فریبا پادیار؛ محمد رهگشای؛ سعید علیرضایی؛ محمد پورمعافی؛ الکساندر تورینتا؛ الویه واندرحقی؛ ماری کمیل کومون
چکیده
در سنگهای آتشفشانی منطقه لاطلا در شمال میدوک٬ کانسار رگهای دارای کانیسازی عناصر پایه و گرانبها گسترش یافته است. دراین رگهها کوارتزهای خودشکل همراه با کانههای سولفیدی (پیریت، کالکوپیریت، گالن و اسفالریت) با ساختارهای پرکننده فضاهای خالی وجود دارد. مطالعات کاتدولومینسانس روی انواع کوارتزهای رگهای امکان تعیین نسلهای ...
بیشتر
در سنگهای آتشفشانی منطقه لاطلا در شمال میدوک٬ کانسار رگهای دارای کانیسازی عناصر پایه و گرانبها گسترش یافته است. دراین رگهها کوارتزهای خودشکل همراه با کانههای سولفیدی (پیریت، کالکوپیریت، گالن و اسفالریت) با ساختارهای پرکننده فضاهای خالی وجود دارد. مطالعات کاتدولومینسانس روی انواع کوارتزهای رگهای امکان تعیین نسلهای مختلف کوارتز را امکان پذیر کرد. وجود منطقهبندی رشدی و رورشدی (Overgrowth) نشان از تحول چند مرحلهای کانیسازی از سیالهایی با ترکیب مختلف دارد. بالاترین دمای همگنشدگی میانبارهای سیال در مرکز بلور کوارتز 350 درجه سانتیگراد و بیش از دمای همگنشدگی آن در حاشیه دارای رورشدی با دمای پایین همگنشدگی 135 درجه سانتیگراد است. در میانبارهای سیال در این کوارتزهای گرمابی، دامنه دمای همگنشدگی از 380 درجه سانتیگراد تا 131 درجه سانتیگراد و شوری از 17/0 تا 7/7 (Wt % equi-NaCl) است. حضور CO2در شماری از نمونههای میانبارهای سیال هم به وسیله تجزیه لیزر رامان و هم ریزدماسنجی تأیید شده است. شناسایی فازهای جامد در میانبارهای سیال با مطالعه سنگنگاری میانبارهای سیال و تجزیه لیزر رامان انجام و حضور فازهای جامد فیلوسیلیکات همانند مسکوویت، ایلیت و کانیهای کوارتز، کلریت، فازهای کربناتی (داواسونیت- ناتروکربنات) و اکسید آهن تأیید شده است. تنها در دو نمونه فاز جامد هالیت بود. حضور فازهای غنی از بخار و غنی از مایع میانبارهای سیال و شواهد بافتی کانیها بیانگر فرایند جوشش در طی تشکیل کوارتزهای گرمابی و کانهسازی است. نسبت ایزوتوپی گوگرد برای کانیهای پیریت، کالکوپیریت، گالن و اسفالریت از ‰1- تا 8/9- متغیر است که نشانگر منشأ ماگمایی برای گوگرد است. نسبت ایزوتوپی گوگرد در سیال گرمابی با توجه به میانگین دمای تشکیل کانسنگ میان ‰8/1+ تا 2/9- است. با توجه به نتایج حاصل از مطالعات ریزدماسنجی میانبارهای سیال و مطالعات لیزر رامان به نظر میرسد سیالها و بخارهای گرمابی از یک توده ژرف ماگمایی در ژرفا از راه شکستگیها نفوذ کرده و طی فرایندهای جوشش، آمیختگی دو سیال و واکنش سیال با سنگ دیواره سبب تشکیل کوارتزهای گرمابی همراه با کانههای سولفیدی شده است که متأثر از نفوذ تودههای پورفیری جوانتر در آنهاست. شواهد موجود نشان از روند تغییر و تحولات سیالهای گرمابی از منشأ ماگمایی با دمای بالا به سمت اپی ترمال در منطقه دارد.
فهیمه کوزهکولانی؛ محمد رهگشای؛ هادی شفائی مقدم
چکیده
تودههای نفوذی جنوب باختر سلماس شامل سنگهای حدواسط- مافیک و اسیدی، در مرز پهنههای سنندج- سیرجان و کمربند ماگمایی ارومیه- دختر در شمال باختر ایران رخنمون دارند. سنگهای مافیک- حدواسط دارای ترکیب متادیوریت و متاگابرو و کهنترین تودههای نفوذی منطقه هستند. سنگهای اسیدی ترکیب متاگرانیت تا متاگرانودیوریت دارند. این تودههای ...
