سخن سردبیر
سخن سردبیر
منطقة مورد مطالعه در باختر ایران مرکزی و در 32 کیلومتری باختر خمین قرار دارد و از نظر زمینساختی در بخش میانی زون سنندج- سیرجان و در محور ملایر- اصفهان واقع است. سازندهای کرتاسة زیرین در این ناحیه، بهصورت دگرشیب بر روی سازندهای تریاس بالایی- ژوراسیک قرارگرفتهاند. با پیشروی دریا رسوبات ماسهسنگی-کنگلومرایی برجای گذاشته شده که بعداً با پیشروی بیشتر دریا، رسوبات آهکی کرتاسة زیرین تهنشین شده است. این رسوبات در طی فازهای کوهزایی سیمرین میانی (اواسط دوگر، باژوسین- باتونین) و لارامید (کرتاسة بالایی) چین خوردهاند. واحدهای کربناتی در ناحیة رباط، سنگ میزبان کانیزایی سرب و روی است. ستبرای واقعی این واحدها در دامنة جنوبی کوه ارهگیجه حدود 256 متر، در دامنة شمالی کوه ارهگیجه حدود 230 متر و در دامنة جنوبی کوه برآفتاب 408 متر است. مطالعات فسیلشناسی اوربیتولینها نشان داده است که آهکها سن آپسین دارند. نتایج حاصل از بررسی عناصر اصلی، جزئی و ایزوتوپهای پایدار اکسیژن 18 و کربن 13 و رفتار آنها نسبت به یکدیگر، ترکیب کانیشناسی اولیة مخلوط کلسیت-آراگونیت را نشان میدهد که قابلمقایسه با سنگآهکهای با ترکیب کانیشناسی مخلوط کلسیت-آراگونیت سازند مزدوران در کپهداغ به سن ژوراسیک پسین است. مطالعات سنگنگاری و ژئوشیمیایی حاکی از این است که سنگآهکهای منطقه عمدتاً تحتتأثیر دیاژنز جوی در یک سامانه دیاژنزی کاملاً باز قرار داشتهاند. محاسبات دمای دیرینه بر پایة سبکترین ایزوتوپ اکسیژن نشان میدهد دمای دیاژنتیکی حدود oC75 بوده است. کانسار سرب و روی رباط از نوع دیاژنتیک-اپیژنتیک و از نوع کانسار چینهکران بوده و با کانسارهای تیپ درة میسیسیپی (MVT) قابلمقایسه است. شیوة تشکیل کانسار بهاینصورت بوده است که آبهای جوی پس از گذر از درزهها و شکستگیها، همراه با آبهای ناشی از تراکم و فشردگی شیلهای حوضهای (ناشی از پدیدة آبزدایی) تحتتأثیر شیب زمینگرمایی گرم شدهاند. این آبها پس از شستشوی مواد از مسیر خود باردار شده و توسط کمپلکسهای کلریدی توسط سیالات حمل شدهاند. آبها این عناصر را در لایة کربناتی تهنشست دادهاند. دگرسانی مشاهده شده در منطقه عمدتاً از نوع سیلیسی (ژاسپیروییدی) و دولومیتی است.
باتولیت صفاخانه در شمال باختری ایران (47 کیلومتری جنوب باختر شاهیندژ) واقع است. این باتولیت در لبه پهنه ساختاری ایران مرکزی قرار دارد و سنگهای کرتاسه را بریده است. سن رادیومتری پدیدار شدن این باتولیت برای نخستین بار با روش K - Ar، 5/69 میلیون سال تعیین شده است. این سن، بیانگر زمان کرتاسه پسین- پالئوسن و رخداد زمینساختی لارامید است. بررسی ژئوشیمیائی این باتولیت نشان میدهد که قسمت عمده ماگمای تشکیل دهنده این باتولیت ماگمای گوشتهای بوده است که درآن تحولاتی از نوع تفریق بلوری و آغشتگی صورت گرفته است. تفریق بلوری باعث تشکیل سنگهای متفاوت به ترتیب از نوع کوارتزمونزونیت، کوارتزمونزودیوریت، تونالیت، گرانودیوریت، مونزوگرانیت شده است. ماگمای مولد این سنگها از نوع کلسیمی – قلیایی (کلکو آلکالن) و بیشتر متاآلومین است. خصوصیات سنگهای این باتولیت با گرانیتهای تیپ "I" از گونه کالدونین قابل مقایسه است. از نظر موقعیت زمینساختی ویژگیهای این باتولیت با گرانیتوییدهای کمان آتشفشانی (VAG) مطابقت دارد.
