per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
3
8
10.22071/gsj.2010.56979
56979
Original Research Paper
مطالعه مدول الاستیسیته خاک در آبرفت جنوب تهران
Study of Elastic Modulus of Alluvium Deposits in Southern Tehran
علی قنبری
ghanbari@tmu.ac.ir
1
دانشکده فنی و مهندسی،دانشگاه تربیت معلم، تهران، ایران.
آبرفت جنوب تهران، بستر بخش قابل توجهی از محدوده شهری تهران را تشکیل میدهد و بهطور عمده ساختاری ریزدانه و یا مخلوط خاکهای درشتدانه و ریزدانه دارد. بررسیهای صورت پذیرفته نشان میدهد که این آبرفت از نظر ویژگیهای فیزیکی و مکانیکی، یکنواختی قابل توجهی دارد و بر همین اساس، نتایج مطالعه در بخشهایی از آن قابل تعمیم به دیگر مناطق است. در این تحقیق، آزمونهای صحرایی و آزمایشگاهی متعدد بر روی زمین صدها پروژه در دست مطالعه شهرداری تهران توسط گروه دقیق و کنترل شده انجام و نتایج حاصل بررسی شده است.
نتایج این مطالعه نشان میدهد که همبستگی قابل توجهی میان نتایج آزمون نفوذ استاندارد و مدول الاستیسیته خاک که از آزمونهای بارگذاری صفحهای، برش مستقیم و سه محوری به دست آمده، وجود دارد. بر همین اساس، به منظور ارائه روابط کاربردی برای برآورد مدول الاستیسیته در آبرفت جنوب تهران، با توجه به مناطق شهرداری، جنوب تهران به سه بخش تقسیم شده و برای هر بخش رابطهای برای محاسبه مدول الاستیسیته ارائه شده است. همچنین با توجه به اطلاعات حاصل، جدول ویژگیهای عمومی خاک آبرفت جنوب تهران بر حسب مناطق مختلف شهرداری ارائه شده است.
The results of over 100 geotechnical site investigations in different zones of Tehran alluvium in the south part of Tehran city were analyzed to determine the correlation of modulus between elasticity and SPT number of soil in southern Tehran alluvium. The alluvial deposits in southern Tehran are composed mostly of fine-grained materials or coarse-grained soils with silt and clay particles. Based on the soil material properties, the study area is divided into three sections. In each section, the results of a large number of in situ and laboratory tests are classified and analyzed to determine the elastic modulus of soil.
The study shows that, for the first part of the area the modulus of elasticity from plate load test correlates well with SPT number and for the second and third parts, the direct shear and triaxial tests have an acceptable correlation with SPT number. Formulas relating elastic modulus to standard penetration test number are given and compared to those reported in the literature. Also, from the analysis of data it was seen that the elastic modulus of soil is increased with increase of maximum soil particles. Finally average results for unconfined strengths of fine grained soil in alluvium of the south of Tehran are presented.
http://www.gsjournal.ir/article_56979_b238ba15085b3a6af499c599a202ddd0.pdf
مدول الاستیسیته خاک
آبرفت جنوب تهران
آزمون نفوذ استاندارد
بارگذاری صفحهای
modulus of elasticity
South Tehran alluvium
SPT
Plate load test
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
9
12
10.22071/gsj.2010.56980
56980
Original Research Paper
کاربرد عناصر گروه پلاتین (PGE) در اکتشاف و ارزیابی اقتصادی درکانسارهای کرومیت کمربند افیولیتی سبزوار
Application of PGE in Exploration and Economic Evaluation of Sabzevar Ophiolitic Belt for Chromite Deposits
حمیدرضا وطنپور
h_vatanpour@yahoo.com
1
احمد خاکزاد
khakzad@yahoo.com
2
مجید قادری
mghaderi@modares.ac.ir
3
دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
گروه زمینشناسی اقتصادی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
کمربند افیولیتی سبزوار در شمالخاوری ایران و در شمال سبزوار واقع است. این تحقیق برای نخستین بار در ایران با هدف اکتشافی در بخش باختری این کمربند انجام شده است. مطالعه عناصر گروه پلاتین (PGE) در پیبردن به شرایط اولیه تشکیل و ارزیابی اقتصادی کانسارهای کرومیت بویژه در مجموعههای افیولیتی اهمیت زیادی دارد. الگوی پراکندگیPGE در برابر کندریتها در کرومیتیتهای مرتبط با افیولیتها دارای شیب منفی است و این امر نشان میدهد که کرومیت در نخستین مراحل تبلور ماگما، عناصر سازگار گروه پلاتین را از ماگما جدا میسازد. این الگوها در کرومیتیتهای منطقه سبزوار، نشاندهنده ارتباط کامل این سنگها با مجموعههای افیولیتی است. کانسارهایی که در آنها، نسبت عناصر ناسازگار به سازگار مانند Pd/Ir و Cu/Ni بالا باشد، از ماگمایی تفریقیافتهتر حاصل ذوب بخشی با درصد کمتر، نتیجه شدهاند. بنابراین، احتمال اقتصادی بودن آنها کمتر است. در کانسارهای کرومیتی غنی از Al، این نسبتها بالاتر از نوع غنی از Cr است. نسبتPd/Ir در کانسارهای کرومیت مورد مطالعه به طور میانگین، پایین (کمتر از 1) و مشابه بسیاری از کانسارهای مهم افیولیتی جهان است. پایین بودن این نسبت همراه با بالا بودن عدد کروم (6/0<Cr/Cr+Al) نوید حضور کانسارهای کرومیت با پتانسیل بالا و از درجه متالورژی را میدهد. کرومیتهای منطقه مورد مطالعه از نظر عناصر کالکوفیل ترکیب یکسان ندارند. با استفاده از الگوی PGE مشخص شده است که پریدوتیتهای منطقه گفت در بخشهای بالایی بیشتر مشابه سنگهای فرابازی انباشتی پوسته اقیانوسی و در بخشهای زیرین منطقه فرومد مشابه گوشته است.
Sabzevar ophiolitic belt is located in the northwest of Iran, north of Sabzevar. The current study is carried out for the first time in Iran with an exploration approach in the western part of the belt. Study of Platinum Group Elements (PGE) is of high importance for determining the genesis and economic evaluation of chromite deposits specifically in ophiolitic complexes. Chondrite-normalized PGE patterns of the chromitites related to ophiolites have a negative slope suggesting that during initial stages of magma crystallization, chromite preferentially removed compatible PGE from the magma. These patterns in the Sabzevar chromitites imply that these rocks are related to ophiolitic complexes (Alpine type). Chromite ore bodies which exhibit a relatively high incompatible/compatible element (Pd/Ir, Cu/Ni) ratios are derived from a more evolved magma with a lower fractional melting degree and do not seem to be of economic importance; this ratio in Al-rich chromites is higher than that of Cr-rich type. Pd/Ir ratio in Sabzevar chromitites on the average is less than 1, similar to many important chromite ore bodies related to ophiolitic complexes throughout the world. This ratio being low, as well as high chromium number (Cr/Cr+Al>0.60) suggests that this complex can be considered to contain a significant potential for economic and metallurgical chromite. Furthermore, the complex does not contain chromitites of uniform composition in chalcophile elements. PGE patterns of peridotites in the study area also show that these units in upper parts of the Gaft area are similar to ultramafic cumulates of oceanic crust, while in lower parts of Faroumad area related to mantle sequences.
http://www.gsjournal.ir/article_56980_e649e05e27e8428bb7a575e7d5155367.pdf
افیولیت
عناصر گروه پلاتین
کرومیت
پتانسیل اقتصادی
سبزوار
Ophiolite
PGE
Chromite
Economic potential
Sabzevar
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
13
19
10.22071/gsj.2010.56982
56982
Original Research Paper
شواهد ساختاری از تأثیر گسلهای شمالی- جنوبی در توسعه دگرریختیهای جنوب خاوری بیرجند، پهنه سیستان
Structural Evidences of N-S Striking Faults Effect on Deformation Development in SE Birjand , Sistan Zone
ابراهیم غلامی
egholami@birjand.ac.ir
1
میرعلی اکبر نوگل سادات
2
محمدمهدی خطیب
mkhatibm@birgand.ac.ir
3
علی یساقی
yassaghi@modares.ac.ir
4
دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده علوم پایه، گروه زمینشناسی، تهران، ایران
مؤسسه تحقیقات علوم و فنون زمین، تهران، ایران
دانشگاه بیرجند، گروه زمینشناسی، بیرجند، ایران
دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده علوم پایه، گروه زمینشناسی، تهران، ایران
حرکت راستگرد شمالی- جنوبی بین ایران مرکزی و افغانستان باعث فعالیت پهنههای گسلی شمالی- جنوبی و شمال باختری- جنوب خاوری در بخش خاوری ایران شده است. تأثیر متقابل گسلها (fault interaction)باعث ایجاد مناطق فشاری (restraining zones) در راستای پهنههای گسلی و ظهور رخنمونهای افیولیتی در بین واحدهای ترشیر شده است. مطالعه هندسی و جنبشی ساختارها راهکار مناسبی برای شناخت نحوه شکلگیری و تکوین ساختاری مناطق فشاری در پهنههای گسلی در شمال شمال خاور دشت لوت (بخش شمالی پهنه ساختاری سیستان) فراهم آورده است. فعالیت گسلهایی با روندهای مختلف در منطقه خاور ایران سبب ایجاد دگرشکلیهای محلی متفاوت با مناطق ساختاری مجاورآنها شده است. چنین دگرشکلیهایی، به تأثیرمتقابل گسلهای با سازوکار چیره امتدادی و روندهای متفاوت شمالی- جنوبی و شمال باختری- جنوب خاوری نسبت داده شده است . تأثیر متقابل روندهای ساختاری مذکور و نقش مؤثرترگسلهای شمالی- جنوبی سبب ایجاد مناطق فشاری با دگر شکلی بالا و ظهور خمیدگیهای ساختاری شده است. ایجاد مناطق فشاری در محل همپوشانی (over lap) پهنههای گسلی شمالی- جنوبی و خمیدگی اثر محوری چینها، ناشی از تأثیرمتقابل روندهای ساختاری شمالی- جنوبی و شمال باختری- جنوب خاوری میباشند.
مطالعات ساختاری منطقه مورد مطالعه در دو بخش انجام گردید :
الف) فعالیت پهنههای گسلی شمالی- جنوبی با سازوکار امتدادلغز راستگرد، باعث ایجاد مناطق عدسی شکل فشاری در راستای پهنههای گسلی شدهاند. هندسه نردبانی (en echelon) این گسلها، مناطق فشاری از نوع link damage zoneرا در محل همپوشانی آنها ایجاد شده است (مانند کسراب، ترشاب و آساکوهک) که واحدهای افیولیتی در محل همین مناطق، رخنمون یافتهاند.
ب) سازوکار پهنههای گسلی شمال باختری- جنوب خاوری بهصورت فشاری- برشی راستگرد است و رخنمون واحدهای افیولیتی در راستای آنها پیوسته و گسترده است.
میزان کوتاه شدگی واحدهای رسوبی چین خورده ترشیر (چینهای حسینآباد، پرنگ، چاخو، شورک، مرغزار، زهاب) از شمال به جنوب افزایش یافته است. از آنجا که میزان جابهجایی در بخش مرکزی گسلها افزایش مییابد (مانندگسل شوشک- چشمه زنگی)، کوتاه شدگی در چینها در این منطقه وابسته به حرکت گسلهاست. وجود دگرشیبی بین واحدهای ترشیر و کرتاسه، رخنمون افیولیتها در مکانهای تحت تأثیر فشردگی، موقعیت شمال خاوری- جنوب باختری محور اصلی فشردگی در راستای هر دو روند اصلی شمال شمال خاور دشت لوت و رشد مناطق فشاری در محل تلاقی دو روند اصلی، نشانگر این است که فعالیت دو روند مذکور بهطور همزمان انجام شده است. در مناطق فشاری در محل همپوشانی گسلهای شمالی- جنوبی گسلهای راندگی، رخنمون واحدهای قدیمی و قطعات لوزی شکل دیده میشوند. ظهور راندگیها و رخنمون افیولیت در مناطق فشاری در بخشهای شمالی منطقه مطالعه، جایی که روندهای شمال باختری - جنوب خاوری نیز بر دگرشکلیهای منطقه اثر دارند، نشانگر اثر غالب روندهای شمالی- جنوبی است. از آنجا که راستای مؤلفه اصلی فشردگی در سرتاسر منطقه مطالعه تقریباً یکسان است، تغییرات دگرشکلی از شمال به جنوب به همراه افزایش میزان کوتاهشدگی اندازهگیری شده در چینها، ناشی از تأثیر غالب گسلهای اصلی شمالی- جنوبی بر دگرشکلیهای منطقه مطالعه و پهنه سیستان است.
Right lateral shear between Central Iran and Afghanestan caused activity of N-S and NW-SE fault zones in eastern Iran. Faults interaction effect on creation of restraining zones and out-crop of ophiolitic rocks along fault zones. Study of geometric and kinematic of structures approache to recognition of structural evolution in fault zones of North-North East Lut plain (north part of Sistan structural zone).