بیشتر
تودههای نفوذی جنوب باختر سلماس شامل سنگهای حدواسط- مافیک و اسیدی، در مرز پهنههای سنندج- سیرجان و کمربند ماگمایی ارومیه- دختر در شمال باختر ایران رخنمون دارند. سنگهای مافیک- حدواسط دارای ترکیب متادیوریت و متاگابرو و کهنترین تودههای نفوذی منطقه هستند. سنگهای اسیدی ترکیب متاگرانیت تا متاگرانودیوریت دارند. این تودههای نفوذی درون مجموعهای از سنگهای آتشفشانی- رسوبی دگرگون شده با سن پرکامبرین نفوذ کردهاند. سنسنجی به روش U-Pb روی کانی زیرکن نمونههای متاگرانیت و متاگرانودیوریتی این مجموعه دگرگون شده، دامنه سنی از 4/2±567 میلیون سال تا7/2±565 میلیون سال (اواخر نئوپروتروزوئیک-کامبرین) را نشان میدهد. زیرکنها دارای هستههای کهن موروثی هستند. نتایج ایزوتوپ Hf (به همراه سن مدل) زیرکنهای این سنگها نشان میدهد که ماگمای تشکیلدهنده آنها اولیه (Juvenile) نیست بلکه حاصل واکنش با پوسته قارهای قدیمی به سن مزوپروتروزوییک است. مقدارδ18O زیرکنها احتمالاً نشاندهنده تبلور زیرکنها از ماگمایی است که با مواد پوستهای ترکیب شده است. تودههای نفوذی جنوب باختر سلماس، با سنگهای متاگرانیتی و گنیسی درون پیسنگ ایران که در ایران مرکزی، پهنه سنندج- سیرجان و پهنه البرز رخنمون یافتهاند، از دید زمانی همسن هستند. همه این سنگهای گسترش یافته موجود در پیسنگ، نشاندهنده بقایای فعالیت ماگمایی به سن نئوپروتروزوییک- کامبرین در امتداد حاشیه شمالی گندوانا هستند.
رضوانه جمالی آشتیانی؛ جمشید حسن زاده؛ محمد رهگشای؛ آرش شریفی
چکیده
پهنه سنندج- سیرجان با روند شمال باختر- جنوب خاور، کمربندی کوهزایی در مجاورت بلافصل و شمال زمیندرز زاگرس یعنی مکان پیشین اقیانوس نوتتیس جای دارد. این پهنه شامل پیسنگ پانآفریکن شبیه سرزمینهای مختلف ایران مرکزی است. پیسنگ بلورین بهصورت ناهمشیب زیر رسوبات سکوی پالئوزوییک- تریاس قرار دارد که خود بهصورت دگرشیب بهوسیله چینههای ...
بیشتر
پهنه سنندج- سیرجان با روند شمال باختر- جنوب خاور، کمربندی کوهزایی در مجاورت بلافصل و شمال زمیندرز زاگرس یعنی مکان پیشین اقیانوس نوتتیس جای دارد. این پهنه شامل پیسنگ پانآفریکن شبیه سرزمینهای مختلف ایران مرکزی است. پیسنگ بلورین بهصورت ناهمشیب زیر رسوبات سکوی پالئوزوییک- تریاس قرار دارد که خود بهصورت دگرشیب بهوسیله چینههای رسوبی و آتشفشانی کمان ماگمایی ژوراسیک پوشانده شدهاند. کربناتهای کرتاسه با دگرشیبی زاویهدار ناحیهای روی سنگهای کهنتر قرار میگیرند. مجموعه دگرگونی فشار بالای زایندهرود شامل کوارتزشیستها، آمفیبولیتها، گنیسها و اکلوژیتها در مسیر زایندهرود رخنمون دارند و بهصورت ناهمشیب در زیر کربناتهای فسیلدار پرمین قرار میگیرند که نشاندهنده سن پیش از پرمین است. در مطالعه حاضر دادههای جدیدی شامل ترکیبات عناصر اصلی و کمیاب سنگ کل و دادههای ایزوتوپی برای متابازیتهای انتخاب شده ارائه شده است. فراوانی عناصر با میدان الکترواستاتیکی قوی و نسبتهای ایزوتوپی رادیوژنیک Sr-Nd-Hf، نشاندهنده ترکیب تولهایتی با تمایل به سوی بازالتهای درون صفحهای هستند و نه بازالتهای پشته میان اقیانوسی. در این مطالعه همچنین تعیین سن به روش اورانیم- سرب روی زیرکن در ارتوگنیس نفوذ یافته در مجموعه شیست- متابازیت انجام شده و سن 3/5 ± 568 میلیون سال را بهدست داده است که سن نئوپروتروزوییک پسین را برای پروتولیت گرانیتی تأیید میکند. این مقاله سنهای Ar-Ar ژوراسیک در مطالعات پیشین را روی میکای سفید از اکلوژیتها و گنیسها مورد بحث قرار داده و آنها را به تبلور دگرگونی مرتبط با فعالیت نفوذی ناحیهای نسبت داده است. مقایسه با مجموعه گنیسی- اکلوژیتی ماسیف مندرس در ترکیه که بسیار مفصلتر مورد مطالعه قرار گرفته است، شباهتهای سنی و ژئوشیمیایی قابل ملاحظهای را با مجموعه حاضر نشان میدهند. در این مقاله به گسترش ناحیهای این مجموعه سنگی از زایندهرود تا خوی و فراتر از آن تا ماسیف مندرس اشاره و رابطه آنها با فرایند زمینساختی یکپارچگی پایانی گندوانا در نزدیکی آغاز دوره کامبرین بحث شده است.