غار آبی یاریم قیه در نقطه صفر مرزی ایران و ترکیه دارای آب زلال و کاملاً شفاف است. بارندگی میانگین ناحیه 250 میلیمتر در سال و با دمای میانگین سالانهC° 9 در اقلیم نیمه خشک قرار دارد. دمای أب درون غارC° 5/9 درجه و دمای درون آنC° 9 است. دوره یخبندان از آبان تا فروردین و طول روزهای یخبندان 108 روز در سال است. سنگهای در برگیرنده آن الیگوسن - میوسن اما خود غار بسیار جوان ودر مراحل ابتدایی تشکیل خود میباشد. غار با حجم 9600 متر مکعب از دو بخش خشک با مساحت 631 متر مربع و بخش آبدار با حجم 4700 متر مکعب و ژرفای 4 تا 6 مترتشکیل شده است. ساختار غار شامل یک فروچاله در سطح بالایی و ساختار گسلی در داخل است. ارتفاع سقف آن 10 متر اما در بعضی نقاط دراثر سقوط دارای چندین متر افتادگی است. آزمایش میکروبی و شیمیایی نشان میدهد که آب غار عاری از هر نوع آلودگی میکروبی بوده و قابل شرب است. pH آب آن 36/7 و فلوئور آن در مقایسه با فلوئور بالا درآبهای این ناحیه که تا ( (ppm 5/4 اندازهگیری شده، (ppm) 7/1 است که در دامنه مجاز برای شرب قرار میگیرد. در مجاورت غار، تالاب یاریم قیه با وسعتی حدود 5 کیلومتر مترمربع در خاور غار واقع شده است. ارتفاع سطح آب آن 1414 متر ودر مقایسه با ارتفاع1410 متری سطح آب داخل غار 2 متر بالاتر است. اگر چه در شبانه روز 500 متر مکعب آب از غار برداشت میگردد اما این برداشت، تغییری در ارتفاع سطح آب غار ایجاد نمی کند. ترازیابی ارتفاع آب غار و تالاب نشان میدهد که گرادیان هیدرولیکی آب از تالاب به طرف غار است و با توجه به اینکه هیچ آب دیگری به غار وارد نمیشود لذا غار به طور دائم و مستقیم از تالاب تغذیه میشود. غار یاریم قیه فاقد جلوه های زیبای معمول در غارهای با کاربری گردشگری است. لذا برای حفظ کیفیت آب غار از هر نوع آلودگی زیست محیطی و ثابت نگهداشتن رابطه اکوسیستم غار و تالاب بر اساس رده بندیهای استاندارد، باید دسترسی به آن جز در موارد علمی و بازدیدهای ویژه محدود گردد.