The activation of different structural trends in eastern Iran , Sistan zone , causes a deformation style which is significant different from nearby structural zones. This is referred to the interaction of faults with dominant strike slip mechanism and different N-S and NW-SE trends. This interaction with the greater effect of N-S trends causes development of restraining zones and curved fold axial trends in area between the en-echelon areas of the N-S tending faults.
From point of view of structural geology the study area could be divided in two main parts:
A) Activity of N-S strike slip right-lateral fault zones construct wall damage zones and tip damage zones. En-echelon N-S faults construct link damage zones with ophiolitic out-crops in the overlap area (such as Kasrab and Torshab).
B) Fault zones with NW-SE trend, have right-lateral shear with compressional component mechanism (such as SE Birjand and SE Qaen) that has resulted to a broad and continuous out-crops of ophiolitic rocks. Shortening of folded sedimentary rocks (Tertiary) increased in eastern Sahlabad (Hosseinabad, Pureng, Chakhoo, Shourak, Marghzar, Zahab)from north to south. As an accepted theory displacement increase toward the center part of faults, that could be seen Shooshk- Cheshmehzangi fault zone. This suggests that shortening is related to the fault movement. Unconformity between Tertiary and Cretaceous rocks, out-crop of ophiolitic rocks in the compression area, existence of NE-SW compressional axes along two major trends and growing of fault damage zones in the crossing of two major trends in the NNE Lut plain, demonstrate that major mentioned trends had contemporaneous activity. In the restraining zones , thrust faults causes surface emplacement of older ophiolitic rocks. The more exposure of these older rocks and presence of thrust faults in northern portion of the study area where NW-SE trending faults are abundant, imply the greater effect of the N-S trending faults. Since the major shortening axes in the Sistan zone are considered to be constant , increase in deformation through shortening measurements of the folds also constrain the greater effect of the N-S trending faults.
http://www.gsjournal.ir/article_56982_bcd11b5821013ec7d3be2fb5f3680b7b.pdf
خاور ایران
تأثیر متقابل گسلها
پهنههای فشاری
خمیدگیهای ساختاری
East Iran
Faults interaction
Restraining zones
Structural curvatures
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
19
30
10.22071/gsj.2010.56983
56983
Original Research Paper
زیست زونبندی سازند جیرود در البرز خاوری (منطقه دامغان) براساس بازوپایان
Biozonation of Geirud Formation in the Eastern Alborz (Damghan Region) based on the Brachiopoda
محمدرضا کبریایی زاده
m.kebria_ee@hotmail.com
1
گروه زمین شناسی، دانشگاه پیام نور، دامغان، ایران
سازند جیرود گسترش وسیعی در منطقه دامغان دارد. از نظر سنگ شناختی، این سازند بهطور عمده از آهک، آهک مارنی، شیل و ماسه سنگ کوارتزیتی تشکیل شده است و ستبرای آن از 10 تا حدود 200 متر تغییر میکند. بازوپایان سازند جیرود در جنوب باختر، شمال و شمال خاور منطقه دامغان (برشهای دروار، سیمه کوه و دهملا) مورد مطالعه قرار گرفتند و گونههای زیر در آنها شناسایی شدند: Schellwienella sp., Mesoplica praelonga, Mesoplica sp., Sentosia sp., Schizophoria impressa, Leptagonia sp., Aulacella interlineata, Zaigunrostrum iranicum, Leptocaryorhynchus jamensis, Araratella dichotomians assimulata, Araratella sp., Centrorhynchus charakensis, Megalopterorhynchus chanakchiensis, Paurogastroderhynchus nalivkini, Paurogastroderhynchus bikniensis, Cleiothyridina coloradensis, Cleiothyridina sp., Athyris tau, Composita cf. globosa,Lamellosathyris sp., Cyrtospirifer sergunkovae, Cyrtospirifer sp.,Cyrtiopsis graciosa chakhaensis, Cyrtiopsis lapparenti, Prospira struniana, Prospira lapparenti, Rigauxia cyrtinaeformis, Rigauxia crassiplicatus, Dichospirifer thylakistoides, Eobrachythyris sp.,Toryniferella echinulata, Cryptonella sp., براساس این بازوپایان، سن فامنین پیشین- پسین را میتوان برای بخش کربناتی سازند جیرود در این برشها در نظر گرفت. همچنین سازند جیرود در این برشها، همارز قسمت میانی و بالایی (بجز زیستزون Rossirhynchus) سازند جیرود در برش الگو (البرز مرکزی) است.
Geirud Formation has a wide distribution in the Damghan region. The Formation Lithology is mostly composed of limestone, marly limestone, shale and quartizic sandstone and its thickness ranges from 10 - 200 meters. Brachiopoda of Geirud Formation in the southwest, north and northeast of Damghan region (Darvar, Simeh- Kuh and Deh- Molla sections) were studied and resulted in recognizing some species that are as follows: Schellwienella sp., Mesoplica sp., Sentosia sp., Schizophoria impressa, Leptagonia sp., Aulacella interlineata, Zaigunrostrum iranicum, Leptocaryorhynchus jamensis, Araratella dichotomians assimulata, Araratella sp., Centrorhynchus charakensis, Megalopterorhynchus chanakchiensis, Paurogastroderhynchus nalivkini, Paurogastroderhynchus bikniensis, Cleiothyridina coloradensis, Cleiothyridina sp., Athyris tau, Composita cf. globosa,Lamellosathyris sp., Cyrtospirifer sergunkovae, Cyrtospirifer sp.,Cyrtiopsis graciosa chakhaensis, Cyrtiopsis lapparenti, Prospira struniana, Prospira lapparenti, Rigauxia cyrtinaeformis, Rigauxia crassiplicatus, Dichospirifer thylakistoides, Eobrachythyris sp.,Toryniferella echinulata, Cryptonella sp. Based on the above mentioned Brachiopoda an age of Early Famennian- Late Famennian can be considered for carbonate part of Geirud Formation in the these sections. Also, Geirud Formation in the sections is equivalent with middle and upper parts (with the exception of Rossirhynchusbiozone) of Geirud Formation in the type section (Central Alborz).
http://www.gsjournal.ir/article_56983_25b4db7e01be3a862d7e1a741aa0a647.pdf
بازوپایان
سازند جیرود
دامغان
البرز خاوری
فامنین
Brachiopoda
Geirud Formation
Damghan
Eastern Alborz
Famennian
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
31
44
10.22071/gsj.2010.56984
56984
Original Research Paper
زمینشیمی و سنگشناسی توالی گوشتهای در افیولیتهای نائین
The Geochemistry and Petrology of Mantle Sequence in the Nain Ophiolite
محمد رهگشای
rahgoshaym@yahoo.com
1
جواد مهدی پور قاضی
2
هادی شفائی مقدم
hadishafaii@yahoo.com
3
دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
دانشکده علوم زمین، دانشگاه علوم پایه دامغان، دامغان، ایران
توالی گوشتهای مجموعه افیولیتی نائین علاوه بر پریدوتیتها (هارزبورژیتهای Cpxدار، لرزولیتها و به طور محلی ورلیتها و دونیتها) از گابروهای پگماتیتی، لکههای گابرویی، دایکهای گابرویی- دیابازی، پیروکسنیتی و وبستریتی تشکیل شده است. مطالعات سنگشناسی و زمینشیمیایی، بیشتر پریدوتیتهای این منطقه را هارزبورژیتهای Cpxدار معرفی کرده است که دارای اسپینلهای غنی از آلومینیم، با عدد کروم 55/41-12/16 = Cr# است که در دمای حدود ˚C 1000 به تعادل رسیدهاند. گابروهای پگماتیتی به صورت انبانهای کوچک درون پریدوتیتها دیده شده که دارای Cpx و پلاژیوکلاز دگرشکل شده هستند. دایکهای گابرویی و دیابازی به طور عموم رودنگیتی شدهاند و درون پریدوتیتها بدون حاشیه سرد نفوذ کردهاند. این دایکها از نظر زمینشیمیایی با گدازههای بالشی (پیلولاواها) و میکروگابروهای توالی پوستهای هم منشأ بوده اما درصدهای متفاوت ذوب بخشی را نشان میدهند. همچنین بر اساس زمینشیمی سنگهای مافیک و پریدوتیتها، میتوان افیولیت نائین را مرتبط به گسترش یک حوضه پشت کمان دانست.
Peridotites (Cpx-bearing harzburgites, lherzolites, wherlites and dunites) associated with pegmatite gabbros, gabbro impregnations, gabbroic-diabasic dikes, pyroxenites and websterites are the main constituents of the mantle sequence in the Nain ophioliote assemblage. Petrographic and geochemical studies indicate that peridotites in the Nain ophiolites are Cpx-bearing harzburgites with Al-rich spinels (Cr#=16.12-41.55) equilibrated at about 1000˚C. Pegmatite gabbros are found as small pockets within peridotites showing deformed clinopyroxenes and plagioclases. Gabbro-diabase dikes, mostly rodingitized, injected into the peridotites without chilled margins. These dikes are geochemically co-genetic with pillow lavas and micro-gabbros of the crustal sequence, but display variable degrees of partial melting. Based on the geochemistry of the mafic rocks and the peridotites, we suggest that Nain ophiolites were developed in a back arc spreading basin.
http://www.gsjournal.ir/article_56984_db9f02dbdb6d3a9f0b445b9d87ed95eb.pdf
توالی گوشتهای
پریدوتیت
ذوب بخشی
حوضه پشت کمان
افیولیت نائین
Mantle sequence
Peridotite
Partial Melting
Back arc basin
Nain ophiolite
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
45
52
10.22071/gsj.2010.56985
56985
Original Research Paper
بررسی ساختار سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور با هدف ارائه مدل مطلوب
Analyzing Geological Survey of Iran’s (GSI) Organizational Structure With a Proposed Ideal Model
طاهر روشندل اربطانی
arbatani@ut.ac.ir
1
علیرضا قراگوزلو
2
حمزه خواستار
3
امیر اعظمی
4
دانشکده مدیریت دانشگاه تهران،تهران، ایران.
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
دانشکده مدیریت دانشگاه تهران،تهران، ایران.
دانشکده مدیریت دانشگاه تهران،تهران، ایران.
ساختار سازمانی به همراه اهداف، تکنولوژی، و منابع انسانی جزء ارکان اصلی هر سازمانی محسوب میشوند. شناخت و بررسی این عامل سرآغاز تحولات بنیادیتر جهت افزایش توانمندیهای هر سازمان است. بنابراین در تحقیق کنونی، ساختار سازمانی سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی ایران با هدف شناسایی وضعیت موجود و ارائه الگوی ساختاری مناسب مورد بررسی قرار گرفته است. برای دستیابی به این هدف، نخست ادبیات تحقیق مرتبط با موضوع، بررسی و سپس از روش تحقیق کیفی در پاسخ به سوال اصلی تحقیق استفاده شده است. به منظور گردآوری اطلاعات لازم، سه روش مطالعات کتابخانهای، مصاحبه با خبرگان سازمان، و بررسی ساختار 45 سازمان زمینشناسی در دیگر کشورها مورد استفاده قرار گرفته است؛ یافتههای حاصل از بررسی تطبیقی ساختارهای سازمانی نشان میدهد که میانگین تعداد سطوح موجود در سلسله مراتب سازمانی سازمانهای زمینشناسی کشورهای منتخب 08/3 و میانگین تعداد بخش های اصلی موجود در سطح عالی سازمان برابر 4/6 است. این اعداد در سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی ایران به ترتیب برابر با 3 و 11 است. به علاوه حدود 78/0 درصد از سازمانهای زمینشناسی در سطح جهان از بخش بندی مبتنی بر وظیفه استفاده میکنند. در این پژوهش با توجه به یافتههای تحقیق، یک الگوی مطلوب ساختار سازمانی برای سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور ارائه شده است؛ ساختار پیشنهادی برای سازمان نوعی ادهوکراسی بوده و مهمترین تغییرات پیشنهادی در ساختار فعلی سازمان شامل جداسازی دو بخش نهادی و فنی، استفاده از ساختار ماتریسی برای بخشهای پروژهای، تغییر در ماهیت جریان مالی و تأمین پروژههای زمینشناسی و اکتشافات معدنی و ایجاد واحدی جدید با عنوان مرکز راهبردی پروژه به منظور هماهنگی میان بخشهای وظیفهای و پروژهها در ساختار جدید است.
