، سازوکار امتدادلغز راستبر دارد و مقدار جابهجایی افقی در امتداد آن با جابهجا کردن نهشتههای ائوسن، دستکم به 16 کیلومتر میرسد. دادههای ساختاری مشخص میکند که پایانههای فشاری و کششی در لنگه باختری بهطور گسترده تشکیل شده و ساختارهای قرینه آنها در بخش خاوری مشاهده نمیشود. این موضوع حرکت لنگه باختری در برابر لنگه خاوری را در امتداد گسل بازگو میکند که سبب ایجاد گسلهای معکوس و رانده شده(تراستی) به همراه چینخوردگی در پایانه فشاری و نفوذ سیلهای (Sills) گابرودیوریتی در پایانه کششی شده است. در پایانه فشاری شمال باختری و در محلهای پله شدگی پوششی در امتداد گسل (Releasing zones) در بخش میانی با ادامه جابهجایی در امتداد گسل بیدهند فضای کششی محلی ایجاد شده و تودههای نفوذی سینیتی و گرانیتی با سن جوانتر (میوسن) در آن نفوذ کردهاند. حضور نهشتههای آذرآواری میوسن در موقعیت پایانه فشاری جنوب خاوری و رانده شدن سیلهای گابرودیوریتی چینخورده در منطقه کششی پایانه جنوب باختری گسل نشاندهنده تغییرشکل بعدی در این منطقه است.
تحلیل ساختاری,سامانه گسل امتدادلغز بیدهند,پهنه ماگمایی ارومیه- دختر,جنوب قم
http://www.gsjournal.ir/article_57355.html
http://www.gsjournal.ir/article_57355_7168911fd2de979e87e29da4fe34e5fb.pdf