مقدار کربن آلی کل (Total Organic Carbon) موجود در سنگ منشأ هیدروکربن یکی از پارامترهای حائز اهمیت در ارزیابی آن است. این پارامتر نه تنها در مطالعات ژئوشیمیایی هیدروکربن مورد استفاده قرار میگیرد، بلکه در بررسی میزان گسترش سنگ منشأ نیز نقش بسزایی دارد به گونهای که با افزایش TOC، احتمال حضور سنگ منشأ افزایش مییابد وکاهش آن بیانگر عدم گستردگی سنگ منشأ در یک ژرفای معلوم است. بنابراین وجود روشی که بتواند به برآورد هر چه بهتر آن کمک کند، لازم است. شبکههای عصبی مصنوعی یکی از روشهای عددی حل مسئله است که با الگو برداری از عملکرد شبکههای عصبی زیستشناختی به تحلیل مسائل پرداخته و اقدام به برآورد، ردهبندی و ... میکند. این مقاله با هدف معرفی ساختار و چگونگی عملکرد شبکههای عصبی، اقدام به برآورد مقدار مواد آلی کل موجود در سنگ منشأ هیدروکربن در میدان نفتی بینک با استفاده از اطلاعات چاهپیمایی میکند. نتایج حاصل، بیانگر این مطلب است که شبکه پرسپترون چند لایه( Multi-Layer Perceptron ) بهترین شبکهای بود که برای برآورد استفاده شد که دارای یک لایه میانی با 6 گره ونوع الگوریتم آموزشی پس انتشار مومنتم باتابع تحریک تانژانتی بود. پس از آموزش شبکه، مقدار خطای برآورد 0013/0 حاصل شد. پس ازآن، دادههای آموزشی و غیر آموزشی آزموده شدند و در نهایت مقایسة بین مقادیرTOC واقعی و برآورد انجام گردید که نتیجة مطلوب حاصل شد. در پایان، تحلیل حساسیت روی پارامترهای مؤثر در بر آورد انجام گردید و بر اساس آن، پارامتر تخلخل نوترونی (NPHI) به عنوان موثرترین و حساسترین پارامتر و DT به عنوان پارامتری با کمترین حساسیت مؤثر در برآورد شناخته شدند.
کانسارهای مس طارم سفلی از مجموعه کانسارهایی است که در زون طارم قرار دارد و شامل چندین کانسار مس اکسیده بوده که از معروفترین آنها میتوان به سه کانسار چیذه، آقدره و یمقان اشاره کرد. در این مقاله به مقایسه اقتصادی دو روش سمنتاسیون و استخراج حلالی برای بازیابی مس از محلول فروشویی شده این کانســــارها پرداخته شده است. برای ارزیابی اقتصادی، به علت گوناگونی کانســــارها از نظر میزان ذخیره و ظرفیت تولید، دو ظرفیت تولید (ظرفیت بالا: 2000 تن ظرفیت پایین: 90 تن کانسنگ در روز) دو روش فروشویی (لیچینگ) و دو روش بازیابی در نظر گرفته شــد. با در نظر گرفتن این سه عملیات (ظرفیت تولید، روش فروشویی و روش بازیابی) در مجموع 8 گزینه ارزیابی شد. هزینههای سرمایهای با استفاده از روشهای مرتبه بزرگی(قانون شش دهم) و هزینه عملیاتی با توجه به نتایج آزمایشها برآورد شد. برای مقایسه اقتصادی از روش NPV (ارزش فعلی خالص) استفاده شد. نتایج ارزیابی نشان داد که ارزش فعلی خالص گزینه ظرفیت بالا، بیش از ظرفیت پایین و ارزش فعلی خالص گزینههای فروشویی همزنی بیشتر از فروشویی حوضچهای است. همچنین مشخص شد که ارزش فعلی خالص سمنتاسیون در ظرفیت پایین بیشتر از استخراج حلالی بوده در حالی که در ظرفیت بالا، عکس این مطلب صادق است. بنابراین، برای ظرفیتهای کوچکتر یا مساوی 90 تن کانسنگ در روز، روش ارجح بازیابی از محلول از نظر اقتصادی، سمنتاسیون است ولی برای ظرفیتهای بزرگتر یا مساوی 2000 تن کانسنگ در روز روش استخراج حلالی مناسب است.