Organizational structure, along with goals, human resources and technology, is among the major elements of an organization. Hence, its study and analysis lead to more fundamental transformations and finally increase of organizational capabilities. In current research, organizational structure of Geological Survey of Iran (GSI) is studied and analyzed, aiming to identify the GSI status quo and provide it with an ideal structural model. To achieve desirable goals, an extensive literature review has been carried out. Then, a qualitative research methodology has been adopted and relevant data have been collected. All data have been triangulated using three different procedures: library research, conducting interviews with GSI skilled experts and studying on the organizational structures of 45 geological surveys. The comparative study on the structures of geological surveys has shown that the average number of levels in organizational hierarchy is 3.08 and the average number of major departments at the top organizational level is 6.4. These numbers for GSI are respectively 3 and 11. Furthermore, about 78% of geological surveys in the world use functional departmentation. With the help of the findings of this study, an adhocratic organizational structure has been suggested for GSI. Furthermore, some changes have been proposed to the current structure of GSI, such as separation of institutional and technical sections and use of matrix departmentation for project-based departments. To practically enjoy new structure, some changes to the nature of financial processes and establishment of a project management center for coordination of activities in project-based and functional departments have been suggested too.
http://www.gsjournal.ir/article_56985_b0f2668a36f3750a8e8f3a630d9551ef.pdf
ساختار سازمانی
سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی
بخش بندی ماتریسی
ادهوکراسی
Organizational Structure
Geological Survey of Iran
Matrix departmentation
Adhocracy
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
53
62
10.22071/gsj.2010.56986
56986
Original Research Paper
زمینشناسی، ژئوشیمی و خاستگاه احتمالی کانهزایی چند فلزی میوهرود، شمال باختر ایران
Geology, Geochemistry and Genesis of Polymetal Mineralization in the Miveh – Rud Area, NW Iran
حمایت جمالی
hemayatjamali@yahoo.com
1
عبدالمجید یعقوبپور
2
بهزاد مهرابی
mehrabi44@yahoo.com
3
دانشکده زمین شناسی- دانشگاه اصفهان
دانشگاه تربیت معلم، تهران ، ایران
دانشگاه تربیت معلم، تهران ، ایران
کانسار میوه رود در ۵۰ کیلومتری شمال تبریز و ۶۵ کیلومتری باختر اهر، در شمال باختر ایران به مختصات جغرافیایی˝۳۵ ΄١۴ ˚۴۶ تا ˝٢۰ ΄١٢ ˚۴۶ طول خاوری و ˝۵٢ ΄۳۴ ˚۳۸ تا˝٢ ΄۳۳ ˚۳۸ عرض شمالی واقع است. قدیمیترین سنگها شامل تناوب ستبری از ماسهسنگ، شیل، سیلتستون، مارن و آهک مارنی به سن کرتاسه پسین- پالئوسن است که یک توده پورفیری و دایکهایی با ترکیب گرانودیوریت تا دیاباز به سن احتمالی اولیگوسن در آنها نفوذ کرده است. در اثر نفوذ توده آذرین در سنگهای پالئوسن، اسکارن و هورنفلس تشکیل شده است. همه سنگهای رسوبی، سنگهای نیمهآتشفشانی و دگرگون شده فوق، به صورت دگرشیب توسط تراکیت و تراکیآندزیت پلیوسن پوشیده شده است. دگرسانیهایی از نوع سریسیتیک، آرژیلیک، پروپلیتیک و سیلیسی شدن، پتاسیک (اندک) در سنگهای نفوذی و رسوبی قابل مشاهده است ولی اثرات آنها در سنگهای آتشفشانی دیده نمیشود.
بیهنجاریهایی از W, Bi, Sb, Cu, Ag, Au وMo توسط مطالعات ژئوشیمیایی شناسایی شده که شواهد صحرایی نیز کانیسازی آنها را تأیید کرده است. از نظر زونبندی ژئوشیمیایی، هالههای عناصرAs, Ag Sb,و Au در شمال منطقه و هالههای Mo, W, Cu, Co, Zn درجنوب منطقه گسترش دارند و درجه دگرگونی نیز از جنوب به شمال کاهش مییابد. دگرسانی پتاسیک بیشتر در جنوب منطقه رخنمون دارد بنابراین میتوان نتیجه گرفت که بخش جنوبی محدوده در مقایسه با بخش شمالی آن فرسایش بیشتری را متحمل شده است .هاله مرکب As. Pb. Ag / Cu.W. Co نیز این نتیجهگیری را تأیید میکند. کانیسازیها از نوع اسکارنی، رگههای اپیترمال و رگه- رگچههای سیلیسی صفحهای بوده و رگههای اپیترمال را میتوان در درون اسکارن و سنگهای دگرگونی همبری مشاهده کرد که در واقع آن را قطع کردهاند.
Miveh – Rud area is located 50 km north of Tabriz and 65 km west of Ahar at 36ْْ 33′ 02″to 38ْ, 34′ 52″ N and 46 ْْ 12′ 20″ to 46 ْْ 14′ 35″ E. The oldest rock unit in the area includes a thick sequence of Paleocene sedimentary rocks comprising of sandstone, shale, siltstone, marl and marly limestone that have been intruded by a porphyritic intrusive body and dykes of granodioritic to diabasic composition (probably Oligocene in age). The intrusive rocks resulted in the formation of hornfels, skarn and alteration in Paleocene rocks. All of the mentioned rock units are unconformably covered by Pliocene age trachyte, trachyandesite. Alteration of potassic, sericitic, argillic, propylithic and silicification types occurred in the subvolcanic and sedimentary rocks, while there is no observed alteration in the volcanic cover. Anomalies of Au, Ag, Sb, Cu, Bi, W and Mo detected by geochemical investigations are confirmed by field evidences.
The anomalies of Sb, Ag, Au and As are located in the northern part, while the Cu, Co, W and Mo anomalies are in the southern part of the area. The degree of the contact metamorphism decreases toward the north and the potassic alteration can be shown mostly in the southern part of the area. This may suggest uplift and erosion of the southern part compared to northern part of the studied area. Composite halos of As, Pb, Ag / Cu, W and Co confirm the results.The mineralization includes formation of skarn, epithermal and sheeted veins. The epithermal veins cut the skarn and other contact metamorphic rocks.
http://www.gsjournal.ir/article_56986_c0f38225b368db3e87d1c237ae7be75d.pdf
چند فلزی
چند شکل
اسکارن
زون بندی ژئوشیمیایی
میوه رود
Polymetal
Polyform
Skarn
Geochemical zone
Miveh-Rud
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
63
68
10.22071/gsj.2010.56987
56987
Original Research Paper
تفسیر دادههای مغناطیسی ذخیره آهن اجتآباد، شمال خاور سمنان
Interpretation of Magnetic Data from an Iron Deposit in Northeast of Semnan
علی مرادزاده
a_moradzadeh@ut.ac.ir
1
فرامرز دولتی ارده جانی
2
بیت الله طیبی
3
*دانشکده مهندسی معدن و ژئوفیزیک، دانشگاه صنعتی شاهرود، شاهرود، ایران
دانشکده مهندسی معدن و ژئوفیزیک، دانشگاه صنعتی شاهرود، شاهرود، ایران
دانشکده مهندسی معدن و ژئوفیزیک، دانشگاه صنعتی شاهرود، شاهرود، ایران
تعدادی ذخیره آهن در شمال و شمال خاور سمنان وجود دارد که در هیچیک از آنها اکتشاف نظاممند (systematic) صورت نگرفته است. ذخیره آهن اجتآباد در 63 کیلومتری شمال خاور سمنان در جنوب جاده سمنان- دامغان، یکی از این ذخایر است که به تازگی برای اکتشاف آن، برداشتهای منظم مغناطیسسنجی در 1200 نقطه در محدودهای به وسعت 36 هکتار صورت گرفته است. نقشههای تهیه شده شدت میدان کل، وجود چند بیهنجاری را در زونی با روند شمال خاور- جنوب باختر نشان میدهد که آثار این بیهنجاریها، در نقشههای باقیمانده میدان مغناطسی بهصورت برجسته در 7 محل مورد تأیید قرار میگیرد. با انجام مدلسازیهای عددی دو و سه بعدی، میتوان اطلاعات کمی و کیفی بیشتری از بیهنجاریهای شناسایی شده بهدست آورد. برای نیل به این هدف، از نقشه بیهنجاری باقی مانده روند سطحی مرتبه 7 که به کمک نرم افزار Modelvision Pro به دست آمده، استفاده شده است. بررسی نشان میدهد که نتایج مدلسازیهای دو و سه بعدی غالباً یکدیگر را تأیید کرده و علاوه بر آن با نتایج حفاریهای موجود نیز تطابق خوبی دارند. همچنین نتایج به دست آمده نشان میدهند که بیهنجاریهای موجود بهصورت مجزا از هم بوده و بجز یک مورد، همگی در ژرفای کمتر از 35 متری قرار دارند.
There are a few iron deposits in the north and northeastern part of Semnan city that none of them has a systematic exploration background. Ojat_Abad deposit is one of them located in 63 km of north-east of Semnan at the southern side of Semnan - Damghan main road. A magnetic survey including 1200 measuring points has been recently performed to explore the deposit within an area of 89 acres. The prepared total and residual magnetic field maps clearly demonstrate the existence of iron anomaly at seven locations in a zone with northeast - southwest trend. In this paper, attempt has been made to obtain more qualitative and quantitative information for the recognized anomalies by performing two and three dimensional (2D, 3D) numerical modeling. To achieve the goal, the residual anomaly map, obtained by professional software called Modelvison Pro is used. It was found that the results of 2D and 3D modeling confirm each other in the most cases and in addition are in quite good agreement with the results of existing mining excavations. The obtained results also demonstrate the explored anomalies locate separately, and except one of them, all are located at a depth less than 35 meters.
http://www.gsjournal.ir/article_56987_ba939086bc380eb5093483116ee7b57e.pdf
بیهنجاری
کانسار آهن
مغناطیسسنجی
نقشه میدان باقیمانده مغناطیسی
مدلسازی دو و سه بعدی
Anomaly
Iron deposit
Magnetometery
Residual magnetic field map
2D & 3D modeling
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
69
80
10.22071/gsj.2010.56989
56989
Original Research Paper
رخسارههای کانهدار کانسار روی- سرب (مولیبدن) احمدآباد، شمالخاور بافق و مقایسة آن با کانسار بلایبرگ (Bleiberg) در آلپ
Ore-bearing Facies of Ahmad-Abad Zn- Pb (Mo) Deposit, Northeast of Bafq and Comparison with Bleiberg at Alps
علیرضا جوانشیر
ajavanshir@gmail.com
1
ابراهیم راستاد
2
احمدرضا ربانی
rabbani@aut.ac.ir
3
بخش زمین شناسی، دانشگاه تربیتمدرس، تهران، ایران
بخش زمین شناسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
دانشکدة مهندسی نفت، دانشگاه صنعتی امیرکبیر، تهران، ایران
کانسار روی- سرب (مولیبدن) احمدآباد در بلوک پشتبادام از پهنة ایران مرکزی و در کمربند کانهزایی روی و سرب کوهبنان- بهاباد قرار دارد.این کانسار با ژئومتری عدسی شکل، همروند با لایهبندی و گاه رگهای و به گونة چینهکران محدود به واحد دولومیتی سازند شُتری (تریاس میانی) است. نتایج تجزیة نمونهها، میانگین روی را 9 درصد، میزان میانگین سرب را 5 درصد و میانگین مولیبدن را 7/0 درصد نشان داده است. مطالعة مقاطع سنگچینهشناسی نشان میدهد که کانهزایی در یک موقعیت چینهای خاص و در ارتباط با رخسارههای رسوبی ویژه، از جمله رخسارههای ائواسپارایت دولومیتی،گرینستون ائوییدی و دولوسپارایت رخ داده است. بافت و ساخت کانهها، شامل لامینه، دانهپراکنده، فضاپرکن، تودهای، برشی، رگه- رگچهای، استیلولیت و جانشینی است. وجود بافتهایی از کانه از قبیل لامینه، دانهپراکنده و استیلولیت که در ارتباط با رخسارة گرینستون ائوییدی میباشند، بیانگر تشکیل کانهها در مراحل دیاژنز و در یک محیط سدی است. به دلیل تأثیر عملکرد گسلها، و ایجاد ساختارهای فرازمین- فروزمین و تأثیر شدید فرایندهای سوپرژن در منطقه، کانهها بهطور عمده به صورت غیرسولفیدی (همیمورفیت، سروسیت و وُلفنیت) و به مقدار کمتر سولفیدی همچون گالن، اسفالریت، ورتزیت و پیریت دیده میشوند. کانیهای فلوریت، سلستیت و ژیپس نیز به طور فرعی حضور دارند. نبود مس و نقره از ویژگیهای مهم و قابل ذکر این کانسار است. ویژگیهایی همچون سنگ درونگیر کربناتی با سن تریاس، ساخت و بافت دانه پراکنده و لامینه، ژئومتری عدسیشکل و همروند با لایهبندی، برتری روی به سرب، نبود تودههای آذرین، نبود کانهزایی مس و نقره در کانسار احمدآباد، همگی نشانگر آن است که این کانسار در شرایطی مشابه با کانسار روی و سرب تیپ بلایبرگ(Bleiberg) در آلپ اتریش تشکیل شده است. وجود شواهد مشابه در دو کانسار احمدآباد (ایران) و بلایبرگ از جمله حضور وُلفنیت به همراه روی و سرب در کانسنگهای تریاس و شواهد ساختی و بافتی سبب شده تا کانسار احمدآباد با نگرشی نو با این رده جهانی از کانسارهای روی و سرب (کانسارهای تیپ آلپی) مورد مقایسه قرار گیرد.