موقعیت سطح بحرانی شکست و ضریب اطمینان کمینه مربوط به آن، دو جزء مکمل در تحلیل پایداری شیروانیهای خاکی هستند. برای یافتن سطح بحرانی شکست، اغلب از روشهای جستجوی مختلفی مانند جستجوی شبکهای استفاده میشود که بدین منظور نرم افزارهای رایانهای متعددی تا کنون تهیه شده و در بیشتر این نرم افزارها، از روشهای جستجوی بیاعتبار و غیرقابل اطمینان استفاده شده است. در این مقاله، از روش مونتکارلو که روشی مؤثر و معتبر است، استفاده میشود و در نهایت اعتبار این روش مورد بررسی قرار گرفته است.
مصالح سنگی، از جمله مصالح طبیعی هستند که در ساخت انواع سازههای حفاظتی سواحل، بویژه موجشکنهای تودهسنگی به کار میروند. ویژگیهای مهندسی سنگها، از جمله دوام و مقاومت آن در برابر عوامل مخرب و مهاجم حاکم بر محیطهای دریایی، از مهمترین ویژگیهایی است که مصالح مورد استفاده در ساخت سازههای دریایی باید از آن برخوردار باشند. دوام، تابعی از ویژگیهای سنگ و محیط یا شرایطی است که در آن قرار میگیرد. ضرورت ارزیابی ویژگیهای مهندسی مصالح سنگی مصرفی در این سازهها از دیدگاه دوام و زوالپذیری با توجه به اهمیت اقتصادی و گاه نظامی بنادر و تسهیلات ساحلی احداث شده در نوار ساحلی جنوب ایران مشخص میشود. در این مقاله، ضمن بررسی مصالح سنگی مصرفی و گرفتن بیش از 800 نمونه از این مصالح از حدود 27 موجشکن تودهسنگی احداث شده در طول حدود 1000 کیلومتر از سواحل جنوب کشور، از بندر عامری تا چابهار، و توجه به نتایج حاصل از بررسیهای مشاهدهای و انجام آزمایشهای مهندسی سنجش دوام، روابط تجربی از برقراری ارتباط بین پارامترهای فیزیکی، مقاومتی و دوامداری سنگها استخراج شده و در پایان معیارهای انتخاب سنگ برای سه گروه سنگهای آهکی، آذرین و سنگهای زیستی تخریبی(صدفسنگها) به طور مجزا پیشنهاد شده است.
مطالعات انجام شده در رسوبات پلیستوسن خاور ایران، منجر به کشف و شناسایی مجموعهای از بقایایی استخوانی شده که عمدتاً متعلق به علفخواران منقرض شده از راسته فردسمان و زوجسمان بودهاند. از فردسمان، بقایای دندانی اسبها و از زوج سمان، بقایای استخوانی و دندانی انواع گیاهخواران اهلی و وحشی، کرگدن، گراز و جانورانی یافت شده است که بعضی از آنها امروزه به کلی از بین رفتهاند. وجود دندان رینوسروسها در ناحیه مورد مطالعه، رسوبات مراغه، حوضه Linxia در چین و سایر نواحی نشان میدهد که پس از انقراض زیای مراغه، مجموعه مشابهی در خاور ایران استقرار یافته و شرایط اقلیمی اواخر سنوزوییک در حوضه مدیترانه، باختر و مرکز اوراسیا گرم و مرطوب بوده است.
منطقه آلمابولاغ در بخش شمال باختری پهنه سنندج سیرجان و در15 کیلومتری باختر همدان قرار دارد. در این منطقه، سه واحد اصلی سنگچینهای شناسایی شده است: واحد رسوبی- آتشفشانی آلمابولاغ در زیر، واحد کربناتی چنار شیخ در بخش میانی و اسلیتهای همدان در بخش بالایی. این مجموعه که در رخساره شیست سبز دگرگون شده، در یک ساختار گنبدی بزرگ قرار میگیرد. در این تکتونیتها، چهار مرحله دگرشکلی شناسایی گردید که سه مرحله آن با تشکیل چینها همراه بوده است ولی دگرشکلی مرحله چهارم با عملکرد گسلها شناخته میشود که ساختار چینها را قطع کرده است. آثار دگرشکلی اول، با تشکیل چینهای نسل اول و همچنین برگوارگی مرتبط با آن شناخته شده است. دگرشکلی دوم با چین دادن سطح محوری چینهای نسل اول و برگوارگی موازی با آن شکل گرفته است. این چینها بهصورت یال موازی و تنگ با سطح محوری خوابیده تا مایل و محور تقریباً افقی به همراه برگوارگی نسل دوم به صورت برگوارگی موازی سطح محوری شکل گرفتهاند. شــــواهد چینخوردگی در نسل دوم، ساز و کار چینخوردگی را خمش-جریان (flexural flow) و جریان غیر فعال Passive flow)) تأیید میکند. عملکرد دگرشکلی سوم در منطقه باعث چین خوردن برگوارگی نسل دوم وتشکیل چینهای نسل سوم به صورت باز با سطح محــــــوری تقریباً قائم و محور افقی وتشکیل برگواره سوم از نوع برگوارگی کنکرهای شـــــده است. ساز و کار تشکیــــل این چینها بیشتـــــــر خمشی- لغزشی(flexural slip) است. هندسه عوامل ساختاری مرحله غالب (مرحله دوم) در ساختار گنبدی منطقه آلمابولاغ نقش توده نفوذی را در این هندسه با چرخش آنها در چهارچوب یک ساختار گنبدی نشان میدهد.
توده گرانیتوییدی زاهدان(با وسعت 750) با روند کلی NW-SE در بخش میانی نوار گرانیتوییدی زاهدان ـ سراوان واقع است. این توده، سنگهایی با ترکیب گرانیت، گرانودیوریت و دیوریت را در بر دارد و همچنین توسط تعداد زیادی دایک با ترکیب آندزیتی - داسیتی قطع شدهاست. سنگهای دگرگونی ناحیهای با سن ائوسن میانی، توسط این توده قطع شدهاند. در این تحقیق، ساز وکار جایگزینی بخش شمالی توده زاهدان در پرتو روش ناهمسانگردی خودپذیری مغناطیسی(AMS) مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج بهدست آمده نشان میدهد که گرانیتهای توده زاهدان از نوع پارا مغناطیسی (با خودپذیری مغناطیسی کمتر از µSI500) هستند در حالی که گرانودیوریتها و دیوریتها از نوع فرو مغناطیسی (با خودپذیری مغناطیسی بیش از µSI500) هستند. خطوارگیها و برگوارگیهای مغناطیسی این توده نفوذی، کم شیب کم و نزدیک به افقی است. سنگهای دیوریتی که محدودة کم وسعتی را به خود اختصاص میدهند، دارای خطوارگیها و برگوارگیهای مغناطیسی با شیب زیاد و نزدیک به قائم هستند، از این رو به عنوان زون تغذیه کننده یا محل صعود ماگمای تغذیه کننده این بخش از تودة گرانیتوییدی زاهدان در نظر گرفته شدهاند. خطوارگیها و برگوارگیهای مغناطیسی بسیار کم شیب، گویای آن است که توده گرانیتوییدی زاهدان به صورت یک سیل جایگزین شدهاست. عملکرد یک حرکت برشی کم شیب در به وجود آمدن فضای مناسب برای جایگزینی این توده گرانیتوییدی نقش بسزایی داشته است.