Ahmad-Abad Zn, Pb (Mo) deposit is located in Central Iran and Posht-e-Badam Block. This deposit is limited in dolomitic units of Shotori Formation (Middle Triassic) with lens type geometry parallel to layering Ahmad-Abad Zn, Pb (Mo) mineralization which is a stratabound ore deposit and sometimes vein type. The result shows that the ranges of Zn are 5-20% (average 9%), Pb 5-9% (average 5%) and Mo 83 ppm to 3.09% (average 0.7%). The study of lithogeochemical sections indicates that mineralization has occurred in a specific stratigraphic position related to special sedimentary facies including dolomitic Oosparite Ooide grainstone dolosparite facies. Faloric and texture of ores include laminated, disseminated, open-space filling, massive, brecciated, vein and veinlet, stylolite fishing and replacement. The presence of textures such as laminated, disseminated and stylolite type which is related to Ooide grainstone reveals that ore formation has occurred during diagenetic stage in a bar environment.
As a result of faults activing, formation of horst-graben structure and supergene processes in the region, ore minerals occur as non-sulfide (hemimorphite, cerussite, and wulfenite) and small amount of sulfides such as galena, sphalerite, wurtzite and pyrite. Fluorite, celestite and gypsum are also present in a minor amount. The lack of copper and silver is a significant characteristic of this deposit.
Characteristics features of Ahmad-Abad ore deposit, including carbonate host rock, disseminated and laminated texture, lens-type geometry parallel to bedding, predominance of Zn over Pb, lack of igneous bodies, lack of Cu-Ag mineralization, indicate that the deposit formed in a situation and condition similar to Bleiberg Zn-Pb (-Mo) deposit in Austria.
http://www.gsjournal.ir/article_56989_75d9e956439f10c9f206246539e1173c.pdf
رخسارههای کانهدار
کانسار روی- سرب (مولیبدن)
سازند شُتری
احمدآباد
کانسار بلایبرگ
کانسارهای تیپ آلپی
Ore-bearing Facies
Zn-Pb (Mo) deposits
Shotori Formation
Ahmad-Abad
Bleiberg deposit
Alpine-type deposits
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
81
84
10.22071/gsj.2010.56990
56990
Original Research Paper
تحلیل پسلرزههای زمین لرزه 6 آذرماه 1384 جزیره قشم (ایران- زاگرس)
Aftershock Analysis of the 2005 November 27 Qeshm Island Earthquake (Zagros - Iran)
عباس غلامزاده
1
فرزام یمینی فرد
faryam@iiees.ac.ir
2
پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله، تهران، ایران
پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله، تهران، ایران
در ساعت 13 و 52 دقیقه روز 6 آذرماه 1384 زمینلرزه ای با بزرگای MW= 6 جزیره قشم در استان هرمزگان را به لرزه درآورد و باعث تخریب فراوان و کشته شدن ده نفر شد. ساعاتی پس از زمینلرزه اصلی، پسلرزهای بزرگ با بزرگای MW= 5.5 بار دیگر جزیره را به لرزه درآورد که سازوکار محاسبه شده برای آن به طور کامل متفاوت از زلزله اصلی است. یک شبکه لرزهنگاری متراکم شامل 17 ایستگاه برای مطالعه پسلرزهها در منطقه نصب شد. تحلیل پسلرزههای ثبت شده بر توزیع پراکنده پسلرزهها دلالت دارد. با اینحال توزیع کانون پسلرزهها در عمق، شیب نسبتاً کمی به سمت شمال باختر، سازگار با سازوکار کانونی لرزه اصلی را نشان میدهد. دو نوع سازوکار کانونی برای پسلرزهها مشاهده میشود: امتدادلغز و معکوس. توزیع پراکنده پسلرزهها و سازوکارهای معکوس و امتدادلغز، تعیین راستای گسلش امتدادلغز را با ابهام روبهرو ساخته است و نمیتوان بهطور قطعی تعیین کرد که لغزش امتدادلغز نتیجه فعال شدن گسلهای با امتداد شمال باختر- جنوب خاور بوده است یا عملکرد سازوکار دگرشکلی افراز در مرز باختری تنگه هرمز.
A moderate earthquake (MW= 6.0) struck the Qeshm Island in the Hormozgan province on November 27, 2005 (17:22 GMT) and resulted in a severe damage and about 10 casualties. The main-shock was followed by an aftershock with magnitude MW=5.5 with different focal mechanisms from main-shock. A dense local network including 17 stations was installed in the region for aftershock study. Analysis of aftershock data shows diffuse distribution of the aftershocks; however, an alignment trending NW consistent with main shock focal mechanism is clear at depth. Two types of focal mechanisms can be observed: strike-slip and reverse. Diffused pattern of aftershock seismicity and focal mechanisms do not allow us to make a distinction between two possible explanations: occurrence of the second event in NW oriented strike-slip fault or partitioning of the deformation in the western border of the Hormoz Straight by reverse and left-lateral strike-slip faults.
http://www.gsjournal.ir/article_56990_d166deae39b197c8ff6c4c17cabd47fe.pdf
جزیره قشم
پسلرزه
شبکه لرزه نگاری متراکم
تنگه هرمز
سازوکار کانونی
Qeshm- Island
Aftershock
Dence local network
Hormoz straight
Focal mechanisms
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
85
90
10.22071/gsj.2010.56992
56992
Original Research Paper
سنگشناسی، ژئوشیمی و محیط زمین ساختی سنگ های آتشفشانی ائوسن منطقه خاور هریس، آذربایجان شرقی- شمال باختر ایران
Petrology, Geochemistry and Tectonic Setting of Eocene Volcanic Rocks from East of Heris, East Azarbaijan, NW Iran
علی عامری
ameri@tabrizu.ac.ir
1
ناصر اشرفی
nasser.ashrafi@gmail.com
2
حسین کریمی قره بابا
3
دانشگاه تبریز، گروه زمین شناسی، تبریز، ایران
دانشگاه تبریز، گروه زمین شناسی، تبریز، ایران
دانشگاه تبریز، گروه زمین شناسی، تبریز، ایران
منطقه مورد مطالعه در شمالباختر ایران و در حدود 20 کیلومتری خاور شهرستان هریس واقع شده و بخشی از زون البرز- آذربایجان میباشد. وجود گنبدهای گدازه به همراه جریانهای ستبر گدازه، برش و لایههای ایگنمبریتی، نشاندهنده یک مرکز فوران مهم در این منطقه میباشد. سن آتشفشانیهای مورد مطالعه ائوسن زیرین- میانی بوده و سنگهای گرانیتوییدی نوع I با سن ائوسن پسین این مجموعه را همراهی میکنند. محلولها و سیالهای گرمابی حاصل از این گرانیتوییدها که ارتباط ژنتیکی با سنگهای آتشفشانی مورد بررسی دارند در برخی نواحی باعث دگرسانی آنها و در نتیجه باعث کانهزاییهای فلزی شدهاند. بر اساس ردهبندی شیمیایی سنگهای آتشفشانی منطقه شامل آندزیت، آندزیت بازالتی و تراکیآندزیت میباشد. بافت این سنگها پورفیری، میکرولیتی پورفیری و هیالومیکرولیتی بوده و درشتبلورهای آنها اغلب پلاژیوکلاز، فلدسپار قلیایی، اوژیت، هورنبلند و بیوتیت است. بافتهای غربالی و دگرسانی انتخابی در پلاژیوکلازها، وجود بیوتیتها و هورنبلندهای با حواشی سوخته به همراه سایر بافتهای غیرتعادلی از ویژگیهای بارز این سنگها است. نمودارهای SiO2 در برابر Na2O+K2O، AFM، SiO2 در برابر K2O نشان میدهد که این سنگها همانند گرانیتوییدهای همراه، کلسیمی- قلیایی (کالک آلکالن) پتاسیم متوسط تا بالا هستند. ویژگیهای شیمیایی سنگهای مورد بررسی حاکی از غنیشدگی آنها در زونهای فرورانشی یا آلایش پوستهای بوده و روند غنیشدگی درون صفحهای را نشان نمیدهند. ترسیم نمونهها در نمودارهای Rb/Ba در برابر Ti/Y و Nb/Zr در برابر Nb نشان میدهد که شیمی این سنگها بیشتر توسط تبلور تفریقی کنترل شده و نقش آمیختگی ماگمایی در تحول این سنگها محسوس نبوده است. ترسیم نمونههای مورد بررسی در نمودارهای متمایزکننده محیط زمینساختی بازالتها و آندزیتها که بر اساس عناصر Th, Ti, Zr, Nb, Sr استوارند، حاکی از تعلق آنها به کمانهای آتشفشانی کلسیمی- قلیایی است. همچنین مقایسه الگوهای عناصر ناسازگار و سازگار کمیاب سنگهای آندزیتی مورد بررسی با انواع موجود در محیطهای زمینساختی مشخص، بیانگر تطابق زیادتر آنها با کمانهای آتشفشانی، بویژه با انواع موجود در محیطهای پس برخوردی میباشد.
The study area is located about 20 km to the east of the Heris town in northwest Iran, and lies in the Alborz-Azarbaijan geological zone. The occurrence of lava domes associated with thick lava flows, volcanic breccias, and ignimbrite layers indicate an important eruptive center in the study area. The investigated volcanic rocks are of lower-middle Eocene time and associated with upper Eocene I-type granitoid intrusions. Hydrothermal fluids derived from the granitoid rocks, considered to be cogenetic with the volcanic rocks, led to local alteration and mineralization in the volcanic rocks. According to chemical classification, the volcanic rocks are andesite, andesitic-basalt and trachy-andesite. The textures vary from porphyry to microlitic porphyry and hyalomicrolitic and the phenocrysts are mostly plagioclase, alkali-feldspar, augite, hornblende and biotite. Sieve texture and selective alteration in some plagioclases, occurrence of biotite and hornblende with opacitic rims, associated with other disequilibrium textures are characteristic features of the rocks. Plots of the samples on the SiO2 vs. Na2O + K2O, AFM, and SiO2 vs. K2O diagrams show that, similar to the associated granitoids, the volcanic rocks are high- to medium- potassium calc-alkaline in nature. Chemical characteristics of the rocks suggest enrichments in a subduction zone or crustal contamination, rather than a within-plate enrichment trend. Plots of Rb/Ba vs. Ti/Y, and Nb/Zr vs. Nb show that the chemical composition of these rocks were controlled typically by fractional crystallization and the role of magma mixing was not significant in the evolution of the rocks. Plots of the samples on tectonic setting discrimination diagrams of basalts and andesites, based on Th, Ti, Zr, Nb, and Sr contents, indicate that the studied rocks belong to calc-alkaline volcanic arcs. Compared to andesitic rocks from typical tectonic environments, the compatible and incompatible elements patterns for the andesitic rocks from the study area are more consistent with a post-collision volcanic arc setting.
http://www.gsjournal.ir/article_56992_36dedad88897f632059fc67439e79986.pdf
هریس
آندزیت
بافتهای غیر تعادلی
آتشفشانی کلسیمی- قلیایی
کششهای پوسته ای ائوسن
Heris
Andesite
Disequilibrium textures
Calc-alkaline volcanism
Eocene crustal extensions
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
91
96
10.22071/gsj.2010.56993
56993
Original Research Paper
تحلیل جنبشی چین خوردگی در ساختارهای تاقدیسی ناحیة فارس داخلی
Kinematic Analysis of Folding in Anticline Structures in the Interior Fars Region
محمدعلی گنجویان
geopars2000@yahoo.com
1
سهراب شهریاری
2
علی یساقی
yassaghi@modares.ac.ir
3
دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران، دانشکده علوم پایه، تهران، ایران
دانشگاه شهید بهشتی تهران، دانشکدة علوم زمین، تهران، ایران
دانشگاه تربیت مدرس، دانشکدة علوم پایه، تهران، ایران
ناحیة فارس در بخش پیش بوم زاگرس واقع گردیده است و از شمال و خاور به راندگی اصلی زاگرس، از جنوب به تنگه هرمز و خلیج فارس، و از باختر به گسل کازرون محدود میگردد. گسلهای راندگی و چینخوردگیهای همراه، از ساختهای اصلی آن به شمار میروند. روند این ساختارها شمال باختر-جنوب خاور و همروند با روند ساختارهای موجود در کمربند چین خورده- رانده شده زاگرس میباشد. بررسیهای ساختاری چهار تاقدیس در ناحیة فارس داخلی بر پایة تفسیر خطوط بازتاب لرزهای و ترسیم برش عرضی ساختاری بر مبنای دادههای چاههای پیرامون و برداشتهای صحرایی شواهدی را به شرح زیر آشکار ساخته است. با توجه به هندسة چینخوردگی و از دیدگاه ارتباط چین خوردگی با گسلخوردگی چینهای پیشروی گسل (fault propagation folding) و چینهای جدایشی (fault detachment folding) را میتوان در این تاقدیسها مشاهده کرد. براساس پارامترهای اندازهگیری شده، تاقدیس قره بولاغ با مدل چینخوردگی پیشروی گسله و تاقدیسهای درز و شیرخوان با مدل چینخوردگی جدایشی مطابقت دارد. براساس مقاطع بازتاب لرزهای و برش عرضی ساختاری، تاقدیس چاه کیله در عمق تبدیل به یک ناودیس شکنجی میگردد. میزان کوتاه شدگی براساس مقطع عرضی ساختاری موازنه شده 14% محاسبه شده است.
Fars region in southwest Iran lies at the Zagros foreland and is bounded to the north and east by the Zagros thrust, to the west by the Kazerun fault, and to the south by the HormozStrait and the Persian Gulf. Thrust faults and associated folds are the main structures in the Fars region. The structures are trending NW to SE, the same trends as in the Zagros fold- thrust belt. The structural analysis of four anticlines in the interior Fars region based on the interpretation of seismic reflection lines and construction of structural sections on the basis of well data and field measurements indicates that fault propagation folds and fault detachment folds can be distinguished taking into consideration the geometry of the folds and the fault-fold relations. Based on measured parameters, the Ghareh Bulagh anticline is consistent with a fault propagation structure, while the Derz and Shirkhan anticlines with fault detachment structures. According to seismic reflection profiles and structural cross sections, the Chahkileh antiform is converted to a syncline at depth. The extent of shortening, based on the balanced structural cross sections, has been calculated to be around 14 percent.
http://www.gsjournal.ir/article_56993_5984b194251a5ec1c1523c78cb7e7509.pdf
پیش بوم زاگرس
ناحیة فارس
تحلیل هندسی
ردهبندی چینخوردگی
تحلیل ساختاری
چین جدایشی
میزان کوتاه شدگی
Zagros Foreland
Fars region
Geometric analysis
Folding classification
structural analysis
Fault Detachment Fold
Shortening rate
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
97
104
10.22071/gsj.2010.56996
56996
Original Research Paper
بررسی تغییرات جرم عناصر در فرایند دگرسانی گرمابی در توده گرانیتوییدی آستانه (جنوب باختر اراک)
The Study of Mass Changes during Hydrothermal Alteration in the Astaneh Granitoid (SW of Arak)
داریوش اسماعیلی
esmaili@khayam.ut.ac.ir
1
سیده زهرا افشونی
2
دانشکده زمین شناسی، پردیس علوم،دانشگاه تهران، ایران
دانشکده زمینشناسی، پردیس علوم، دانشگاه تهران، تهران، ایران
توده گرانیتوییدی آستانه با ترکیب اصلی گرانودیوریتی و وسعتی در حدود 30 کیلومترمربع بخش کوچکی از زون سنندج- سیرجان را در 40 کیلومتری اراک تشکیل داده است. این توده نفوذی به طور وسیعی متحمل دگرسانی گرمابی شده و دستکم شش زون دگرسانی سریسیتی، کلریتی، پروپیلیتی، آرژیلیتی، آلبیتی و تورمالینی در آن قابل شناسایی است. محاسبات شاخص شیمیایی دگرسانی (CIA) نشان میدهد که زون دگرسانی سریسیتی 47/63%، زون دگرسانی کلریتی 73/59%، زون دگرسانی پروپیلیتی 54/61%، زون دگرسانی آرژیلیتی 69/63%، زون دگرسانی آلبیتی 61/60% و زون دگرسانی تورمالینی 43/65% دستخوش دگرسانی گرمابی شده است. بررسیهای تغییرات جرم عناصر براساس عنصر آلومینیم (بهعنوان عنصر ناظر بیتحرک) نیز نشان میدهد که در تمام زونهای دگرسانی این منطقه مقادیر قابل ملاحظهای از اکسیدهای CaO، MgO، Fe2O3 و TiO2 و همچنین LFSE ها از جملهBa ، Cs، Sr، Rb و Kشسته و از سیستم خارج شده است. نتایج بهدست آمده نشان میدهند که SiO2 در زونهای دگرسانی سریسیتی، آرژیلیتی و تورمالینی به وسیله سیالهای دگرسانکننده وارد سیستم شده است. Al2O3 بهدلیل ماهیت نامتحرک خود، تغییر جرم نشان نمیدهد. سایر اکسیدها از جمله P2O5،K2O ،Na2O ،MnO و LOI در زونهای مختلف رفتارهای متفاوتی نشان داده و Sc و (HFSE) Y در تمام زونها کاهش جرم دارند. از این گروه، Ga (به استثنای زون کلریتی) و U (به استثنای زون سریسیتی) از سیستم خارج شـدهاند. در زون فیلیک (سریسیتی) عناصر Nd،Pr ،Ce ،La (LREE) وSm ، Gd، Eu (MREE) و Yb (HREE) افزایش و Er،Ho ، Dy کاهش جرم نشان میدهند، در حالیکه Tb و Lu هیچگونه تغییر جرمی ندارند. در زون کلریتی به استثنای Eu وYb که به سیستم اضافه شده است و Lu که تغییر جرم نشان نمیدهد، سایر عناصر REE از سیستم خارج شدهاند. همچنین در سایر زونهای دگرسانی مورد مطالعه، عناصر REE شسته شدهاند.
The Astaneh granitoid massif in the Sanandaj-Sirjan zone, covering an area of about 30 km2, located in 40 km to Arak city, is mainly composed of granodioritic rocks. They are widely affected by hydrothermal alteration and six alteration zones including phyllic (sericitic), chloritic, propylitic, argillic, albitic and tourmalinization zones are identified in this area. Calculations of chemical index of alteration (CIA) indicates that phyllic (sericitic), chloritic, propylitic, argillic, albitic and tourmalinization alteration zones underwent the hydrothermal alteration about 63.47%, 59.73%, 61.54%, 63.69%, 60.61%, 65.43% respectively. The mass changes of elements, based on Al (as a monitor immobile element), indicate that considerable amounts of oxides such as Fe2O3, MgO, CaO and TiO2 and also LFSEs such as K, Rb, Sr, Cs and Ba in all of the alteration zones were depleted. The results show that SiO2 was added to the phyllic (sericitic), argillic and tourmalinization alteration zones by metasomatizing fluids. Al2O3 was immobile and its mass was essentially unchanged during alteration. Other oxides such as MnO, Na2O, K2O and P2O5 and also LOI show dissimilar behaviors in the different zones. In all of the zones there is depletion in Sc and Y (HFSE). Also the Ga (except in chloritic zone) and U (except in phyllic zone) were depleted. In the phyllic zone, La, Ce, Pr, Nd (LREE), Sm, Eu, Gd (MREE) and Yb (HREE) were added; however, Dy, Er and Ho were depleted, whereas Tb and Lu were unchanged. In all zones the REEs were depleted except in the chloritic zone where Eu and Yb were added and Lu was essentially unchanged during alteration.
http://www.gsjournal.ir/article_56996_147bb680076e885b0e7172fe539b6b43.pdf
آستانه
دگرسانی گرمابی
تغییرات جرم
گرانیتویید
Astaneh
Hydrothermal alteration
Mass changes
Granitoid
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
105
114
10.22071/gsj.2010.56997
56997
Original Research Paper
تاریخچه رسوبگذاری، دیاژنز و زمینشیمی سازند تله-زنگ،جنوب لرستان
Depositional History, Diagenesis and Geochemistry of the Tale-Zang Formation, South of Lurestan
افشین زهدی
a.zohdi@yahoo.com
1
محمد حسین آدابی
2
دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
توالی کربناتی سازند تلهزنگ به سن ائوسن پیشین- میانی عمدتاً از روزنداران کفزی بزرگ (مانند نومولیت و آلوئولینا) به همراه ذرات اسکلتی و غیر اسکلتی دیگر تشکیل شده است. در این سازند بر مبنای فراوانی و توزیع روزنداران و دیگر اجزای موجـــود در رخــسارههای مخــتلـــف، ژرفای حوضه رسوبی و در نتیجه نوع زیر محـیط حوضه رسوبی دیرینه (sub-paleoenvironment) تعیین شده است. بررسی رخسارهها منجر به شناسایی 10 رخساره میکروسکوپی وابسته به 4 کمربند رخسارهای پهنه کشندی، لاگون، پشتههای سدی و دریای باز شده است. نبود رسوبات دوباره نهشته شده و رخسارههای ریفی، تغییرات تدریجی رخسارهها و نیز گسترش وسیع پهنههای کشندی نشان میدهد که نهشتههای کربناتی سازند تلهزنگ به احتمال قوی در یک سکوی کربناتی از نوع رمپ نهشته شده است. با توجه به فراوانی و تنوع بالای روزنداران کفزی بزرگ در سازند تلهزنگ میتوان برای این نهشتهها از اصطلاح سیستم رمپ کربناتی حاوی روزنداران فراوان استفاده کرد. مقایسه زمینشیمی عنصری و ایزوتوپی بین اجزاء زیستی (روزنداران کفزی) و اجزاء نازیستی (میکرایت) در کربناتهای سازند تلهزنگ حاکی از شرایط نزدیک تعادلی، تأثیر کمتفریق زیستشناختی و اثرات جنبشی مانند سرعت رشد و یا عوامل ناشناخته دیگر است، و به همین دلیل مقدار دمای محاسبه شده آب دریا بر اساس سنگینترین ایزوتوپ اکسیژن در کربناتهای زیستی با دمای اندازهگیری شده نمونههای نازیستی (میکرایت) تقریباً مشابه است. مطالعات سنگنگاری و زمینشیمیایی نشان میدهد که نهشتههای کربناتی سازند تلهزنگ تحتتأثیر دیاژنز ضعیف جوی در یک محیط دیاژنزی بسته همراه با نسبت پایین تبادلات آب به سنگ (water/rock interaction) قرار گرفتهاند.
Carbonate sequences of the Taleh-Zang Formation mainly consist of large benthic foraminifera (e.g., Nummulites and Alveolina) along with other skeletal and non-skeletal components. In this formation, the water depth during deposition was determined based on the variation and different types of benthic foraminifera and other components in different facies. Microfacies analysis led to the recognition of 10 microfacies that are related to 4 facies belts such as: tidal flat, lagoon, shoal and open marine.The absence of turbidite deposits, reefal facies, gradual facies changes and widespread tidal flat deposits indicate that the Taleh-Zang Formation was deposited in a carbonate ramp environment. Due to the great diversity and abundance of larger benthic foraminifera, this carbonate ramp is referred to as "foram-dominated carbonate ramp system". Comparison between elemental and isotopic compositions of biotic (benthic foraminifera) and abiotic (micrite) components in Taleh-Zang Formation shows an equilibrium condition due to minor biological fractionation and kinetic effects such as growth rate or other unknown factors. Thus, palaeotemperature calculation of seawater based on heaviest oxygen isotope values of biotic and abiotic carbonates are similar. Petrographic and geochemical studies illustrate that these carbonates were affected by weak meteoric digenesis in a closed diagenetic system with a low water/rock interaction.
http://www.gsjournal.ir/article_56997_b3162471e704133518d3f3a1e966cc99.pdf
سازند تله زنگ
روزنداران کفزی بزرگ
سکوی کربناتی
زمینشیمی
اجزای زیستی و نازیستی
Taleh-Zang Formation
Large benthic Foraminifera
Carbonate platform
Geochemistry
Biotic and abiotic components
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
115
122
10.22071/gsj.2010.56998
56998
Original Research Paper
ارائه روشی جدید برای ردهبندی درزها با رویکرد بهینه ردهبندی کننده بیزین
A New Method for Joint Set Classification Based on Bayesian Optimum Classifier
بهزاد تخم چی
tokhmechi@ut.ac.ir
1
حسین معماریان
memarian@ut.ac.ir
2
حسین احمدی نوبری
3
بهزاد مشیری
4
دانشکده معدن، پردیس دانشکدههای فنی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
دانشکده معدن، پردیس دانشکدههای فنی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر، قطب علمی کنترل و پردازش هوشمند، پردیس دانشکدههای فنی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر، قطب علمی کنترل و پردازش هوشمند، پردیس دانشکدههای فنی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
درزهنگاری در پروژههای اکتشاف نفت و معدن، مطالعات ساختگاهی و زمینشناسی، اهمیت فوقالعادهای دارد. به طور معمول، بسته به هدف از مطالعه درزهها، ویژگیهای مختلفی از آنها به صورت برجا برداشت میشود. برای مثال در مطالعات مخزن، علاوه بر ویژگیهای ساختاری، بررسی میزان بازشدگی و پرشدگی درزهها و شبکه ارتباطی آنها، برای مدلسازی جریان سیال، اهمیت ویژهای دارد. اما از آنجا که درزهها ماهیت پیچیدهای دارند، اغلب شناخت آنها بدون ردهبندی ممکن نیست. لذا توجه به این نکته ضروری است که در ردهبندی درزهها، از کلیه ویژگیهای تأثیر گذار در تفسیر نتایج ردهبندی استفاده شود. این در حالیست که به صورت متداول، حداکثر دو ویژگی شیب و جهت شیب، برای ردهبندی درزهها مورد استفاده قرار میگیرند و دیگر ویژگیها، نادیده گرفته میشوند. در این مقاله، روشی جدید برای ردهبندی درزهها ارائه شده است.