ناپایداری دامنهها و ریزشهای سنگی همواره از خطرات اصلی در مسیر جادهها در مناطق کوهستانی بوده و جاده کرج- چالوس از این خطر مستثنی نیست. به منظور ارزیابی خطر سنگریزش در مسیر راهها، روشهای متعددی وجود دارد که در این تحقیق از روش محاسبه مخروط افت استفاده شده است. در این روش، متناسب با ابعاد هندسی و شیب دامنه، نحوه حرکت سنگریزش و میزان گسترش و پراکندگی آنها در طول دامنه و در نهایت تأثیری که روی مسیر راه میگذارد، بررسی میشود. با استفاده از دادههای رقومی و با بهرهگیری از نرم افزارهای تخصصی، مناطق مستعد سنگریزش در طول مسیر راه شناسایی شدند. خطر سنگریزش برای شیب دامنهها و برای دو زاویه بحرانی محاسبه شده و نتایج به صورت نقشههای پهنههای خطر سنگریزش ارائه شد. نتایج به دست آمده نشان میدهد که خطر سنگریزش رابطه مستقیمی با شیب دامنههای سنگی و شرایط توپوگرافی آن دارد. همچنین نوع سنگ در گسترش و شکلگیری جابهجایی سنگریزشها نقش مهمی ایفا میکند.
روش تداخلسنجی راداری با بهرهگیری از اطلاعات فاز تصاویر مختلط SAR، توانایی بالایی در تهیه مدل ارتفاعی زمین با دقت متر و اندازهگیری جابهجاییها و تغییرشکلهای پوسته زمین با دقت زیر سانتیمتر در پوششی پیوسته و وسیع دارد. عوامل محدودکننده مختلفی چون عدم همبستگی هندسی و زمانی، تغییرات جوی و نوفه گرمایی سنجنده راداری موجب ایجاد نوفه در اینترفروگرام و ایجاد مشکل در عملیات بازیابی فاز و کاهش دقت نتایج میشود. در این پژوهش، از تبدیل موجک در حوزه مختلط برای کاهش نوفه اینترفروگرام استفاده شده است. بر خلاف روشهای دیگر چون روش چندمنظره و تبدیل فوریه در پنجرههای کوچک اینترفروگرام، روش پیشنهاد شده در این پژوهش، نوفه را باوجود حفظ قدرت تفکیک مکانی و بدون نیاز به پنجرهای کردن اینترفروگرام، کاهش میدهد. نتایج اعمال این فیلتر بر دادههای شبیهسازی شده و واقعی و مقایسه آن با فیلترهای موجود، نشاندهنده توانایی بالای تبدیل موجک در کاهش نوفه اینترفروگرام است.
توده گرانیتوییدی کوه شاه در شمال خاور نقشه زمینشناسی 1:100000 بافت واقع است. این توده دارای ترکیب سنگشناسی آلکالی فلدسپار گرانیت، گرانیت، گرانودیوریت، کوارتزدیوریت، دیوریت و گابرو و در بین سنگهای آتشفشان تخریبی ائوسن تزریق شده است. در نمودارهای تغییرات، روندهای عناصر اصلی نمونههای مورد مطالعه نشانگر پیوستگی طیف ترکیب سنگشناسی توده گرانیتوییدی کوهشاه و تشکیل آن از راه تفریق یک ماگمای بازی (بازالتی) اولیه است. از نظر تقسیمبندیهای زایشی، این توده گرانیتوییدی از نوع گرانیتوییدهای I و سری مگنتیت است. با توجه به ویژگیهای ژئوشیمیایی، این توده گرانیتوییدی دارای ماهیت متالومین و کلسیمی- قلیایی پتاسیم متوسط تا بالاست. نمودارهای بهنجار شده عناصرکمیاب و ناسازگار سنگهای سازنده این توده نسبت به کندریت و گوشته اولیه، غنیشدگی ماگمای سازنده آنها را از عناصر کمیاب سبک ناسازگار و تهیشدگی از عناصر کمیاب سنگین نشان میدهد. این ویژگی از خصوصیات بارز سنگهای کلسیمی- قلیایی کمان آتشفشانی زونهای فرورانش حاشیه قارهای است. با توجه به نمودارهای مختلف تمایز محیط زمینساختی، این توده گرانیتوییدی از نوع VAG(گرانیتهای کمان آتشفشانی) است و حاصل فرورانش صفحة اقیانوسی نوتتیس به زیر صفحه قارهای ایران مرکزی است.