برای بررسی کارایی و مزیت روش جدید، یک مجموعه مصنوعی از درزهها، شامل 8 دسته درزه ساخته شده است و برای هر درزه، 4 ویژگی شیب، جهت شیب، میزان پُرشدگی و نوع پُرکننده در نظر گرفته شده است، به گونهای که جدایش دسته درزهها بر اساس ویژگیهای شیب و جهت شیب ناممکن باشد. سپس برنامههایی برای استفاده از روش ردهبندی بیزین (Bayesian)، نوشته شده و در فضای 4 بُعدی نسبت به ردهبندی دادههای مصنوعی اقدام شده است. به این ترتیب اثبات شده که با دقت بسیار مطلوبتری، کلیه 8 دسته درزه را میتوان از هم تفکیک کرد.
Joint study is one of the primary jobs in many geological, mining, geotechnical and petroleum exploration projects. Up to 10 features of joints are gathered during each field survey, while only two of them (dip and dip direction) are normally used to classify these complex features. This paper proposes a new method for joint set classification which can use more than two surveyed features. A synthetic set of 8 joint set, each joint defined with 4 features (dip, dip direction, type of infilling and amount of infilling), created in a way that with two features (dip and dip direction) sets could not be differentiated. Necessary program developed to use Bayesian classifier to sort 8 synthetic joint sets in 4D space. Present study showed that all 8 sets can be successfully differentiated by using Bayesian method.
http://www.gsjournal.ir/article_56998_fcbad213145f45b75f54a8e3b19d08ad.pdf
درزه
ردهبندی
خوشهبندی
ویژگیها
بیزین
Joint
Classification
Clustering
Features
Bayesian
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
123
128
10.22071/gsj.2010.56999
56999
Original Research Paper
بررسی سنگشناسی، ژئوشیمی و جایگاه زمینساختی توده نفوذی کمتال (شمال خاروانا، آذربایجان شرقی)
Petrology, Geochemistry and Tectonomagmatic Setting of Kamtal Intrusion (North of Kharvana, Eastern Azarbaijan)
میر علی اصغر مختاری
amokhtari@znu.ac.ir
1
حسین معینوزیری
2
محمد رضا قربانی
3
محمود مهرپرتو
mahmoodmehrparto@yahoo.com
4
دانشکده زمین شناسی- دانشکده علوم
گروه زمین شناسی دانشگاه تربیت مدرس، تهران ایران
گروه زمین شناسی دانشگاه تربیت مدرس، تهران ایران
پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
توده نفوذی کمتال در شمال باختری ایران، استان آذربایجان شرقی و در مجاورت مرز ایران و جمهوری ارمنستان واقع شده است. این توده دربرگیرنده یک بخش اسیدی با ترکیب مونزوگرانیت و یک بخش حدواسط- بازی متشکل از سنگهای مونزونیت، مونزودیوریت، کوارتزمونزونیت، کوارتزمونزودیوریت و گابرو است. عدسیهای کوچک با ترکیب گابرو، در حاشیه جنوب خاوری توده نفوذی کمتال، در داخل بخش کوارتزمونزونیتی وجود دارند. بخش اسیدی در بخش حد واسط- بازی نفوذ کرده است. بخش اسیدی و بخش حد واسط دارای ماهیت کلسیمی- قلیایی با پتاسیم بالا بوده، در حالی که عدسیهای گابرویی ماهیت تولئیتی دارند.سنگهای اسیدی و حد واسط، متاآلومین بوده و در زمره گرانیتوییدهای نوع I قرار میگیرند. تغییرات عناصر کمیاب خاکی نمونههای اسیدی و حدواسط، یک الگوی غنی از LREE با نسبت بالای LREE/HREE را نشان میدهند. تفاوت این دو بخش در مقدار غنیشدگی از MREE است. شباهت تغییرات عناصر کمیاب در این دو بخش، میتواند بیانگر ارتباط زایشی آنها باشد. در نمودارهای عنکبوتی عناصر کمیاب همه فازهای توده نفوذی کمتال، بیهنجاری منفی Nb و Ti مشاهده میشودکه نشانگر محیطهای فرورانشی است. مقایسه فراوانی عناصر ناسازگار سنگهای منطقه مورد مطالعه با تغییرات این عناصر در گرانیتوییدهای محیطهای مختلف زمینساختی، بیانگر تشابه آنها با گرانیتوییدهای کمان آتشفشانی آند است. همچنین، نمودارهای تفکیک محیطهای زمینساختی گرانیتوییدها، بیانگر ارتباط گرانیتوییدهای کمتال با کمان آتشفشانی (VAG) بوده که در نتیجه فرورانش صفحه اقیانوسی نوتتیس به زیر سکوی قارهای قفقاز بهوجود آمدهاند.
Kamtal intrusion is located in East Azarbaijan province, NW of Iran, near the Armenia border. The Kamtal intrusion consist of an acidic part with monzogranitic composition and an intermediate- basic part which compositionally composed of monzonite, monzodiorite, quartz monzonite, quartz monzodiorite and gabbro. Gabbroic rocks exist in the form of small lenses in the southeast of Kamtal intrusion within the intermediate part. The intermediate- basic part has been intruded by the acidic part. Both acidic and intermediate parts are high-K calc-alkaline, metaluminous in character and classified as I-type granitoids; while, the gabbros have tholeiitic nature.
Both acidic and intermediate rocks show a LREE rich pattern and high LREE/HREE ratio. These two parts have differences in MREE enrichment. From similarity in REE patterns of acidic and intermediate rocks a genetic relation can be discerned. Negative anomalies of Nb and Ti can be seen in all rock phases of the Kamtal intrusion, representing the subduction zone setting. Comparison of trace element variations with those of granitoid rocks of different tectonic settings show similarities between Kamtal intrusion and Andean volcanic arc granitoids. Furthermore, Kamtal intrusion can be classified as VAG based upon tectonic setting discrimination diagrams. It is concluded that, Kamtal intrusion probably is the result of Neotethys oceanic crust subduction beneath the Caucasus continental plate.
http://www.gsjournal.ir/article_56999_1963ba65945035607c8fcd6b30efd6dc.pdf
سنگشناسی
ژئوشیمی
باتولیت
گرانیتویید
قرهداغ
کمتال
خاروانا
آذربایجان شرقی
petrology
Geochemistry
Batholith
Granitoid
Qaradagh
Kamtal
Kharvana
East Azarbaijan
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
129
136
10.22071/gsj.2010.57001
57001
Original Research Paper
زمینشناسی کانسنگ و مطالعات میانبارهای سیال در محدوده طلای ارغش، جنوب باختر نیشابور، شمالخاور ایران
Ore Geology and Fluid Inclusion Studies of Arghash Gold Prospect, Southwest Neishabour, Northeastern Iran
اسماعیل اشرف پور
e.ashrafpour@gmail.com
1
سعید علیرضایی
alirezaei@sb.ac.ir
2
کوین انسدل
3
دانشگاه شهید بهشتی، دانشکده علوم زمین، تهران، ایران
دانشگاه شهید بهشتی، دانشکده علوم زمین، تهران، ایران
دانشگاه ساسکاچوان، ساسکاتون، کانادا
محدوده طلای ارغش در بخش خاوری زون سبزوار واقع است. پیسنگ این زون، شامل سنگهای دگرگونی پرکامبرین و رسوبات برقارهای پالئوزوییک و مزوزوییک است. پیسنگ به وسیله کمپلکسهای افیولیتی کرتاسه بالایی و سنگهای آذرین و رسوبی ترشیری پوشیده میشود. محدوده ارغش شامل پنج سامانه رگهای طلا (Au-I تا Au-V) و یک رگه حاوی Sb است که در سنگهای آتشفشانی سیلیسی تا حدواسط، توف، گرانیت و دیوریت ترشیری وجود دارند. شدیدترین دگرسانی به فاصله یک تا پنج متری حاشیه رگهها محدود میشود که غالباً شامل آرژیلیک شدید است. این دگرسانی توسط دگرسانی آرژیلیک یا پروپیلیتیک ضعیف تا متوسط در بر گرفته میشود. کانهزایی به طور عمده به صورت رگهای صورت گرفته است. میانگین عیار طلا در رگهها 7/0 گرم در تن است. پیریت کانی سولفیدی اصلی در کانسنگ هیپوژن و شامل چهار نسل مختلف است: 1) پیریت بیوجه تا وجهدار و ریزدانه تا درشتدانه (Py-I) که عموماً در زمینه کوارتز رگهای پراکنده است و به صورت محلی با کانیهایی مانند کالکوپیریت، مارکاسیت، تتراهدریت-تنانتیت و آرسنوپیریت همراه است. ذرات طلای آزاد همراه با این نسل از پیریت تشکیل شدهاند؛ 2) پیریت فرامبوییدی (Py-II) که تا 960 گرم در تن طلا دارد؛ 3) رورشدیهای پیریت آرسنیکی (Py-III) بر روی پیریت وجهدار تا بیوجه نسل اول. این نسل از پیریت تا 1980 گرم در تن طلا دارد. طلا در ساختار پیریت فرامبوییدی و آرسنیکی میتواند به صورت ذرات نانوی طلا و محلول جامد ناپایدار وجود داشته باشد؛ 4) پیریت عقیم، بیوجه، پرکننده شکستگی و تأخیری (Py-IV). فرایندهای سوپرژن باعث اکسیدشدن انواع پیریت به اکسیدها و هیدروکسیدهای آهن در بالای سطح ایستایی شدهاند. دمای همگن شدن میانبارهای سیال موجود در کوارتز، غالبا در محدوده دمای 285-279 درجه سانتیگراد قرار میگیرد. دمای ذوب یخ از 1/0- تا 2/3- درجه سانتیگراد متغیر است که منطبق بر شوری بین 2/0 تا 3/5 درصد وزنی معادل NaCl است. دمای همگن شدن میانبارهای سیال موجود در کلسیت بین 313-169 درجه سانتیگراد و شوری آنها بین 7/0 تا 9/1 درصد وزنی معادل NaCl است. شوری سیالها به طور کلی پایین است و این امر توسط کانیشناسی کانسنگ و محتوی فلزی آن نیز تأیید میشود. روند دمای همگن شدن- شوری، با ترکیبی از فرایندهای جوشش یک سیال غنی از گاز و نیز آمیختگی (رقیق شدن) یک سیال شورتر و داغتر با سیالی با شوری و دمای پائینتر سازگار است. نهشت طلا در اثر این فرایندها و همین طور واکنش سیالهای کانهدار با کمرسنگها صورت گرفته است. ویژگیهای زمینشناختی، بافت کانسنگ، کانیشناسی کانسنگ و دگرسانی و دادههای دماسنجی میکروسکوپی بیانگر کانهزایی از نوع اپیترمال تیپ فلزات قیمتی با سولفیدیشدن پایین است.
Arghash gold district is located in the eastern Sabzevar zone. The basement of this zone consists of Precambrian metamorphosed rocks and Paleozoic-Mesozoic epicontinental sediments. The basement is covered by Upper Cretaceous ophiolitic mélange and Tertiary magmatic and sedimentary rocks. Arghash district includes five gold-bearing vein systems, Au-I–Au-V, and one Sb vein, occurring in Tertiary intermediate to silicic volcanic rocks, tuffs, granite, and diorite. Intensive alteration, dominated by clay minerals, is confined to 1 to 5 m from the veins. The intensive argillic alteration is bordered by irregular zones of moderate to weak argillic and propylitic alterations.
Mineralization is mostly confined to veins. Pyrite is the main sulfide mineral and includes four generations: 1) disseminated euhedral to anhedral, fine- to coarse-grained pyrite (Py-I), locally associated with minor chalcopyrite, marcasite, tetrahedrite-tennantite, and arsenopyrite; native gold grains occur in quartz associated with the pyrite; 2) framboidal pyrite (Py-II) which contains up to 960 ppm Au; 3) arsenian pyrite overgrowths (Py-III) which contain up to 1980 ppm Au; and 4) fracture-filling, anhedral, barren, late stage pyrite (Py-IV). Gold occurs as nanoparticles as well as unstable solid solutions in the framboidal and arsenian pyrite.
Homogenization temperature (Th) and salinity were measured on fluid inclusions in several quartz and calcite samples. Th varies from 186º to 357ºC, and 169º to 313ºC, and salinity from 0.2 to 5.3 and 0.7 to 1.9 wt. percent NaCl equiv. for quartz and calcite, respectively. The low salinity character of the ore forming fluid is consistent with the ore mineralogy and metal contents. The variation in salinity and Th could be explained by a combination of boiling and mixing (dilution) of a hotter and more saline fluid with a cooler and less saline fluid. These processes led to the deposition of gold in the veins. The ore mineralogy, textures, alteration, homogenization temperatures, and salinities, are typical of low-sulfidation epithermal precious metal deposits.
http://www.gsjournal.ir/article_57001_ba7f73528d136bb3e4a8e55d9665a77a.pdf
ارغش
طلا
میانبارهای سیال
اپیترمال
سولفیدیشدن پایین
Arghash
Gold
Fluid inclusion
Epithermal
Low-sulfidation
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
137
142
10.22071/gsj.2010.57002
57002
Original Research Paper
تحلیل آرایهای میکروترمورها به روش ضرایب خود همبستگی مکانی به منظور برآورد ساختار سرعتی موج برشی در جنوب خاور شهر بم
Analysis of Microtremor Array Measurements using Spatial Auto-correlation Method for Estimation of Vs Profile in South-East of Bam City
محمدرضا قائمقامیان
mrgh@iiees.ac.ir
1
آزاده فریدونی
2
پژوهشگاه بین المللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله، تهران، ایران
مؤسسه ژئوفیزیک، دانشگاه تهران، تهران، ایران گروه لرزهزمینساخت، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
هـدف از مطالعـه حاضـر، برآورد سـاخـتـار سرعتی مـوج برشی در شهر بم با استفـاده از برداشـتهای آرایـهای میـکروترموراست. به این منظور، اندازهگیریهای میکروترمور در یک آرایـه دایـرهای دو گانه در ساختگاهی در جنـوب خاور شهـر بم انجام شد. با تحلیـل دادهها بر مبنای روش ضرایب خود همبستـگی مکانی (SPAC)، منحنی پاشش موج ریلی موجود در میدان موج میکروترمورها در بازه بسامدی 3/2-6/1هرتز استخراج شد. سپس با بهکارگیری الگوریتم برگشتی ژنتیک، ساختار سرعتی موج Sدر ساختگاه مورد مطالعه تا ژرفای 400 متر برآورد شد. نتایج حاصل از این مطالعه، همبستگی خوبی با دادههای درون چاهی موجود دارد و نشان میدهد که روش SPAC با توجه به ارائه برآوردهای قابل اعتماد از ساختار سرعتی موج S، ژرفای نفوذ زیاد، سهولت برداشت ، تحلیل سریع دادهها، صرفه اقتصادی و غیر تخریبی بودن مکمل یا جایگزین مناسبی برای روشهای متداول تعیین نیمرخ VS است.
The shear wave velocity structure in Bam city is estimated in this paper. A double circle array observation of microtremors was conducted in south-east of Bam. Spatial Auto-correlation Coefficient (SPAC) method was utilized to determine phase velocity dispersion curve of Rayleigh wave in frequency range from 1.6 to 2.3 Hz. An inversion scheme based on Genetic Algorithm was employed to estimate the VS profile up to 400 m at the site under study. The inverted shear wave velocities are compared with the available down-hole data, and are found to be in good agreement. It verified the reliability of the estimated shear wave velocity profile and confirmed the use of SPAC method as a good alternative to the conventional approaches due to relatively low costs, ease of operation and analysis, accuracy, and ability to explore soil profile up to large depth.
http://www.gsjournal.ir/article_57002_530f7b199c96c2c32ab1dcc80c70a6f1.pdf
برداشتهای آرایهای میکروترمور
روش ضرایب خود همبستگی مکانی
ساختار سرعتی موج برشی
تحلیل برگشتی سرعت موج برشی
شهر بم
Microtremor array observation
SPAC method
Shear wave velocity profile
Inversion
Bam City
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
143
148
10.22071/gsj.2010.57003
57003
Original Research Paper
نقش توأمان قطر و تراکم ریشه درخت بید بر مقاومت برشی خاک
Effect of Diameter and Density of Willow Roots on Shear Resistance of Soils
محمد هادی داودی
davoudi_h@yahoo.com
1
محمود فاطمی عقدا
2
مرکز تحقیقات حفاظت خاک و آبخیزداری، تهران، ایران
دانشگاه تربیت معلم، تهران، ایران
پایدارسازی ترانشههای طبیعی و دامنههای مستعد لغزش از نظر ایمنی شهروندان، حفظ محیط زیست، مهندسی رودخانه و منابع طبیعی حائز اهمیت است. استفاده از ریشه درختان به منظور تقویت تودههای خاک از راهکارهای مناسبی است که مورد توجه محققان بسیار قرار گرفته است. در این تحقیق ، اثر توأم قطر و تراکم ریشه بر مقاومت برشی خاک مورد بررسی قرار میگیرد. هجده آزمایش برش مستقیم برجا در خاک دارای ریشه درخت بید (biddow) انجام و نتایج آن با خاک بدون ریشه مقایسه شد. پارامتر جدیدی به نام "شاخص قطر-تراکم ریشه" (RDDI) تعریف شد که بازتاب کننده پراکنش قطر و تراکم ریشه در خاک است. نتایج نشان داد که با افزایش RDDI چسبندگی ظاهری خاک و در نتیجه مقاومت برشی خاک زیاد و بالعکس زاویه اصطکاک داخلی خاک کاهش مییابد، اما از آنجا که میزان این تغییرات قابل ملاحظه نیست در مجموع مقاومت برشی توده مسلح شده به ریشه افزایش مییابد. در پایان به منظور استفاده مهندسان طراح، روابط کاربردی برای محاسبه مقاومت برشی افزوده شده به خاک ارائه شده است.
Stabilization of potentially sliding terraces and natural slopes are of great importance from view point of resident security, environment protection, river engineering and water and soil conversation. Soil reinforcement using tree toots is one of methods being studied by many researchers. Most of them have worked on the effect of root density and few of them on the root diameter leading to contradicting results. In this paper the combined effect of root diameter and density on the shear resistance of soil is investigated by series of in-situ direct shear tests. Eighteen tests were carried out on soil having Willow roots and the results were compared with those of non rooted soil as reference. To explain the observations, a new parameter referred to as root diameter-density index (RDDI) was defined. The results reveal that an increase in RDDI causes a significant increase in the apparent cohesion of rooted soil, but a little decrease in the internal friction angle. In both cases the rate of variation decreases with increasing RDDI and tends to a little value; however the extreme values of 212% and -15% were observed respectively. As general conclusion for rooted soils, the dominance of variation of apparent cohesion with respect to that of internal friction angle results the shear resistance ameliorates within a range of RDDI, and for further values it tends to a stabilized value. Also, for practical purposes, a relation was developed to be used by designer engineers.
http://www.gsjournal.ir/article_57003_a788a2fce827c3a1908c488fc9017638.pdf
پایدارسازی دامنه
مقاومت برشی خاک
چسبندگی ظاهری
زاویه اصطکاک داخلی
قطر ریشه
تراکم ریشه
Slope Stabilization
Soil shear resistance
Apparent cohesion
Internal friction angle
Root diameter
Root density
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
149
154
10.22071/gsj.2010.57004
57004
Original Research Paper
مطالعات کانیشناسی و میانبارهای سیال ذخیره طلای اپیترمال شرفآباد، شمال باختر ایران
Fluid Inclusion and Mineralogical Studies of the Sharafabad Epithermal Gold Deposit, NW Iran
سوسن ابراهیمی
ebrahimisusan@yahoo.com
1
یوان مینگ پن
2
سعید علیرضایی
alirezaei@sb.ac.ir
3
محمود مهرپرتو
mahmoodmehrparto@yahoo.com
4
گروه زمینشناسی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
گروه زمینشناسی، دانشگاه ساسکاچوان، کانادا
گروه زمینشناسی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنیکشور، تهران، ایران
سامانه رگهای اپیترمال طلادار شرفآباد در شمال باختر ایران و در زون ماگمایی البرز-آذربایجان واقع است. سنگ میزبان اصلی رگههای طلادار، توف، برش و آندزیت پورفیری ائوسن است. دگرسانی شامل یک زون سیلیسی است که بیشتر به سمت خارج به زون آرژیلیک و پروپیلیتیک منتهی میشود. کانهزایی بهطور عمده به رگهها و رگچههای سیلیسی و سیلیسی-کربناتی محدود بوده و توسط زونهای گسلی کنترل شده است. هجده رگه معدنی تشخیص داده شده که طول و عرض آنها به ترتیب از 10 تا 1000 متر و از 5/0 تا 15 متر متغیر است. کانی اصلی پیریت همراه با مقادیری کالکوپیریت، اسفالریت و گالن است. طلا به صورت دانههای پراکنده و میکروسکوپی در پیریت و سیلیس و در مرز دانههای کالکوپیریت، اسفالریت و گالن قرار دارد. سیلیس بهصورت کوارتز خاکستری، کوارتز سفید، کوارتز شفاف، اوپال، کالسدونی و مقدار کمی آمتیست است. بر اساس مطالعات کانیشناسی و روابط بافتی، چهار مرحله قابلتشخیص است: پیش از کانهزایی، کانهزایی، پس از کانهزایی و سوپرژن، که طلا و کانیهای سولفیدی فلزهای پایه در مرحله کانهزایی تشکیل شدهاند. دادههای میانبارهای سیال از اسفالریت و کوارتز خاکستری مربوط به مرحله اصلی کانهزایی، کربنات، و کوارتز شفاف و آمتیست مربوط به مرحله آخر به دست آمده است. میانبارهای سیال در کوارتز خاکستری نشان میدهند که کانهزایی در دامنه دمای 170- 270 درجه سانتیگراد و شوری1– 7/8درصد وزنی معادلNaCl صورت گرفته است. میانبارهای موجود در اسفالریت، معرف دمای همگن شدن 215- 265 درجه سانتیگراد و شوری 8/10- 3/15 درصد وزنی معادل NaCl هستند. میانبارهای سیال در کربنات، در گستره دمایی 160-250 درجه سانتیگراد و شوری 5/1-8/3 درصد وزنی NaCl تشکیل شده است. مقادیر کمی آمتیست در مرحله آخر بهطور محلی ایجاد شده است که با طلا و فلزهای قیمتی همراه نیست. میانبارهای سیال در این آمتیست، معرف دمای همگن شدگی 173-203 درجه سانتیگراد و شوری 5/3–5/9 درصد وزنی NaCl هستند. همراهی میانبارهای غنی از مایع و غنی از بخار در برخی نمونههای کوارتز و اسفالریت نشان میدهد که جوشش رخ داده است. رخداد جوشش توسط شواهد بافتی مانند برشهای گرمابی، کلسیت تیغهای و آدولاریا تأیید میشود. دادههای میانبارهای سیال نشان میدهد که کانیسازی طلا و فلزهای پایه، در ژرفای میانگین 400 متری زیر سطح ایستابی دیرینه تشکیل شده است. چیرگی دگرسانی آرژیلیک حدواسط، همراهی طلا با کانیهای سولفیدی فلزهای پایه و شوری متوسط میانبارهای سیال در شرفآباد، نمایانگر یک سامانه اپیترمال طلا- نقره و غنی از فلزهای پایه از نوع سولفیدی شدن حدواسط است.
The Sharafabad auriferous epithermal vein system is located in the Alborz-Azarbaijan magmatic assemblage in northwestern Iran. The veins are hosted by Eocene andesitic volcanic and pyroclastic rocks and tuffs. Wall rock alteration includes an inner silicic zone often bordered by argillic and propylitic zones. Mineralization is mainly restricted to silica and silica-carbonate veins and veinlets in faults and fault zones. A total of 18 ore-bearing veins have been identified. The veins vary from 10 -1000 meters in length and 0.5-10 meters in width, respectively. Pyrite is the main sulfide, commonly associated with subordinate chalcopyrite, sphalerite, and galena. Gold occurs as scattered microscopic grains in quartz and pyrite, and along the grain boundaries of the sphalerite, galena and chalcopyrite. Silica occurs as gray quartz, white quartz, clear quartz, opal, chalcedony, and minor amethyst. On the basis of crosscutting relationships and mineral paragenesis, four stages can be distinguished: (I) pre-mineralization, (II) mineralization, (III) post-mineralization and (IV) supergene. The gold and the base metals sulfides occurred in the mineralization stage. Fluid inclusion data have been obtained from the ore-stage gray quartz and sphalerite, carbonates, and the late clear quartz and amethyst. The fluid inclusions from the gray quartz indicate homogenization temperatures of 170-270 ºC and salinities of 1 to 8.7 wt% NaCl equiv. The fluid inclusions in the sphalerite indicated homogenization temperatures of 215-265 ºC, and salinities of 10.8-15.3 wt% NaCl equiv. The carbonates formed at lower temperatures, between 160-250 ºC, from fluids of low salinities, at 1.5-3.8 wt% NaCl equiv. Amethyst from final stages of vein formation, not associated with sulfides and gold was deposited at 173-203 ºC from fluids containing 3.5 to 9.5 wt% NaCl equiv. The coexistence of vapor-dominant and liquid-dominant inclusions in quartz and sphalerite suggests that boiling occurred during the evolution of the ore fluids. The occurrence of boiling is supported by hydrothermal breccias, bladed calcite, and adularia. Fluid inclusion data suggest that ore was deposited at an average depth of about 400 m below the paleosurface. Considering the intermediate argillic alteration, association of gold with base metal sulfides, and the moderate salinities, the Sharafabad district can be classified as an intermediate-sulfidation epithermal system.
http://www.gsjournal.ir/article_57004_a61d3261f06b0f73221f7d8b9c4e35a2.pdf
اپیترمال
البرز-آذربایجان
طلا
شرفآباد
Epithermal
Alborz- Azarbaijan
Gold
Sharafabad
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
155
159
10.22071/gsj.2010.57005
57005
Original Research Paper
بررسی اثر فاصله ایستگاههای GPS از خط گسل در دقت برآورد پارامترهای مکانیکی یک گسل
The Effect of GPS Stations Distances from Fault Trace in the Estimation Accuracy of Fault Parameters
لیلا کریمی دهکردی
l_k_dehkordi@yahoo.com
1
بهزاد وثوقی
vosoghi@kntu.ac.ir
2
یحیی جمور
y_djamour@sbu.ac.ir
3
دانشگاه خواجهنصیرالدینطوسی، تهران، ایران
دانشگاه خواجهنصیرالدینطوسی، تهران، ایران
سازمان نقشه برداری کشور، تهران، ایران
در این مقاله، یک شبکه GPS برای مطالعه پارامترهای مکانیکی گسل طراحی میشود. الگوی کشسان مورد استفاده، تابعی از پارامترهای مکانیکی گسل واقع در یک محیط کشسان و همگن است. پارامترهای مورد نظر عمق قفل شدگی و سرعت لغزش گسل است. با ذکر چند نمونه عددی، اثر فاصله ایستگاههای شبکه از خط گسل بر دقت برآورد پارامترهای فوق بررسی شدهاست. نتایج نمونه عددی نشان میدهد که فقط با تغییر محل ایستگاهها در یک شبکه فرضی، دقت تعیین عمق قفلشدگی و سرعت لغزش گسل به ترتیب از به مقدار بهبود مییابد.
In this study work the idea of the optimal design of GPS monitoring network is extended in order to estimate the parameters of a single strike slip fault: i.e. slip rate and locking depth. By using some numerical examples, the influence of the GPS station distances from the fault trace has been investigated. The results show that far GPS stations have more advantages for estimating of slip rate. In contrast, the near stations are important for locking depth.
http://www.gsjournal.ir/article_57005_db92a99ec7c17d30cdc67ba648b1f71a.pdf
فاصله از خط گسل
مدل گسل
شبکه آشکارسازیGPS
بهینه سازی
دقت پارامترهای مدل گسل
Distance from the fault line
Fault model
Monitoring GPS network
optimization
Fault parameters accuracy
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
160
166
10.22071/gsj.2010.57006
57006
Original Research Paper
رفتار ژئوشیمیایی روی، پتاسیم و سدیم موجود در خاک، در برابر بارانهای اسیدی مرتبط با کارخانه ذوب مس سرچشمه، رفسنجان
Geochemical Behavior of Zinc, Potassium and Sodium in Soils Affected by Acid Rains Related to Sar Cheshmeh Copper Smelter, Rafsanjan
سید محمد میرحسینی
mirhosseini21@yahoo.com
1
جمشید شهاب پور
2
محمدهادی فرپور
3
دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
چندین دوره اندازهگیری pH باران در مناطق مجاور کارخانه ذوب مس سرچشمه کرمان در پاییز 84 تا بهار 86 ، وقوع بارش اسیدی در این مناطق را نشان داد که به نظرمیرسد علت آن خروج حجم زیاد گاز SO2 از دودکشهای کارخانه باشد.
این مقاله به اثر این بارشها بر وضعیت سه عنصر سدیم، پتاسیم و روی موجود درخاکهای منطقه (خاکهای نابالغ)، میپردازد. به این منظور، عملیات آزمایشگاهی شبیهسازی باران اسیدی بر روی ستونهای دست نخورده خاک (50 سانتیمتر طول و 6 سانتیمتر قطر) با محلولهای اسیدی با 6/5 =pH، 1/4 و 1/3 صورت گرفت. میانگین بارندگی سالانه منطقه (mm370) به مدت 31 روز بر روی 12 ستون خاک برداشت شده از 4 نقطه در اطراف کارخانه ریخته شد. زهاب خارج شده، از انتهای ستونهای خاک جمعآوری و پس از تجزیه شیمیایی مقدار عناصر مورد نظر در آن تعیین شد. ضمن اینکه پس از عصارهگیریهای خاص از خاکهای مورد آزمایش، مقدار سدیم و پتاسیم تبادلپذیر و محلول، مقدار قابل جذب و محلول عنصر روی، همچنین میزان اسیدیته، ظرفیت تبادل کاتیونی و مقدار آهک خاک در 3 عمق 15-0، 30-15و 50-30 سانتیمتر مورد سنجش قرار گرفت و با مقدار این پارامترها قبل از عملیات شبیهسازی مقایسه گردید. نتایج حاصل نشان داد که مقدار بهنسبت زیاد آهک موجود در خاکهای منطقه اثر بارشهای اسیدی را کاهش میدهد. با این وجود، بارانهای اسیدی علاوه بر شستن بخشی از این عناصر، مقادیر سدیم و پتاسیم تبادلی را کاهش میدهند؛ درحالیکه موجب افزایش شکل انحلال پذیر این فلزها میشوند. همچنین مشخص شد که مقدار حل شده و قابل جذب عنصر روی در خاکهای مورد آزمایش در نتیجه تأثیر بارانهای اسیدی افزایش مییابد.
Occurrence of acid rains in the region adjacent to Sar Cheshmeh Copper Smelter, 155 km southwest of Kerman, was established by the measurement of pH of precipitations during 2005 and 2006. This paper deals with the geochemical behavior of Na, K and Zn in the entisols and inceptisols of Sar Cheshmeh region which was subjected to acid rains. Laboratory experiments were performed on 12 undisturbed soil core samples (50 cm long, 6 cm in diameter) with acid solutions of pH=3.1, pH=4.1 and pH=5.6. The sprinkling lasted 31 days, simulating a rainfall of 370 mm and the drainages were analyzed. Soil properties and forms of Na, K and Zn in 0-15cm, 15-50cm and 30-50cm depths determined before and after the simulation. Results show that some elements can be mobilized and leached out of the soils of the study area by the action of acid rain. Acid rain causes a decrease in the exchangeable form of sodium and potassium while soluble form of these elements increases. Furthermore, acid rain causes an increase in the available and soluble form of Zn.
http://www.gsjournal.ir/article_57006_c702b585a20cb33a6df2f7e89de4871a.pdf
سرچشمه
باران اسیدی
سدیم و پتاسیم تبادل پذیر
روی حل شده و قابل جذب
Sar Cheshmeh
Acid rain
Exchangeable sodium and potassium
Available and soluble zinc
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
167
172
10.22071/gsj.2010.57008
57008
Original Research Paper
بررسی یخچال طبیعی خرسان زردکوه بختیاری به وسیله تصاویر ماهواره ای
Investigation on Khersan Glacier in Zardkuh, Using Satellite Images
یوسف رضائی
valadanzouj@kntu.ac.ir
1
محمد جواد ولدان زوج
2
فریبرز وزیری
3
شگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی، تهران، ایران
انشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی، تهران، ایران
دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی، تهران، ایران
با توجه به این که یخچالها و برفچالهای کشور از منابع طبیعی اصلی و مهم آب شیرین ایران هستند، بنابراین شناسایی، مطالعه و حفاظت از این منابع ضروری به نظر میرسد. منظور از شناسایی و مطالعه یخچالهای طبیعی، برآورد پارامترهای مختلف یخچالی نظیر بیشترین وکمترین ارتفاع، مساحت و محیط، موقعیت خط برف و... است. با توجه به مشکلات مطالعه این مناطق از طریق پژوهش میدانی و اندازهگیری مستقیم از نظر هزینه وسختی کار، کمک و بهرهگیری از فناوری سنجش از دور بسیار مفید است. در این تحقیق، به منظور بررسی و مطالعه یخچال طبیعی خرسان در زردکوه بختیاری و شناسایی و برآورد پارامترهای مهم یخچال طبیعی از تصاویر ماهوارهای Aster وIRS ، عکسهای هوایی و مدل ارتفاعی رقومی منطقه با دقت بالا برای محاسبه پارامترهای مختلف یخچال طبیعی استفاده شد. با بهکارگیری الگوریتمهای مختلف طبقهبندی نظارت نشده بر روی تصاویر Aster، قسمتهای مختلف یخچال طبقهبندی و مرزبندی شد همچنین برای شناسایی قسمتهای مختلف یخچال، شامل یخلخت، برف یخزده سالهای قبل و برف تازه یخزده از فضای عارضه و منحنی طیفی یخ و برف و برای شناسایی حفرههای مکش بر روی سطح یخچال از عکسهای هوایی منطقه استفاده شد. در نهایت با استفاده از مدل ارتفاعی رقومی و تصویر تلفیقی و استفاده از اطلاعات بهدست آمده از روشهای طبقهبندی و تفسیر چشمی، مرز یخچال و پیشانی و حد بالای آن استخراج شد و نقشه قدیمی یخچالهای منطقه بهروز گردید.
Considering glaciers as a main source of potable water in Iran, their investigations and protection are necessary. It means their parameters such as maximum and minimum altitude, area and perimeter, position of snow line and etc, should be estimated. In a time and expenses point of view, regarding research difficulties in these areas when using direct measurements approach and field working, remote sensing technology seems to be useful and efficient. IRS and ASTER satellite images, Arial photographs and DEM, have been used to identify and estimate different glacier parameters of Khersan glacier in the Zardkuh Mountain. Using various unsupervised classification algorithms on Aster images, different parts of glaciers are classified. Feature space and spectral wave of snow and ice have been used to recognize various parts of glacier, such as ice, last years frozen snow as well as frost snow. Ultimately DEM, fused images, information extracted from classification methods, and vision interpretation, have been applied to up to date the old map of the region and extract the boundary of glacier
http://www.gsjournal.ir/article_57008_aa2e72e6cbd3740905d02364bea4648c.pdf
پارامترهای یخچال
تصاویر ماهوارهای
منحنی طیفی
تفسیر چشمی
یخچال طبیعی
Glacier parameters
satellite images
Spectral wave
Vision interpretation
Glacier
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2009-05-22
18
71
173
177
10.22071/gsj.2010.57011
57011
Original Research Paper
ویژگیهای هندسی و سازو کار جوان گسل طالقان :بر پایه بررسیهای ریختزمینساختی
Kinematic and Geometry of the Taleghan Active Fault: On the Basis of Morphotectonics Studies, (Central Alborz, Iran)
حمید نظری
hamidnazari@hotmail.com
1
ژان فرانسوا ریتز
2
پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
آزمایشگاه علوم زمین مونت پلیه، دانشگاه مونت پلیه 2، مونت پلیه، فرانسه
گسل طالقان در کرانه جنوبی دره طالقان در فاصله 50 کیلومتری از تهران بزرگ قرار دارد. از این گسل بهطور معمول بهعنوان یک گسل فشارشی با شیب بهسوی جنوب یاد میشود. گسل طالقان یکی از بزرگترین عوامل تهدید لرزهای برای شهرهای گستره تهران و کرج با جمعیتی نزدیک به12 میلیون نفر است که میتواند عامل بسیاری از زمینلرزههای کهن و ویرانگر چون زمینلرزه 958 میلادی با بزرگای نسبی 7/7 در این ناحیه بهشمار رود. در راستای بررسیهای ریختزمینساخت و جنبش جوان بر روی این گسل، تلفیقی از دادههای حاصل از تصاویر ماهوارهای، عکسهای هوایی و مدل رقومی زمین بهکار گرفته شد. از جمله دستاوردهای این پژوهش برای نخستین بار معرفی شاخهای جنبا از گسل طالقان است که در گذشته در قالب گسلی ناجنبا و کهن به نقشه در آمده بود. بررسیهای دقیق و بزرگ مقیاس میدانی در راستای این پاره از گسل طالقان امکان اندازهگیری جابهجایی قائم و افقی را بر روی این گسل فراهم آورد که نشانگر تغییر در سازوکار فشاری به برشی-کششی در راستای این گسل است. نسبت جابهجایی تجمعی افقی به قائم اندازهگیری شده از ستیغی در میانه گسل، متناسب با سازوکار چپگرد و نرمال برابر 0/5 – 5/2 است. مقادیر برآورد شده از ویژگیهای هندسی گسل طالقان چون راستای گسل، شیب و زاویه افت آن در بخش خاوری برابر 105، 60 و 40 درجه است که نشانگر وجود گسلی با سازوکار و لغزش راستالغز چپگرد و نرمال در این بخش از البرز مرکزی است.
The Taleghan Fault is located at the southern side of Taleghan valley in Central Alborz, 50 km north west of the Tehran mega city. Usually described as a south-dipping reverse fault, it could be the source of some of the strongest historical earthquakes recorded in the Tehran region, notably the 958 AD (estimated magnitude M 7.7). The fault stands out as one of the major active structure menacing the cities of Tehran and Karadj, representing together 12 millions inhabitants. In order to analyze the recent activity of the fault, a morphological study was carried out along the fault combining satellite imagery, aerial photographs and Digital Elevation Model. We found out an active branch that had never been described whereas the fault classically mapped appears inactive. Detailed field work along the branch allows us to show that the fault had its vertical component recently reverted from reverse movement to normal movement. One of the measured ratios of accumulated horizontal / vertical displacements associated to the left lateral and normal movement is 2.5-5. The strike, estimated dip and rake in the eastern part are 105°, 60° and 40° respectinely making it a left lateral- normal strike slip fault in this part of the Central Alborz.
http://www.gsjournal.ir/article_57011_ad31f3dadee0bf40b46ec492c58929a8.pdf
ایران
البرز
گسل طالقان
زاویه افت گسل
Iran
Alborz
Taleghan fault
Pitch